بازآفريني بهشت
حميدرضا اميري
در يزد خانههايي هست كه سابقه و پيشينه روضهخواني و برپايي مراسم حسيني در آنها به صد سال و دويست سال، بلكه بيشتر ميرسد. طبيعي است كه اين خانهها به دليل قدمشان همگي دربافت تاريخي و خشت و گلي شهر قرار داشته باشند. خانههايي كه بعضا معماري اصيل و سنتي خود را حفظ كردهاند و بعضا دچار نوسازيهايي شدهاند. مثل خانه ملكثابت در محله سرسنگ، خانه پاسدار در محله سهل بن علي، خانه امام حسيني در محله بازار نو، خانه وقفي در محله تل، خانه اصفهانيان در محله سرپلُك و خانه حاج علياكبر ريسماني در محله دارالشفاء.
اين خانهها و آيينهايشان در بردارنده تاريخ و فرهنگ يزدند. هويت اين شهرند. جامعترين و مانعترين تعريف و توضيحي كه از اين «معماري» و «آيين» ميتوان ارائه داد، شاعرانهترين عبارات و توصيفات است، چراكه هرچه هست سرشار از احساس است و سراسر شاعرانگي. براي رسيدن به اين خانهها بايد در كوچههايي گام گذاشت كه شعر از در و ديوارشان ميبارد. نام كوچهها: «آشتيكنان». نام شاعرانهتر و «حُسن مطلع» بهتر از اين؟! كوچههايي كه جنسشان با جنس انسان يكي است. هر دو از گِل. «مراعات نظير» و «تناسب» قشنگتر از اين؟! شعري است لبريز از آرايههاي لفظي و معنوي و در اوج زيبايي. هم درصورت و هم در سيرت. سردر خانه و هشتي آن، حس دعوتكنندگي و فراخوانندگي دارد. راهرويي كه از هشتي به حياط ميرسد، زمينهساز ورود به فضايي ديگر است. به آدمي براي گام گذاشتن در مرتبه و ساحتي برتر آمادگي ميدهد. آمادگي ورود به حياط و صحن. چه صحن و حياطي؟ بهشت! كه در معماري اصيل، ساخت خانه تلاش انسان است براي بازآفريني بهشت. اين تلاش در كوير به مراتب پررنگتر، ملموستر و عينيتر ميشود. كوير يعني هيچ. يعني برهوت. جايي كه آب نيست. سايه نيست. باران نيست. چشمه نيست. درخت نيست. هيچِ هيچِ هيچ است. نيستي مطلق است. در چنين جغرافيايي، از هيچ همه چيز خلق شده است و بهشت، بازآفريني. حياط خانه، صحن بهشت است. «حياط» آرمانيترين ابعاد و بهترين تناسبات را دارد و «حوض» گستره قابلتوجهي را به خود اختصاص داده است. يادآور اين آيه از قرآن: «تجري مِن تحتِها الانهار» و باغچههاي طرفينش، يادآور باغها و ميوههاي بهشتي. انار و انگور و انجير و عناب و گلهاي رنگارنگ.
با اين همه گويي آن اتفاقي كه بايد بيفتد، نيفتاده است. هنوز زندگي چيزي كم دارد. بهشتِ بيحسين(ع) كه بهشت نيست. به همين سبب اهالي يزد وقتي ميخواهند در خانه نوساخته يا تازه خريداري شدهاي ساكن شوند، در اولين اقدام، آينه و قرآن در آن ميبرند و در اولين فرصت، مجلس روضهاي در آن بر پا ميكنند. خانه با ذكر امام حسين(ع) جاي زيستن ميشود كه حسين(ع) شيرازه صحيفه هستي است. خودِ هستي است؛ به مصداق اين حديث قدسي: «لولاك لما خلقتُ الافلاك».
بفرماييد بهشت! پيش از ورود به مستمعين گلاب داده ميشود كه به قول جناب رياضي يزدي «بوي بهشت ميوزد از كربلاي تو». همه حياط، فرش شده. چه فرشي؟ فرش ايراني. طرح و نقشش يادآور بهشت. اهلش تكيه زده بر بالشهاي سبزرنگ و نشسته برفرشهاي گرانمايه نيكو: مُتّكئين علي رفرفٍ خُضرٍ و عبقرِي حِسانٍ (آيه 76 سوره الرحمن). بر حياط خانه پوش كشيدهاند و خيمهاي برافراشتهاند. خيمه حسين(ع) است. خيمه امام حسين، بهشت است و امام، سيد شباب اهل الجنّه. سرور جوانان اهل آن. از نام كتاب «روضهالشهداء» كه بگذريم، به راستي روضهاي برپاست. روضه يعني باغ. يعني بهشت. در روضه چاي هم طعم ومزه ديگري مييابد و ميشود: شراباً طهوراً (آيه 21 سوره انسان)
حاجت به جنّت و مي نيست، جام ما
يك استكان ز چايي روضه است؛ والسّلام
كارشناسارشد ايرانشناسي