تا سال۱۴۲۰، تغييرات اقليمي، تحت اثر تغيير شرايط اقليمي و روندهاي جهاني، هم مزاياي بالقوه و هم چالشهاي قابل توجهي را براي منابع طبيعي ايران به همراه خواهد داشت. تابش زياد خورشيد در ايران (۲۲۰۰ تا ۳۰۰۰ كيلووات ساعت بر مترمربع در سال) موقعيت بالقوه پيشرو در انرژي خورشيدي به ايران ميدهد. سرمايهگذاري در فناوري فتوولتاييك ميتواند انرژي خورشيدي را به يك منبع اصلي صادراتي و داخلي تبديل كند و وابستگي به سوختهاي فسيلي را كاهش بدهد. توسعه مزارع خورشيدي در مناطق خشك مانند دشت كوير شغل ايجاد ميكند و مشاركت بينالمللي براي پروژههاي انرژي تجديدپذير جذب ميكند.
سطح بالاي دي اكسيد كربن CO2 - به شرط وجود آب و مواد مغذي - به طور موقت ميتواند در بعضي بخشها رشد محصولات مقاوم به خشكسالي مانند جو و گندم را افزايش بدهد. دماي بالاتر امكان كشت محصولات مقاوم به گرما (خرما، پسته) را در مناطقي كه قبلا حاشيهاي بودند - در شرايط دسترسي به آب - فراهم ميكند.
در عين حال كمبود آب به دليل كاهش 10 تا 20 درصدي بارندگي تا سال ۱۴۲۰ و ذوب برف انباشته، تنش آبي را تشديد ميكند و بر كشاورزي، صنعت و مناطق شهري اثر ميگذارد. استخراج بيش از حد آب زيرزميني و كاهش نرخ تغذيه سفرههاي آب زيرزميني را تخليه ميكند و خشكسالي و بيابانزايي تشديد ميشود. با تنش گرمايي محصولات اساسي مانند گندم به دليل گرماي شديد و كمبود آب، با كاهش عملكرد 10 تا 30 درصدي مواجه ميشوند. افزايش شوري و توفانهاي گرد و غبار ناشي از بيابانزايي، زمينهاي زراعي را به ويژه در مركز و شرق ايران كاهش خواهد داد.
با افزايش اهميت انرژيهاي تجديدپذير، و تغييرات فناوري درآمدهاي نفت/گاز ايران به تدريج كاهش مييابد. همزمان با افزايش تقاضاي سرمايش در شهرها زيرساختهاي انرژي تحت فشار بيشتري قرار ميگيرد.
تالابها مانند گاوخوني، شادگان و انزلي و جنگلها مانند جنگلهاي هيركاني با از دست دادن زيستگاه مواجه هستند و گونههاي بومي در آنها در تهديد است. گرم شدن اثر تغيير اقليم در درياي كاسپين و خليج فارس با اختلال در ذخاير ماهي بر معيشت و امنيت غذايي اثر ميگذارد.
بارشهاي نامنظم باعث سيل ناگهاني و در عين حال خشكسالي طولانيتر ميشود، به زيرساختها آسيب ميرسد و ساكنان مناطق خشك آوارهتر ميشوند. تنشها بر سر رودخانههاي مشترك مثل هيرمند اثر بيشتري بر ثبات منطقهاي ميگذارد. البته استفاده از تخصص توليد انرژي از خورشيد ميتواند ايران را به يك قطب انرژي تجديدپذير نيز تبديل كند.
تا سال ۱۴۲۰، منابع آب زيرزميني در دشتهاي داخلي فلات مركزي به دليل تغييرات اقليمي، استخراج بيش از حد و مديريت ناپايدار با چالشهاي جدي روبهرو خواهند شد. اين مناطق خشك - كه محل قرارگيري سفرههاي آب زيرزميني حياتي هستند - در حال حاضر با كاهش سريع مواجه هستند و پيامدهاي بلندمدتي براي كشاورزي، اكوسيستمها و سكونتگاههاي انساني دارند.
دشتهاي داخلي ايران به شدت به آبهاي زيرزميني متكي هستند كه حدود 55 درصد از آب كشاورزي و حدود 40 درصد از آب آشاميدني را تأمين ميكند. استخراج بيش از حد با پمپاژ ناپايدار (۳ تا ۴ برابر نرخ تغذيه) باعث شده است كه سطح سفرههاي آب زيرزميني در برخي مناطق حدود ۲ متر در سال كاهش يابد. بسياري از ذخاير آب زيرزميني در مركز ايران تجديدناپذير هستند، در طول هزارهها تشكيل شدهاند و اكنون در حال تخليه هستند.
شهرهايي مانند تهران، مشهد، يزد و اصفهان با نرخ فرونشست زمين حدود ۲۵ سانتيمتر در سال مواجه هستند كه به زيرساختها آسيب ميرساند. كاهش بارندگي پيشبيني شده ۱۰ تا ۳۰ درصدي در مركز ايران و كاهش پوشش برف در كوههاي زاگرس و البرز، تجديد طبيعي سفرههاي آب زيرزميني را محدودتر خواهد كرد. افزايش تبخير به دليل دماي بالاتر (تا ۴ درجه سانتيگراد در تابستان) باعث كاهش بيشتر دسترسي به آب خواهد شد. پمپاژ بيش از حد، آب شور را به سفرههاي آب زيرزميني، بهويژه در مناطقي مانند تهران، كرج، اصفهان، قم و كرمان، وارد ميكند و آب را براي كشاورزي نامناسبتر ميسازد.
افت سطح آبهاي زيرزميني، گسترش بيابان را تسريع كرده و جوامع روستايي را آوارهتر ميكند. مناطقي مانند رفسنجان تا سال ۱۴۲۰ به دليل كمبود آب و شوري، احتمالا ۳۰ تا ۵۰ درصد از محصولات خود را از دست ميدهند.
شهرهايي مانند تهران، كرج، سمنان، قم، اصفهان، مشهد، كرمان و يزد با ادامه روند كنوني با جيرهبندي بيشتر مواجه ميشوند و به آب شيرينكنهاي پرهزينه يا انتقال بين حوضهاي اتكاي بيشتري پيدا خواهند كرد. با ترك زمينهاي كشاورزي تشديد ازدحام جمعيت شهري رخ ميدهد.
به نظر ميرسد كه شيوه حكمراني، مديريت و توسعه به طور كامل بايد بر پايه شرايط اقليمي مورد بازنگري جدي قرار بگيرد. سرمايهگذاري در نمكزدايي با انرژي خورشيدي براي شهرها و بازيافت فاضلاب براي استفاده در صنعت و رفع محدوديتهاي اقتصادي و تحريمها براي دسترسي به فناوري و بودجه براي ارتقای زيرساختها بايد بخشهايي از اين بازنگري كلان باشد. بدون اقدام فوري، دست كم ۵۰ درصد از دشتهاي ايران تا سال ۱۴۲۰ از دست ميرود و باعث آسيبهاي محيط زيستي و اقتصادي جبران ناپذيري وارد ميشوند.
بقاي دشتهاي داخلي به ايجاد تعادل بين نيازهاي فوري و پايداري بلندمدت بستگي دارد . تا سال ۱۴۲۰، منابع طبيعي ايران با فشارهاي شديدي، به ويژه كمبود آب و تخريب اكوسيستم، مواجه خواهند شد. انرژي خورشيدي يك مزيت راهبردي ايران است و روشهاي تطبيقي مانند مديريت پايدار آب، كشاورزي تابآور در برابر خشكسالي و سرمايهگذاري در انرژيهاي تجديدپذير بايد كاهش محدوديتهاي ناشي از تغييرات اقليمي را در اولويت قرار بدهد. بدون اقدام فوري محدوديتهاي منابع ميتواند آسيبپذيريهاي اجتماعي- اقتصادي را تشديد كند
تا سال ۱۴۲۰، ايران با يك برهه حساس براي بهرهبرداري از نوآوريهاي نوظهور انرژي و سازگاريهاي زيستمحيطي براي مقابله با فشارهاي ناشي از تغييرات اقليمي بر منابع، بهويژه كمبود آب و تخريب اكوسيستم مواجه است.
استقرار پنلهاي فتوولتاييك بر مخازن و درياچههاي چاهنيمه در سيستان ميتواند تبخير را (تا حدود 70 درصد) كاهش بدهد و در عين حال انرژي پاك توليد كند. مناطق ساحلي شمال و جنوب كشور ميتوانند از انرژي خورشيدي براي تأمين انرژي كارخانههاي آبشيرينكن استفاده كنند و كمبود آب شهري را برطرف كنند.
پتانسيل بالاي باد در شرق و شمال ايران ميتواند منبع خوبي براي مزارع هيبريدي بادي - خورشيدي باشد و انرژي تجديدپذير ۲۴ ساعته را براي تأمين انرژي پمپهاي آب و كشاورزي هوشمند فراهم كند. منابع عظيم خورشيدي-بادي ايران ميتواند تا سال ۱۴۲۰ ميتواند كشور را به صادركننده هيدروژن سبز تبديل كند تا جايگزين درآمدهاي سوخت فسيلي شود. ريزشبكههاي خورشيدي در مناطق روستايي وابستگي به پمپهاي سوخت فسيلي و استخراج بيش از حد آبهاي زيرزميني را كاهش ميدهد.
تبديل زبالههاي كشاورزي و زبالههاي شهري به بيوگاز، دسترسي به انرژي روستايي را فراهم ميكند. افزايش كشت محصولات اصلاحشده ژنتيكي يا بومي (به عنوان مثال، زعفران، جو مقاوم به شوري) براي كاهش تقاضاي آب و كاشت درختان مقاوم به خشكسالي در كنار محصولات براي تثبيت خاك ميتواند از كلان برنامههاي سازگاري اقليمي ايران باشد.
احياي قناتهاي باستاني با حسگرهاي مدرن براي بهينهسازي استفاده از آبهاي زيرزميني و احياي تالابهايي مانند گاوخوني، هامون و انزلي از طريق مديريت سيلاب و ممنوعيت انحراف آبهاي بالادست، استقرار آبياري قطرهاي با انرژي خورشيدي براي پروژههاي جنگلكاري در مناطق حاشيهاي، گسترش سقفهاي سبز و پيادهروهاي نفوذپذير در شهرها (مانند تهران، اصفهان) براي مبارزه با جزاير گرمايي و مديريت آبهاي سطحي از راههاي مديريت آب در سرزمين خشك ايران است.
فناوريهاي نوين در پردازش دادههاي ماهوارهاي و هوش مصنوعي براي نظارت بر سفرههاي آب زيرزميني، پيشبيني خشكسالي و بهينهسازي برنامههاي آبياري، كنتورهاي هوشمند براي چاههاي آب زيرزميني براي اعمال محدوديتهاي استخراج، تصفيه و استفاده مجدد از بيش از 50 درصد فاضلاب شهري - كه تا امسال كمتر از 20 درصد براي كشاورزي و صنعت است - راههاي جديد براي توسعه سازگار با اقليم ايران فراهم ميآورد.
براي چنين برنامهاي، آموزش نيروي كار سبز در دانشگاهها بايد در دهه پيش رو با برنامهاي مدرن گسترده شود تا نيرويهاي تخصصي جديد براي توسعه انرژي تجديدپذير سازگاري با اقليم در ايران در بخشهاي مختلف در دسترس باشند.