ترجمه مقاله ژنرال اُسكيبِف، سردار روسی در باب لشكركشي به هندوستان
در كتاب ««كراّسه المعي» دوره ناصرالدين شاه قاجار در بخش خطي مجلس – ۱۱
رقابت روس و انگليس در تعيين مرزهاي شمالشرقي ايران
سرحدي كه انگليسیها از جانب افغانستان تكليف مينمايند از سرخس شروع ميشود و بسمت شرق بطرف خواجه صالح ميرود
مريم مهدوياصل
اشاره - پس از جدايي مرو از ايران و پيوستن آن به روسيه تزاري، با جاسوسي «مقصودو عليخانف» از اهالي داغستان قفقاز، نقش تازهاي به عهده عليخانف به عنوان حاكم مرو گذاشته شده بود تا درباره رقابتهاي سرحدي روسيه تزاري با انگلستان همچنان به خيانتهاي خود نسبت به ايران و به نفع امپراتوري روسيه تزاري ادامه بدهد. چرا؟ زيرا وقتي اسناد اصل ۱۲۳ مكاتبات در دارالخلافه ناصرالدين شاه قاجار را كه اكنون در آرشيو اسناد وزارت امور خارجه موجود است با محتواي «گزارش ترجمه مقاله ژنرال اُسكيبِف، سردار روسی در باب لشكركشي به هندوستان در كتاب ««كراّسه المعي» دوره ناصرالدين شاه قاجار در بخش خطي مجلس» مورد بررسي و مطالعه «سياست تطبيقي» قرار دادم، متوجه شدم كه حد و مرزي براي خيانتهاي اين شخصيت پنهان در اعماق تاريكي تاريخ كه چندي است بر آن ذرهاي نور تابيده شده، وجود نداشته است. در حقيقت، جدايي سرزمينهايي از ايران باستان از زمان فتحعليشاه قاجار و سپس پديد آمدن نظريه «جغرافياي سياسي» و اكنون رايج شدن اصطلاح «نقشهراه» در علوم جديد «علوم شناختي» هرگز و هرگز هرگز بدون خيانت خوديها براي دستاندازي، تهاجم و تجاوز بيگانگاني چون روسيه تزاري و انگلستان در وطن عزيزمان ايران، امكانپذير نبوده، نيست و نخواهد شد.
در نتيجه، اكنون و به فوريت، اين ضرورت ملي ايجاب ميكند كه پژوهشگران و روزنامهنگاران براي نگارش كتاب اسنادي - پژوهشي درخصوص شخصيت جاسوسي «مقصودو عليخانف» از اهالي داغستان در منطقه قفقاز [كه اين منطقه ابتدا به ساكن، طبق معاهده ننگين گلستان روسيه تزاري و انگلستان در زمان فتحعليشاه قاجار از ايران جدا شده بود] به عنوان يكي از چندين شخصيت خائن كه در جدايي سرزمينهايي از ايران نقش جدي و هماهنگ شدهاي را داشته، ورود كرده و با توجه به اسناد دارالخلافهاي كه در بخش نسخ خطي مجلس و همچنين اسناد مكاتبات ۱۲۳ آرشيو اسناد دارالخلافه ناصرالدين شاه قاجار و حتما اسناد ديگري در اين خصوص در اداره اسناد وزارت خارجه موجود است، با روش پژوهش ايراني، مبادرت به نگارش كتابهاي مورد نياز براي تدريس در دانشگاههاي علوم سياسي، روابط و حقوق بينالملل، مطالعات منطقهاي و... كنند. زيرا نبايد بيش از اين با مطالعه كتابهاي به ظاهر علمي اما تحريف تاريخ ايران كه از سوي مراكز مطالعاتي، پژوهشي و دانشگاهي كشورهاي غربي به ويژه انگلستان در كمبريج و آكسفورد و... براي ما به نگارش درآوردهاند، دچار سردرگمي و ناآگاهي تاريخي بيشتر شويم. چرا كه همه ما ايرانيان وظيفه و مسووليت ملي داريم تا در مسير درست تاريخ، براي ساختن اكنون و آينده ايران عزيزمان گامهاي استوار و محكم برداريم.
اگر اسكیبف حالا زنده بود يقينا نقشه [نقشهاي] را كه براي حمله كشيده بود تغيير ميداد زيرا كه آن وقت كه آن نقشه را ژنرال كارآگاه كشيد سه اشكال موجود و در مدنظر او بوده يكي مسافت بعيدي كه فيمابين ارنبورغ و هرات است و براي طي اين ششماه [ششماه] وقت لازم ميباشد ثانيا لازم بود توجه و دقت دولت ايرانرا [ايران را] به جاي ديگر مشغول ساخت تا بشود از خاك آن دولت عبور كرد و از كوه پارو پاميز (هندوكش) گذشت ثالثا در خاك تراكمه پيش رفتن و از ميان آنها گذشتن موهم خطر بوده و امكان داشت كه آنطوايف [آن طوايف] بدشمني بپردازند و اسباب اذيت و قطع راه گردد اما حالا اشكال حملونقل رفع شده و بواسطه وسايل آمد و شد كه پيش ذكر نموديم در ضرف [ظرف] چندروز قشون روبراه ميگذرد اورنبورغ كه نقطه جمعآوري قشون روس بود تا هرات ششماه مسافت داشت ولي حالا مرو نقطه جمعآوري قشون تركستانست [تركستان است] و فقط شش منزل از هرات دور ميباشد.
افواج روس حالا پل خاتون را متصرفند و حوالي سرخس را در تحت تملك خود دارند و از تاختوتاز چهل هزار نفر تركمن نميترسند چه در زمان اسكبلف تراكمه دشمن روس بودند و ميتوانستند دستهدسته بروسها حمله نمايند و افواج آنها را مقتول سازند اما حالا با روس دولت و متحد هستند و روزي كه روسها بخواهند هرات را بگيرند سوارهاي تركمن را باينكار [به اين كار] وادار خواهند كرد و اينها همان افواجي هستند كه اسكبلف ميگفت ممكن است آنها را در زير بيرق قتلونهب قرار داده و بسمت كابل و قندهار جلو انگليسها فرستاد دولت روس تراكمه را كه بمنزله سد و سنگري در ميان بحر خزر و هرات بودند از ميان برداشت و منبعد بدون اينكه با دشمني تصادف نمايد، ميتواند بطرف مقصد روانه شود و هيچ چيز جلوي عساكر او را نخواهد گرفت
در صورت اعلان جنگ روس و انگليس حركت و پيشرفت افواج از اينقرار خواهد بود افواجي كه از تركستان و خيوه و بخارا حركت مينمايند در مرو جمع خواهند شد و از آنجا از روي جريان رود مرغاب پايين آمده و در تنگههاي رباط بافواجي كه از مركز ممالك روس از راه ولگا و بحر خزر و رآهآهن ماوراءالخزر خواهند آمد ملحق ميشوند و از آنجا از كوههاي پاروپاميز (هندوكش) دور زده از طرف جنوب بهرات [به هرات] حمله مينمايند و قطع راه آمد و شد اينشهر [اين شهر] را با قشون انگليس و ساير نقاط مملكت مينمايند.
شهر هرات در جلو حمله عساكر روس مقاومتي نخواهد كرد و همينكه هرات مسخر شد قشون در اينجا بدو قسمت منقسم شده بسمت قندهار و كابل روانه خواهند شد و از آنجا بسرحد هندوستان تهديد خواهند كرد آنوقت قشون انگليس البته از كته ميرسند و يك قسمت از دو قسمت عساكر روس بجلوگيري و مقاومت با آنها ميپردازند و قسمت ديگر جهد مينمايند [حاشيهنويسي ۲ – كه از يكي از تنگههاي جبال كه وافر و متعدد است عبور كنند و دستجات تراكمه در جلو آنها خواهد بود و بهند حمله خواهند از عقب قشون انگليس راه را سد مينمايند] كه امداد و تقويت بعساكر روس نرسد خلاصه درچنين وقتي ماده كار غليظ ميشود از يكطرف بايد بتماشاي كشتي فيل و نهنگ پرداخت از طرف ديگر باران اشك چشم را با سيلاب خون كشتگان جاري و همراه كرد.
حالا قدري از مساله سرحدات و تحديد حدود بيان نماييم و ببعضي [به بعضي] تحقيقات بپردازيم دوماه بعد از آنكه روس مرو را تصاحب نمود افواجي كه در ضرف [ظرف] مدت مديد در خيوه جمع شده بودند بطرف دشت مرو روانه شدند و پرنس اندوكف كرساكف فرمانفرماي قفقاز بسياحت [به سياحت] مملكتي كه تازه روس تصرف شده بود آمد كارگذاران آن ناحيه حضور پرنس مشاراليه را غنيمت دانسته اسبابي فراهم آوردند كه تركمنهاي ساروق كه خاك آنها جزو قلمرو افغانستان آمده در محضر پرنس اندوكف كرساكف اظهار انقياد بدولت روس نمودند و در همين وقت ژنرال كمارف سرخس قديم را تصرف كرد اينمكان [اينمكان] موقتا ابتداي آنراه [آن راه] بزرگي است كه از عشقآباد راه افتاده بهرات ميروند و از ميان يك مملكت مسطح حاصلخيز پر غله ميگذرد كه بفاصله مسلسلاً قلعهجات در سرحد ايران ساخته بنا شده و براي آذوقه و حركت قشون روس نهايت مفيد است.
تصرف سرخس قديم دو منعي داشت يكي آنكه دولت روس بواسطه اين اقدام معلوم نموده كه قصد پيشرفتن بطرف هرات دارد ديگر آنكه چون سرخس در ناحيه واقع است كه تاكنون جزو قلمرو ايران محسوب ميشده و سرحد ايران و افغانستان بوده تصرف اينمكان [اين مكان] تجاوز دولت روس است از سرحد خود و بمنزله تحديد حدود تازهايست [تازهاي است].
در زماني كه وقوع اينواقعه [اين واقعه] در انگليس خيال عامهناس را مشغول ميساخت عليخانف و كمارف در كار بودند يعني عليخانف از كنار مرغاب پيش ميرفت چه اين رود از افغانستان جاري شده از مرو ميگذرد و قصد عليخانف اين بوده كه پنجده را كه امير افغانستان در سنه هزار و هشتصد و هشتاد و چهار كه يكسال قبل باشد تصرف كرده بود از دست او منتزع نمايد.
و ژنرال كمارف از كنار هريرود كه از هرات عبور مينمايد پيشرفته در پل خاتون بوضع استحكام استقرار يافت خلاصه وضع كار از اينقرار بود كه دولت انگليس ژنرال لمِسِدن را رييس كميسيون تحديد حدود كرده و وكيل خود قرار داد و دولت روس نيز ژنرال زلنوي را بهمين [به همين] سمت مامور ساخت اما ببهانهاي [به بهانههاي] چند عزيمت ژنرال روس بتعويق ميافتاد و تنها ژنرال انگليس با صاحبمنصبان [صاحبمنصبان] خود در سرخس حضور بهمرسانيدند نقشه كه دراين كتاب هست دعاوي طرفين را براي تحديد حدود معلوم و آشكار ميسازد.
روسها تكليف ميكنند كه بايد سرحد از پل خاتون شروع نمايد و از آقرباط عبور كند و بطرف شرق بسمت جنوب پنجده منتهي شود و تنگه رباط كه در پنجاه ميلي هرات واقع است و مسيو لسار نقشه آن را كشيده در خارج خاك روس واقع ميشود اما سرحديكه [سرحدي كه] انگليسیها از جانب افغانستان تكليف مينمايند از سرخس شروع ميشود و بسمت شرق بطرف خواجه صالح ميرود و بدينوسيله روسها دويست و دو ميل دور از هرات ميشوند.
ژنرال لمسدن در مشهد منتظر ورود مامور دولت روس بود كه خبر رسيد و شايع شد كه روسها پل خاتونرا [خاتون را] تصرف نمودهاند لهذا با كمال عجله متوجه آنطرف گرديد و ديد كه قزاقهاي روس آن نقطه را مالك شده و استقراري در آنجا حاصل نمودهاند
ژنرال انگليسي در هشتم ماه نوامبر (اواخر پاييز) بسرخس رفت و در آنجا با ژنرال كمارف مذاكره كرده قرار دادند منبعد قشون روس حركتي بطرف پيش ننمايد معذالك عليخانف بسمت پنجده كه در تحت محافظت افاغنه بود پيش ميرفت و در مسافت چند ميل در آنطرف رود مرغاب اردو زد اما چون بحكم حاكم پنجده لشكر افغان در آنجا جمع ميشد و حاكم مشاراليه صراحه [صراحتا] از روسها مطالبه عقبنشيني مينمودند عساكر روس چند ميلي عقب نشستند با وجود اين ژنرال كمارف برخلاف وعده كه كرده بود قزاقهاي خود را پيش ميفرستاد و آنها تنگه ذوالفقار و آقرباط و تمام راههاي هرات را متصرف ميشدند يعني دو دسته قشون روس متوازياً از راههاي هرات بالا ميرفتند و به زودي بانجا [به آنجا] ميرسيدند اگر حاكم بالامرغاب يكدسته لشكر نفرستاده بود كه سارييازي را تصرف كنند بنابراين عليخانف عقب نشست از اين نقاط تا خط سرحدي خواجه صالح كه در سنه هزار و هشتصد و هفتاد و دو (۱۲۸۹ هجري) معين شده بود و جانبين يعني روس و انگليس هر دو در سال هزار و هشتصد و هشتاد و دو كه سه سال قبل باشد قبول نموده بودند خيلي راه بود و از اينجهه [از اين جهت] اين پيشرفت عساكر روس را انگليسها حمله بر افغانستان ميدانستند زيرا كه طايفه ساروق بعد از گرفتن مرو تبعه روس محسوب ميشدند و حال آنكه در واقع مالياتگذار امير افغانستان بودند ژنرال زِلِنوي وكيل دولت روس در كميسيون تحديد حدود حاضر نميشد و ژنرال لمسدن در محل تحديد حدود انتظار او را ميكشيد و دولت روس بجاي اينكه وكيل مشاراليه را بانجا [به آنجا] فرستد مسيو لسار را بسمت مامور ديپلوماتيكي بلندن [به لندن] ميفرستاد كه قرار امور سرحدات را در پايتخت [پایتخت] انگليس بدهد و در همين اوان روزنامجات [روزنامههاي] روسي صاحبمنصبان انگليس را كه با ژنرال لمسدن همراه بودند متهم ميساختند كه افاغنه را به پيش رفتن تحريك و تحريص مينمايند و بقول روزنامهنگارهاي آن روزنامجات بهمين جهت بود كه روسها مواقع مزبوره را متصرف شدند.
معين است كه در آن اوان ماموريت مسيو لسار اختلاف مابين روس و انگليس را رفع ننمود و مراسلات ديپلوماتيكي مابين وزارتخانهاي [وزارتخانههاي] دولتين مزبورتين ارسال و مرسول ميشد و در جواب مطالبههايي كه انگليسها مينمودند روسها يادداشتها مينوشتند كه ظاهرا ذيحق بنظر ميآمدند لكن جوابهاي آنها بهيچوجه مساعد حل مساله افغانستان نبود اين تفصيل و صورت مراسلات ديپلوماتيكي كه بين دولتين [حاشيهنويسي: ۷-روس و انگليس مبادله شده در بلو بوك (كتاب آبي انگليسي) مندرج و موجود است] در كابل نيز از پيشرفت روسها كمال اضطراب حاصل شده بود و در يك شورايي كه در حضور امير افغانستان منعقد گرديد قرار دادند كه بجهه [به جهت] استرداد نقاط عسكريه كه روسها تصرف نمودهاند و براي افغانستان كمال اهميت را دارد و اصرار و ابرام زياد نمايند و يكي از آن نقاط تنگه ذوالفقار است كه درميان راه مرو و هرات واقع ميباشد و بودن آن در دست روس بهيچوجه مناسب نيست و اگر براي استرداد اين تنگه كار بجنگ افتد نبايد مضايقه داشت اما درباب پل خاتون و پنجده خيال افاغنه اين بود كه چون اين نقاط اهميت عسكريه ندارد و ميتوان موقتاً بروسها واگذار نمود تا وقتي كه مذاكرات ديپلوماتيكي باختتام رسد و كميسيون تحديد حدود سرحد را معين كند كارها از اينقرار بود كه خبر رسيد و شايع شد كه در پنجده مابين افواج روس كه درتحت حكم عليخانف هستند و افاغنه جنگي روي داده است و تلگراميكه [تلگرامي كه] روزنامههاي انگليس دراينباب منتشر ساختند از اينقرار بود.
روسها ببهانه [به بهانه] اينكه قشون پيشقراول افغان حركتي نموده و جاي خود را تغيير داده در سيام ماه مارس (اوايل نوروز) در پنجده بر آنها حمله بردند و آنها را از اين قصبه راندند افاغنه در كمال سختي جنگ كردند اما چون هوا منقلب بود و باران ميآمد و تفنگهاي آنها ته پر نبود كاري از آنها ساخته نشد و دو فوج افغان كه بحفظ يك نقطه مشغول بودند پاداري كرده تا شخص آخر آنها مقتول شد و باقي افاغنه با كمال نظم و انتظام بماروچاق [حاشيهنويسي: ماروچاق مروچي است يعني مروچك] عقب نشستند و روسها آنها را تعاقب نكردند و طايفه ساروق بيطرف ماندند ولي بعد اردوي افغان را بغارت بردند از روسها نيز بسيار كشته شد و صاحبمنصبان انگليس تا وقت عقبنشستن افاغنه در پنجه ماندند بعد از آن باردوي [به اردوي] ژنرال لمسدن رفتند [حاشيهنويسي: درين جنگ از روسها همآنقدر تلف شد كه از افاغنه شده بود بنا بر رسمي كه ملل فرنگ دارند شكست خود را پنهان مينمايند عدد مقتولين سمت خودشان را كم نوشتهاند]
روزنامجات روس واقعه را از اينقرار حكايت كردنددر سنتپطرزبورغ نهم آوريل روزنامه رسمي دولت روس اعلان مينمايد كه ژنرال كمارف بواسطه دشمنيهاي [دشمنيهاي] افاغنه حمله بر آنها برد و يكدسته قشون افغان كه عبارت از هشت هزار نفر و هشت عراده توپ بود مغلوب و متفرق گرديد و پانصد نفر از آنها بقتل رسيدند و تمام توپخانه وارده و آذوقه آنها به دست عساكر روس افتاد و از روسها نيز يازده نفر مقتول و سيودو نفر مجروح شد بعد از جنگ جنرال كمارف از رود خشك معاودت نموده دوباره در آن امكنه كه پيش از جنگ در تصرف داشت قرار گرفت صاحبمنصبان انگليس كه در جنگ حضورداشتند مداخله ننمودند چون افاغنه شكست خوردند صاحبمنصبان مزبور حمايت دولت روس را درخواست كردند ولي افغانها در وقت فرار آنها را نيز با خود بردند. بعد از آن هر روز روزنامهها علل و جهات جنگ سيام ماه مارس را بوضعي در اوراق خود نگاشتند و راپرتهاي مخالف با يكديگر منتشر ساختند و مساله تحديد حدود مساله عسكريه گرديد و بسياري مترقب وقوع جنگ روس و انگليس شدند اما وزارتخانهاي دولتين در رفع غاليه كوشيده چه هيچيك از دو دولت مزبوره حالا مايل بجنگ نيستند و خود را حاضر و مهياي قتال نميبينند.
ادامه دارد...
منبع: كتابخانه خطي مجلس
روزنامهنگار و پژوهشگر
«اصل مكاتبات۱۲۳ » و چهرهاي ديگر از خيانت خوديها
در اسناد دارالخلافه ناصرالدين شاه قاجار در آرشيو اداره اسناد وزارت امورخارجه، كتابي خطي موجود است به نام «اصل مكاتبات ۱۲۳» كه در نمره يكصدو هفتاد و نهم اين كتاب خطي كه براي شخص ناصرالدين شاه نوشته و ترجمه شده، به نقش «مقصودو عليخانف» از اهالي داغستان در منطقه قفقاز اشاره دارد كه در روز يكشنبه ۱۱خرداد ۱۴۰۴ روزنامه اعتماد، در «گزارش ترجمه مقاله ژنرال اُسكيبِف، سردار روس در باب لشكركشي به هندوستان در كتاب ««كراّسه المعي» دوره ناصرالدين شاه قاجار در بخش خطي مجلس -۸» به آن پرداخت كه چگونه اين جاسوس با جدايي مرو از ايران به حكومت آنجا رسيد. اكنون نكته قابل توجه ديگر در آرشيو اسناد وزارت امور خارجه اين است كه عليخانف پس از دست گرفتن حكومت مرو توسط امپراتوري روسيه تزاري و در رقابت با تصرفات انگلستان در مناطق پنجده، سرخس، هرات و... با خوشخدمتي بيحد و مرز خود به روسيه تزاري در نقشه جدايي بخشهايي ديگر از سرزمين ايران باستان در آسياي مركزي، البته پس از جدايي مرو، به ايفاي نقش خيانت نامحدود خود ميپردازد. از همين روي، بخشهايي از محتواي اصل مكاتبات ۱۲۳ درباره خيانتهاي ادامهدار عليخانف بدين شرح است: «نمره ۱۷۹ – خلاصه مراسله جنرال سرپيطر لمسدن با رل كرانويل از بالامرغاب ۱۸ ماه دسامبر ۱۸۸۴ [۱۳۰۲ق. دوره ناصرالدين شاه قاجار] - ... از قراريكه معلوم ميشود جنرال [ژنرال] روس (كماروف) با سيصد نفر سوار از سمت مشرق و كلنل عليخانوف حاكم مرو با يكصد و پنجاه سوار از مرو حركت كرده و در حضرت امام كه قريب پنجاه و دو ميل از پنجده مسافت دارد بيكديگر ملحق گشته و بسمت پنجده حركت كردهاند... ملفوفه اول نمره ۱۷۹- كاغذ كلنل عليخانف بجنرال قوسالدين خان بتاريخ ۲۱ ماه نوامبر ۱۸۸۴ – قوسالدين اينكاغذ [این کاغذ] را ملاحظه كن شنيدهام كه شما جنرال افغانيد و در پنجده حكومت داريد شما را همشأن خود دانستم و جنرال خودم پيش شما آمدم كه در بعضي فقرات مهمه قراري بدهم چنانچه هميشه در ميان دول رسم است شما كار مرا بتاخير انداختيد و از ترس مرا دشمن خود دانستيد من بسمت ايلچي كري باينجا آمدم و خيال داشتم در پل خشتي بمانم و با شما در باب ماموريت خودم مذاكره و گفتوگو كنم ولي قبل از ورود به پلخشتي خواهش شما را قبول كرده در بيابان چُول توقف كردم و از ظهر الي وقت غروب منتظر آمدن شما بودم ولي شما نيامديد و قولتان دروغ شد شما ترسيديد و جرات نكرديد بياييد بعد از آن هم باز برخود لازم ديدم منتظر بمانم و...».