• 1404 جمعه 20 تير
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6088 -
  • 1404 پنج‌شنبه 19 تير

راهبردهاي سياست خارجي ايران پس از جنگ ۱۲ روزه

غلامرضا كريمي

روند جنگ ۱۲ روزه تحميلي اسراييل و امريكا عليه ايران، بيش از هر چيز واقعيت عميق اما مهجور تنهايي استراتژيك ايران را آشكار ساخت و نشان داد كه ايران در منطقه و جهان فاقد يك متحد تاكتيكي و استراتژيك است، چراكه ايران با هيچ كشوري در جهان پيمان نظامي و دفاعي ندارد و حتي از فضاي كشورهاي دوستي مثل عراق براي حمله به ايران استفاده شد. امروز هم با گذشت قريب به بيست روز از آتش‌بس، تروييكاي اروپايي در پي فعال كردن مكانيسم ماشه است درحالي كه ايران هم‌اكنون تحت شديدترين تحريم‌هاي بين‌المللي قرار دارد و عملا هيچ ابرقدرت يا قدرت بزرگي از ايران حمايت نمي‌كند. اين تنهايي استراتژيك ايران مفهومي است كه سال‌ها پيش توسط محي‌الدين مصباحي، استاد برجسته روابط بين‌الملل مطرح شد كه در آن، با نگاهي ژرف به موقعيت ژئوپليتيكي و سياست خارجي ايران، از وضعيتي سخن گفت كه در آن ايران در ساختار نظام بين‌الملل، چه از سر اختيار و چه به اجبار، تنها مانده كه بخشي از اين تنهايي به صورت ذاتي، به خاطر قرار گرفتن در كريدوري بين روسيه، چين، غرب و جهان عرب است كه هميشه در معرض فشار چندجانبه بوده و هيچ ابرقدرتي حاضر نيست هزينه اتحاد كامل با تهران را بپذيرد. البته بخشي هم به صورت اكتسابي ناشي از سياست‌هاي منطقه‌اي ايران به خاطر حمايت از محور مقاومت و برنامه هسته‌اي بوده كه باعث شده تا عمده بازيگران منطقه‌اي و حتي قدرت‌هاي غيرغربي مانند چين نيز فاصله خود را با تهران حفظ كنند. ايران يكي از معدود دولت‌هاي تاريخي جهان است كه علي‌رغم شكست‌ها، تجزيه‌ها، تهاجمات بي‌شمار و فروپاشي‌هاي موقت، موفق به حفظ پيوستگي تمدني، هويتي و حتي سياسي خود شده است. طي ۲۷۰۰ سال، بيش از ۴۴۰ جنگ را پشت‌سر گذاشته كه بيش از نيمي از آنها، دفاعي بوده است. از تهاجم اسكندر مقدوني تا تاخت ‌و تاز مغولان و سپس فشار امپراتوري‌هاي روم، بيزانس، عثماني، روسيه تزاري و سپس ابرقدرت‌هاي مدرن، هيچ‌گاه ايران را نه به عنوان شريك، بلكه همواره به عنوان رقيب يا تهديد ديده‌اند. حتي در دوران جنگ سرد، زماني كه بسياري از كشورهاي جهان در اردوگاه شرق يا غرب جاي مي‌گرفتند، ايران به جز دوره زماني محدودي نتوانست به‌ طور كامل در هيچ يك از اين بلوك‌ها ادغام شود. انقلاب اسلامي ۱۳۵۷ كه واكنشي به تلاش براي ادغام در يكي از بلوك‌هاي قدرت جهاني بود اين انزوا را تشديد كرد، چراكه گفتمان «نه شرقي، نه غربي» به صورت عملي به معناي فاصله‌گيري از هر دو ابرقدرت زمان بود. پس از انقلاب ۵۷، اين فشارها شكل تازه‌اي به خود گرفت. ايران نه‌ تنها با دشمني آشكار امريكا و متحدان منطقه‌اي‌اش روبه‌رو شد، بلكه به‌ دليل سياست‌هاي انقلابي، ضدغربي و مبتني بر نوعي خودويژگي فرهنگي و سياسي، نتوانست روابطي پايدار و راهبردي با قدرت‌هاي جهاني ايجاد كند. در چنين شرايطي، ايران به ‌ناچار به سمت ساختن نوعي «بازدارندگي مستقل» رفت و با خوداتكايي و خودكفايي به عنوان يك استراتژي، مقاومت ۸ ساله در جنگ تحميلي را بدون پشتيباني ابرقدرت‌ها رقم زد اما اين راهبرد، همان‌گونه كه در دوران جنگ تحميلي و سپس در بحران‌هاي منطقه‌اي نمايان شد، هزينه‌هاي بسيار سنگيني داشت.
جنگ ۱۲ روزه، آزموني جدي براي سنجش واقعي وزن ژئوپليتيك ايران در نظام بين‌الملل بود. براي نخستين‌بار پس از دهه‌ها، ايران در واكنش به تجاوز، به‌ طور رسمي و مستقيم، خاك اسراييل و سپس پايگاه نظامي امريكا در قطر را هدف قرار داد. آنچه انتظار مي‌رفت، همراهي هم‌پيمانان و متحدان ادعايي در صحنه بين‌الملل بود. اما چين و روسيه دو كشوري كه بسياري از تحليلگران آنها را جزو بلوك متحد ايران در برابر غرب مي‌دانستند، تنها به صدور بيانيه‌هايي مبهم و غيرمتعهدانه بسنده كردند. كره‌شمالي، عضو ديگر اين مثلث، سكوت پيشه كرد. حتي متحدان منطقه‌اي ايران، از جمله گروه‌هاي شبه‌نظامي كه در سال‌هاي گذشته با حمايت تهران رشد كرده‌اند در اين نبرد سكوت كردند يا صرفا حمايت لفظي نشان دادند.
اين واكنش‌ها، يا بهتر بگوييم نبود واكنش موثر، تصويري واضح از عمق تنهايي استراتژيك ايران ارايه مي‌دهد. علي‌رغم اينكه در طول سال‌هاي گذشته تحليلگران بين‌المللي همواره از اتحاد ميان ايران، روسيه، چين و حتي كره‌شمالي به عنوان يك محور استراتژيك ياد مي‌كردند اما تجربه جنگ 12 روزه نشان داد كه اين تحليل‌ها، بيشتر يك تصوير ذهني بوده  تا واقعيتي عيني‌‌. واكنش مسكو و پكن به تجاوز اسراييل به ايران، فاقد هرگونه پشتيباني عملي بود درحالي كه ايران در جنگ اوكراين، با ارسال پهپاد و تسليحات به روسيه، نشان داده بود كه مي‌تواند متحدي فعال باشد. در واقع محوريت تقدم منافع ملي بر ايدئولوژي نشان داد كه روسيه و چين ترجيح دادند براي حفظ رابطه با غرب، از خط حمايت نظامي از ايران عبور نكنند. بنابراين برخلاف آنچه در نهادسازي‌هاي بلوك غرب مثل ناتو و اتحاديه اروپا وجود دارد كه كمابيش اصول و اهداف مشتركي دارند و حمله به يك عضو به‌ منزله حمله به همه اعضا تلقي مي‌شود، كشورهاي محور شرق يا جهان جنوب اگرچه نهادهاي متعدد مثل شانگهاي، بريكس و اتحاديه اقتصادي اوراسيا دارند ولي اين محور فاقد اصول سياسي هم‌راستا و حتي انسجام عملياتي در بزنگاه‌هاي بحراني است. به همين دليل، در لحظات بحراني، همچون جنگ 12 روزه اخير، هيچ‌گونه تعهد يا كنش جدي براي حمايت از ايران مشاهده نشد. همان‌گونه كه در اوكراين، روسيه انتظار داشت چين به‌گونه‌اي جدي‌تر درگير شود اما چنين نشد. ايران نيز دريافت كه در بزنگاه‌هاي سرنوشت‌ساز، حتي نزديك‌ترين شركا نيز مصلحت خود را بر هر چيز ديگر ترجيح مي‌دهند.
البته ايران به ‌طور سنتي، به دليل تجارب تلخ تاريخي كه از اتحادهاي تحميلي دارد همواره نگاهي محتاطانه به هم‌پيماني‌ها و ائتلاف‌هاي بين‌المللي داشته است. خاطره تلخ قراردادهاي گلستان، تركمانچاي يا سرنوشت ايران در دوران جنگ‌هاي جهاني، در حافظه تاريخي كشور نهادينه شده است، از همين رو‌ انقلاب اسلامي نيز با شعار «نه شرقي، نه غربي» تلاش كرد راهي مستقل را در پيش گيرد اما در جهاني كه اتحادها و پيمان‌ها، مولفه‌اي بنيادين از امنيت ملي هستند تنهايي، اگرچه انتخابي «شرافتمندانه» است اما مي‌تواند به انزوا و در‌نهايت، آسيب‌پذيري بيشتر ناشي از فشارهاي اقتصادي، تحريم‌ها و محدوديت در دسترسي به فناوري‌هاي پيشرفته بينجامد كه پرسش كليدي اين است كه آيا ايران مي‌تواند در بلندمدت، اين هزينه‌ها را تحمل كند؟
با طرح سوالاتي نظير اينكه آيا تنهايي استراتژيك، سرنوشت محتوم ايران است يا مي‌توان با بازنگري در بنيان‌هاي سياست خارجي، بخشي از اين انزوا را شكست؟ آيا ايران مي‌تواند بدون عدول از اصول و استقلال خود، همزمان دست به بازتعريف هوشمندانه روابط با قدرت‌هاي جهاني بزند و از حاشيه به متن ديپلماسي منطقه‌اي و بين‌المللي بازگردد؟ پاسخ به اين سوالات، آسان نيست، چراكه بخشي از اين تنهايي، برخاسته از تصميمات داخلي و برداشت‌هايي است كه استقلال را مترادف با گسست كامل از نظام بين‌الملل دانسته‌اند. اما آنچه روشن است، ادامه اين مسير بدون بازبيني راهبردي، ممكن است هزينه‌هايي فزاينده و جبران‌ناپذيري براي كشور به همراه داشته باشد. 
واقعيت ديگري كه متعاقب جنگ ۱۲روزه، آسيب‌پذيري ايران را آشكار كرد نداشتن پروژه‌هاي مشترك يا منافع اقتصادي با ديگر كشورها بود چنان‌كه وجود پروژه مشترك نيروگاه اتمي بوشهر كه بين ايران و روسيه در حال اجراست مانع از حمله خارجي به اين مكان مهم و استراتژيك گرديد. اگرچه موضوع نفت ايران براي جهان از اهميت بسزايي برخوردار است اما تجربه و سابقه تاريخي نشان داده كه كشورهاي ديگر مي‌توانند به سرعت خلأ نفت ايران را پر كنند، بنابراين به عنوان درس‌آمورزي از جنگ 12 روزه مي‌توان از سرمايه‌گذاري‌هاي خارجي به عنوان سپر دفاعي كشور استفاده كرد به‌طوري‌كه سرمايه‌گذاري‌هاي كلان و مشترك خارجي در زيرساختارها و توليد مي‌تواند به عنوان يك عامل بازدارنده كه كوچك‌ترين آسيب به ايران بتواند ذي‌نفعان خارجي را معترض كند در‌نظر گرفته شود. اين توصيه‌اي بود كه مرتب ازسوي دلسوزان و صاحب‌نظران مطرح مي‌شد اما متاسفانه شرايط سياسي كشور به گونه‌اي رقم خورده بود كه هيچ شركت يا كشوري حاضر به سرمايه‌گذاري در ايران نبود.
جنگ ۱۲ روزه، فارغ از نتايج نظامي‌اش، بايد به‌مثابه يك نقطه عطف، فرصتي براي بازانديشي، براي گفت‌وگو در سطح نخبگان و براي بازسازي عقلانيت راهبردي در‌نظر گرفته شود. ايران كشوري با پيشينه‌اي عميق، موقعيت ژئوپليتيكي كم‌نظير و منابع انساني و طبيعي عظيم است اما براي تبديل اين ظرفيت‌ها به مزيت‌هاي راهبردي، نيازمند شبكه‌اي از روابط متوازن، پايدار و مبتني بر منافع بلندمدت است كه بايد همه ايرانيان در كانون هرگونه سياست‌گذاري خارجي آن باشند. البته تا بازانديشي در سياست‌گذاري خارجي، تداوم سياست خوداتكايي مثل توسعه موشكي و پهپادي و تلاش براي احياي پدافند هوايي، تنها راه بقا در اين تنهايي استراتژيك است چنانچه موفقيت ايران در آسيب زدن به خاك اسراييل بدون ورود به جنگ گسترده، نشان داد كه فعلا بازدارندگي نامتقارن مي‌تواند جايگزين اتحادهاي سنتي شود.
درنهايت، همان‌گونه كه تاريخ نشان داده، ايران همواره از خاكستر برخاسته است، اما اگر قرار باشد در عصر شبكه‌اي و پيچيده ژئوپليتيك معاصر نيز ققنوس‌وار بماند بايد نه‌ تنها با تكيه بر پيشينه تمدني، بلكه با چشماني باز و ديپلماسي هوشمند و مستظهر به پشتيباني و همدلي با آحاد ملت در ميدان حضور يابد. تنهايي استراتژيك اگرچه تاكنون به بقا انجاميده، اما براي توسعه، امنيت پايدار و اثرگذاري جهاني، كافي نيست. ايران امروز نيازمند بازتعريفي از نسبت خود با جهان از موضع واقع‌گرايي با كاهش انزواي استراتژيك و ترميم روابط منطقه‌اي و جهاني است.
دانشيار روابط بين‌الملل دانشگاه خوارزمي

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون