وطن يعني همينجا يعني ايران
عليرضا شجاعپور (1402- ۱۳۲۱خورشيدي)، شاعر ديپلماتي بود كه نخستينبار در ارديبهشتماه ۱۳۹۰ با وي آشنا شدم و كتاب شعر «وطن يعني همينجا يعني ايران» را با امضاي ماندگارش هديه گرفتم. سپس، چندي در كلاسهاي آموزشي غزلخواني «حافظ» و شاهنامهخواني «فردوسي» وي كه در فرهنگسراي ارسباران برگزار ميشد، شركت كردم. تا اينكه روزگار سياه بيماري فراگير و مسري كوويد-۱۹ از راه رسيد و وي جديدترين سروده خود را در دل بحراني ناآشنا و پرهراس با عنوان «پزشكان و پرستاران ايران» در بهار ۱۳۹۹ خورشيدي سرود كه چند بيت نخست آن عبارت است از:
«پزشكان و پرستاران ايران
همه ياور همه ياران ايران
همه بيابر بارانيد ما را
به هرچه درد درمانيد ما را
خطر كرده، كمربسته به ميدان
زپا ننشسته در پيكار و درمان ...»
با اين شناخت بود كه در دو سال اخير، هر جا كه لازم شد از شعر «وطن» وي در گزارشهاي روزنامهنگاريام بهرههاي فراوان بردم و آن را با مخاطبان مطبوعات به اشتراك گذاشتم. درنتيجه، در اين روزهاي بسيار پرخطر براي مادر وطن، يعني ايران كه بازهم در قلب تهران ماندم و شاهد هرآنچه كه در سرزمينم اتفاق ميافتاد، بودم، درست مانند تمامي دوران كودكي و نوجوانيام در جنگ ۸ساله عراق عليه ايران، روزي نبود كه آرزو كنم ايكاش هنوز نفسهاي گرم حماسي استاد شجاعپور زنده بود تا بازهم براي وطن از نو بسرايد. اما دريغ و درد كه دوسال پيش جان بيمارش ديگر توان ادامه زندگي را نداشت و پس از تحمل ماهها بيماري سخت براي هميشه با زندگي بدرود گفت و از پيش ما رفت؛ رفتني كه سرودههاي حماسي و وطنياش را براي دلگرمي امروز ايران و ايرانيان براي ما به ارمغاني ديرپا گذاشت تا حتي براي آيندگان هم پايدار و جاويدان باقي بماند. اكنون، به مناسبت ۱۲ روز جنگ رژيم اسراييل عليه مادر وطن، يعني ايران كه عزيزان بسياري را براي دفاع از وطن از دست داديم و سوگ جان باختن آنان داغي ديگر شد بر قلب ايران و ايرانيان، به بخشهايي از سرودههاي حماسي زندهياد استاد عليرضا شجاعپور در كتاب شعر «وطن يعني همينجا يعني ايران» ميپردازيم كه آن را تقديم كرده به ايرانتباران و ايرانمداراني كه باور دارند:
«همه سربهسر تن به كشتن دهيم
از آن به كه كشور به دشمن دهيم»
شادروان عليرضا شجاعپور در بخشي از «پيشگفتار» كتاب خود نوشته است: «شأن وطنداري و وطنخواهي انسان اما حكم بر آن دارد كه تنها به مرزهاي جغرافيايي به عنوان وطن نينديشد، انديشههاي سازنده و سرنوشتساز برخاسته از سرزمينهاي كهنسال و فرهنگ و تمدني كه مينمايد از كجا آمده و چه كساني بنيانگذار آن فرهنگ و تمدن و ارائهكنندگانش به جهان و جهانيان بودهاند، دامنه وطن را از حد مرزهاي جغرافيايي براي انسان انديشمند و با سنگ و فرهنگ فراتر ميبرد. اينجاست كه شكستن حرمت باورها و اعتقادات ملتي در حكم تجاوز به سرزمين آن ملت قلمداد ميشود و كم نيستند آنان كه از اين دست بيحرمتيها را تاب نميتوانند آورد. كدام ايراني پاكنژاد و نيكنهادي كوچك شمردن فردوسي بزرگ را شكيبا تواند بود يا خُرد و خوار انگاشتن باورهاي ديرينه ملي و مذهبي و ايلي و نژادي مردم همديار و همتبار خود را تحمل تواند كرد.
«وطن يعني كتبيه در دل سنگ
تمدن، دين، هنر، تاريخ، فرهنگ
وطن يعني همه نيك و به هنجار
چه پندار و چه گفتار و چه كردار
وطن يعني شب رحمت، شب قدر
شب جوشن، شب روشن، شب بدر
وطن يعني هم از دور و هم از دير
سده، نوروز، يلدا، مهرگان، تير»
همچنين وي در سروده «رستم و سهراب» كه آن را به پسر عزيزتر از جانش بهادر تقديم كرده كه با كنجكاويهاي كودكانه و زيركانه خود در مورد چگونگي مرگ سهراب و رستم، انگيزه سرودن اين شعر شده بود، در ابيات پاياني اينچنين سروده است:
«... تيغ خونآلود در مُشتم
در دوكشتي رستم و سهراب را كشتم
آنچه باقي ماند
آنچه او تا جاودان جاويد كيهان بود
سرافراز و سرور تاريخ دوران بود
ايران بود
ايران بود...»
و درنهايت، استاد شجاعپور در آخرين ابيات از سروده معروف خود به نام «وطن» اينچنين سروده است:
«... وطن يعني هدف، يعني شهامت
وطن يعني شرف، يعني شهادت
وطن يعني شهيد، آزاده، جانباز
شلمچه، پاوه، سوسنگرد، اهواز
وطن يعني شكوه سرافرازي
وطن يعني زعالم بينيازي
وطن يعني گذشته، حال، فردا
تمام سهم يك ملت ز دنيا
وطن يعني چه آباد و چه ويران
وطن يعني همينجا يعني ايران...»
منبع: كتاب«وطن يعني همينجا يعني ايران»، سروده عليرضا شجاعپور، چاپ و انتشار اقبال، چاپ دوم۱۳۸۲.