نگاهي به فيلم «پير پسر» به كارگرداني اكتاي براهني
شراب و چاقو
پرهام جلالي
در ابتدا لازم ميدانم از دولت پزشكيان و مسوولان وزارت ارشاد تشكر كنم كه در راستاي اصلاح اقدامات غيرهنري و غيراخلاقي دولت پيشين برآمدهاند و از برخي اصول نادرست در حال عقبنشيني هستند . اصولي اعم از اينكه خشونت در فيلمها بد است و نظير اين مسائل سختگيرانه. همچنين از اينكه فيلم به صورت كامل پخش شد و سانسور خاص تخريبكنندهاي شاملش نشده بود، بسيار خرسند هستم و اما درباره فيلم «پير پسر»که اثري استادانه در تكنيك و پرحرف در محتواست. فيلم در محتوا درونمايهاي ماركسيستي- فرويدي دارد، اما نياز نيست حتما فرويد يا ماركس خوانده باشيد تا آن درونمايهها را درك كنيد، اثر به تنهايي خود به حدي رساست كه فرويد و ماركس را نه به صورت برهان، بلكه به صورت ابژكتيو به شما نشان ميدهد. اينكه در عصر سرمايه، پول چگونه سلطه خود را بر روابط عاطفي ميان انسانها تحكيم ميكند و روي آنها تاثير ميگذارد و فيلمنامه نيز با تكيه بر اصول روانكاوي فرويدي، تاثير تروماهايي كه هر فرد در طول زندگياش گذرانده به ويژه در دوران كودكي را در زندگي فعلي و بزرگسالياش به درستي به مخاطب نشان ميدهد و اين نكته مداما در سكانسهايي ميان حامد بهداد و ليلا حاتمي تجلي مييابد، سكانسهايي كه ما با جلوه آسيبپذير دو كاراكتر و تروماهاي آنها به وسيله آسيبپذير بودنشان آشنا ميشويم و اين به لطف فيلمنامه استادانه براهني كوچك است. سناريويي كه علاوه بر محتواي عميق، در شخصيتپردازي نيز استاد است، به جرات ميتوانم بگويم كمتر بازيگري در فيلم هست كه ديالوگي داشته باشد و به جلوي دوربين بيايد، اما به كاراكتر تبديل نشود و تازه فيلمنامه فقط به كاراكترسازي بسنده نميكند و براي هر كاراكتر سير و تحول و داستاني خاص به خودش ميسازد كه شخصيت و تصميمات او بهتر درك ميشود. همچنين از آنجا كه اثر در قالب تراژدياست، اصول تراژدي را به درستي رعايت ميكند، فيلم به تدريج موجب همدلي با قهرمان داستان و در نهايت موجب كاتارسيس مخاطب كه ما باشيم، ميشود. اما در تكنيك، باز به جرات ميتوانم بگويم در چند سال اخير سينماي ايران فيلمي نديده بودم كه تمام موسيقيها و تمام استفادههايش از ساند افكتهاي مختلف كاملا و مطلقا درست باشد.هر موسيقي و هر ساندافكتي كه در لحظات فيلم استفاده ميشود فضا را پربارتر ميكند و در روند روايي و درك شرايط موثر است. همينطور اغلب نماها درست و اصولي است و قاببنديهاي فيلم نيز از لحاظ زيباييشناسي حرف براي گفتن دارند به ويژه پلاني كه پدر خود را شيطان رجيم معرفي ميكند. و اما مهمترين بخش تكنيكي اثر كه ميخواهم به خاطر آن براهني را با هيچكاك مقايسه كنم، تعليق استادانه او است.تعليقي كه وي با چاقو و قتل به وجود ميآورد، تقريبا براي من به مثابه لكه هيچكاكي و تعليق هيچكاكي به استفاده از شراب در فيلم نوتوريوس از هيچكاك است و اين استفاده براهني از تعليق در فيلمي اجتماعي، برايم كارش را بسيار ارزشمندتر ميكند. در مورد بازيها، پورشيرازي چنان نقش شر مطلق را به زيبايي تمام و نبوغ محض اجرا ميكند كه به گمانم از جك نيكلسون در شاينينگ بهتر است، الان حرف مصطفي زماني در ايام جشنواره كه گفته بود: «اگر فيلم پير پسر با بازي جناب پورشيرازي در بخش مسابقه بود اين سيمرغ به هيچ كدام ما بازيگران نميرسيد.» را متوجه ميشوم، سيمرغ كه هيچ آقاي پورشيرازي با اين بازي مستحق جايزه كن و چه بسا بيشتر از جايزه كن است و درمورد ساير بازيها، ليلا حاتمي بازي باورپذيري داشت. (البته ايراداتي نيز داشت كه بيشتر قصور فيلمنامه بود تا بازيگري) و دو برادر نيز شاهكار بودند مخصوصا حامد بهداد. اما نكات منفي و ايرادات، در فيلمي كه مدام كاراكتر به گذشتهاش وصل است و شكلگيري شخصيت فعلي او به گذشتهاي كه گذرانده ارجاع داده ميشود، زندگي شخصيت ليلا حاتمي بسيار گنگ است و اين گنگ بودن تا حدي است كه باعث ميشود رفتارهاي مخرب و منفي وي توجيه نشود باعث ارايه تصويري غيرقابل باور و منفي از زن فيلم شود، نكته دوم نيز در مورد شخصيتپردازي و باز گنگ بودن شخصيت زن است، اما اينبار در شخصيت همسر سابق ديده ميشود. وي ديالوگ چنداني ندارد و بازيگرياش نيز بسيار گنگ است بهطوري كه شخصيتش براي ما روشن نميشود و اين باز باعث نامفهوم بودن بخش مهمي از داستان ميشود كه باز هم قصور فيلمنامه است. نكته بعد در مورد حوصله سر بر بودن و كند بودن ريتم فيلم در يكسوم ابتدايي فيلم است كه البته قابل توجيه است، زيرا باعث ميشود كه شخصيتها در همين سير كند ماجرا ساخته شوند و مخاطب براي ادامه فيلم آماده شود. نكته چهارم نيز در مورد تناقضي عجيب در يكي از عناصر مهم فيلم است، دو فرزند جوري در ابتداي فيلم از بدبختي خود گلايه دارند كه گمان ميكنيم متعلق به طبقه فقير از پايين شهر هستند، اما به تدريج متوجه ميشويم در محلهاي خوب مينشينند به واسطه اينكه پسربزرگ در شهركتاب فرشته كارگري ميكند و پسركوچك نيز در بنگاهي لوكس و بالاشهر، همچنين شيطان بزرگ پدر داستان، چنان متمكن در مسير اغواي دختران نشان داده ميشود، كه مخاطب احساس ميكند اين فرد بايد بسيار پولدار باشد و اين پاردوكس ميان ديد مخاطب و روايات فرزندان دومين ابهام بزرگ فيلم است. در كل فيلم با بعضي ابهامات همچنان از لحاظ تكنيك، بازي (مخصوصا بازي پورشيرازي) و فيلمنامه، فيلمي بسيار قوي است و به اعتقاد من يكي از فيلمهاي مهم تاريخ سينماي بعد از انقلاب ايران است. اميدوارم براهني اين روند پيشرفت خود را ادامه بدهد و فيلم بعدياش چند قدم جلوتر از اين فيلم باشد، همانطور كه اين فيلم چند هزار قدم از پل خواب جلوتر بود.