• 1404 سه‌شنبه 27 خرداد
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6069 -
  • 1404 دوشنبه 26 خرداد

فلسفه اسلامي و زندگي روزمره ايراني-23

رسانه

اميرعلي مالكي

چخوف در سربرگ مخصوص «دو روزنامه‌چي» نوشته است «يك داستان غيرحقيقي»، كوتاه‌نوشته‌اي درباره دو روزنامه‌نگار از دو نشريه متفاوت كه به فلسفه‌ورزي درباره ساختار رسانه مشغول‌اند. داستان از جايي شروع مي‌شود كه يكي از اين دو نويسنده از شغلش به‌دليل كمبود موضوعات و تكرار ممكرات خسته شده و قصد دارد تا در دفترِ كار خود به زندگي خويش پايان ببخشد، اما ديگري ايده متفاوتي دارد. او معتقد است كه همواره مي‌توان از چيزي نوشت، درباره مساله‌اي صحبت كرد و صفحه را خالي به امان خود نگذاشت. «ريبكين»، همان كارمند بخت‌برگشته خسته، حرف «شِلپكن» را نمي‌پذيرد، او نمي‌خواهد در اين دورِ باطل هميشگي گرفتار شود و ديگر حوصله‌اش نمي‌كشد. بحث در دفترِ كار ادامه مي‌يابد. ريبكين قانع نمي‌شود و به شلپكن مي‌گويد: «مسائل روز ديگر اهميت قلم‌زني ندارند... مثلا حالا من درنظر دارم خودم را حلق‌آويز كنم، درنظر تو اين يك مساله، يك حادثه است، حال آنكه به عقيده من فقط پنج‌سطر خبر است، آن‌هم با حروفِ ريز.» با اين‌ حال، شلپكن با سرخوشي جواب او را چنين مي‌دهد: «به ساقه‌هاي علف، به ريگ‌ريزه و به شكاف‌هاي تخته‌ها نظر بينداز، در آنها دقت كن... در اين صورت در همه‌جا زندگي و درد و تراژدي خواهي ديد! در هر تراشه چوپ و در وجود هر حيواني درام و فاجعه را خواهي يافت... حتي يك تخم‌مرغ هم مي‌تواند يك خبر دردآور باشد، آن‌هم درست زماني كه قرباني شكم‌بارگي و هوي‌وهوسِ بشر مي‌شود! موجودي كه هستي يافته بود تا به زندگي‌ها و هزاران نسل نو حيات تازه ببخشد، اما ناگهان به دعوت مهماني شكم تو آري مي‌گويد.» بحث چندان ادامه نمي‌يابد و هر دو، با پافشاري بر ديدگاه خود، تقدير به‌خصوص خويش را مي‌پذيرد: يكي مي‌ميرد و ديگري: «در دم پشت ميز مي‌نشيند و در يك چشم به‌هم زدن يادداشتي درباره خودكشي، شرح‌حال و آگهي فوت متوفي و پيش پرده‌اي درباره افزايش موارد خودكشي و چند مقاله ديگر در همين مايه‌ها مي‌نويسند.» هوارد بكرِ جامعه‌شناس، در اثرِ «اغيار» قدرت را دراختيار افرادي به‌نامِ «كارآفرينان اخلاقي» مي‌بيند، گروهي كه شامل سياستمداران، كارزارها، گروه‌هاي لابيگر، صنعتگران، صاحبان رسانه و افراد «به‌ظاهر متخصص» مي‌شود. اما وظيفه چنين افرادي چه مي‌تواند باشد؟ به عقيده بكر، اين گروه همگي ارزش‌هاي خاصي را ترويج مي‌كنند كه ما بايد با آنها زندگي كنيم. به عبارت ديگر، ازآنجايي‌كه «كارآفرينان اخلاقي» آشكارا از قدرت تعيين ارزش‌هايي كه به يك جامعه خاص شخصيت مي‌دهند برخوردارند، مي‌توانند براي ما با تبليغ از چيزي ويژه، آن را چون يك ارزش هنجامند براي جامعه پذيرفتني كنند. اما در زمانه معاصر، موجِ كارآفرينان اخلاقي ديگر به يك رسانه خاص محدود نمي‌شود، بلكه همه ما را كه امروزه‌روز با تلفن‌همراه خود مي‌توانيم صدايي براي شنيده شدن در ابعاد وسيع داشته باشيم را در بر مي‌گيرد. رسانه براي جهانِ مدرن، ابزاري محبوس و محدود به روزنامه‌ها، خبرگزاري‌ها، وب‌سايت‌ها و چنين نهادهايي نيست، بلكه در همه‌جا، هر انساني مي‌تواند در قامت يك كارآفرين اخلاقي شروع به صحبت از چيزي كند كه به عقيده او حائزاهميت بوده و بايست شنيده شود. در اين موقعيت ما با معقوله‌اي به‌نام «شلپكن‌نويسي» روبه‌رو مي‌شويم، رويدادي كه همه در آن مي‌توانند يك رسانه باشند و عملا درباره «همه‌چيز» صحبت كنند. كارآفرينان اخلاقي جهان مدرن، مردمي هستند كه بدون درنظر گرفتن محدوديت‌هاي جغرافيايي و حساسيت‌هاي اخبار سردبيري ‌شده، مي‌توانند درباره هر چيزي كه از ديدِ آنها پيامي را در درون خود گنجانده است، حرف بزنند و از دورترين نقطه يك روستا، به مرتفع‌ترين برج يك شهر، نشر دهند. با اين‌ اوصاف، همان‌طور كه مارشال مك‌لوهان باور دارد، رسانه «يك پيام است»، نه ابزار انتقال آن. باتوجه به رويكردِ «شلپكن‌نويسي» و با ارجاعِ آن به ديدگاه مك‌لوهان، هر رسانه، صرف‌نظر از محتوايي كه ارايه مي‌دهد، دريافتي مستقيم از متنِ جامعه بوده كه از منظرگاه‌هاي متفاوتي تحليل و دروني مي‌شود. شلپكن‌نويسي، يا صحبت از همه ‌چيز به‌مثابه پيامي براي دريافت در سطحي گسترده،‌ زاده مفهوم «هنر نابه‌حق» بودن است. انسان، آن‌طور كه گادامر باور دارد، با خيالِ راحت مي‌تواند خطا كند و همچنان از تجربه بياموزد. رسانه مدرن نيز با توليدِ كارآفرينان اخلاقي «جهانشمول» آدمي را وادار مي‌كند تا با زبانِ لكنت‌وار و ناكافي خود شروع به انديشيدن با صدايي بلند كند و آن را در يك ترافيك خبري بي‌سابقه، به‌راحت‌ترين شكل ممكن نشر دهد. در متن چنين رويدادي، يعني موقعيتي كه ما مي‌خواهيم، مي‌توانيم و حرفِ خود را بيان مي‌كنيم، اما نه به‌شكلي حرفه‌اي و كامل (يا آن‌طور كه قلبا مدنظر داريم) رسانه تبديل به زميني براي تمرينِ «اخلاق گفتمان» مي‌شود، جايي كه انسان‌ها بلافاصله «كامنت‌»هايي در تاييد، نقد يا تخريب ديدگاه خود، حتي به توهين‌آميزترين شكل ‌ممكن، دريافت مي‌كنند و مي‌آموزند كه جامعه محيطي فراخ براي هر شخصي است كه مي‌تواند چون آنها حرفي براي گفتن داشته باشد و بايد براي گفت‌وگوپذيري هر چه بيشتر تلاش كنند. بله، شلپكن‌نويسي پوست آدميزاد را كلفت مي‌كند، حتي اگر گاه ضرررسان باشد. به بيان ديگر، كارآفرينان اخلاقي مدرن، نمي‌توانند، به‌علت رسانه‌اي كه در دست دارند، سخن نگويند، زيرا اين امكان براي آنها فراهم شده تا حتي به ساده‌ترين و ناكامل‌ترين شيوه، تعابيرِ زيستي خود را محيطي كه در آن نفس مي‌كشند، زباني كرده و درباره آن با هر آدمي كه در دسترس است، صحبت كنند. گويي، همان‌طور كه فارابي درباره «فن خطابه» مي‌گويد، پيام (همان رسانه) بياني است كه براي هر گروه به نسبت جايگاه خود قريب به ذهن و واضح و مشهور باشد. خطيبِ فارابي، كه امروزه‌روز صفتي همه‌شمول است، اهل محاكات بوده و بايد صحبت كند، زيرا اعتماد مردم به او از اين ‌طريق جلب مي‌شود و خطيب مي‌تواند دايره ارتباطي خود را، در جهاني كه هر چيزي در آن به ديگري ربط دارد، گسترده‌ كرده و با زبانِ همواره ناكافي خويش، گفت‌وگو را، كه بدوي‌ترين نياز بشر است، تمرين كند... بله اين داستان همواره حق نيست، اما واقع چرا.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون