• 1404 جمعه 20 تير
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6088 -
  • 1404 پنج‌شنبه 19 تير

آخرين نگهبان عكس‌هاي رنگ‌ و‌ رو‌ رفته

اميد مافي

تراس دلباز خانه كلنگي هنوز بوي سنگك خشخاشي مي‌دهد و از اُرسي‌هاي مشبك قديمي صداي خنده‌هاي طولاني مي‌آيد. 
مادر آنجا در تراس روي فرش لاكي نشسته است، بسانِ درخت گلابي باغچه كه ميوه‌هايش را باد برده است.  دستهايش را كه نگاه كني، هنوز جاي بوسه‌هاي كوچك باقي است، جاي چنگ زدن‌هاي كودكانه، جاي انگشتاني استخواني كه روزي به اين دست‌ها چسبيده بودند.  ... و حالا صدها و هزاران كيلومتر دورتر، زير آسماني به همين رنگ، بچه‌هاي سر به هواي فراموشكار يادشان رفته، اين دست‌ها هنوز منتظرند.  اينجا ميز ناهار به رسم هزار سال پيش(!) همچنان براي پنج نفر چيده مي‌شود، با بشقاب‌هايي كه پر از خالي‌اند و قاشق‌هايي كه زنگار گرفته‌اند.  مادر هر بعدازظهر چاي تازه دم مي‌كند، شايد يكي بيايد، شايد تلفن نفرين شده زنگ بخورد و شايد يك سلام پرحرارت گوش‌هايش را نوازش دهد.  پيرزن از سپيده تا غروب، از پشت نرده‌هايي كه شبيه ميله‌هاي زندان شده‌اند به كوچه خيره مي‌شود و به هر قدمي كه در گوشش مي‌پيچد، دل مي‌بندد و به هر سايه‌اي كه از مقابل خانه كلنگي‌اش مي‌گذرد، اميدوار مي‌شود، اما شوربختانه كوچه روز به روز خلوت‌تر و قلب و گوش مادر روز به روز سنگين‌تر... 
حالا فقط عكس‌هاي آنالوگ آلبوم خاك گرفته به همدم او بدل شده‌اند و در هر عكس خاطره‌اي زهوار دررفته رنگ مي‌گيرد و گذشته‌اي ترسيم مي‌شود. خدا اين عكس‌ها را از تنهاترين مادر دنيا نگيرد كه گاهي خاطرات تنها انيس روزهاي فراموشي‌اند.  دورتر از اين خانه صامت و ساكت، زير آسماني به همين رنگ، نوه‌ها بزرگ شده‌اند و فرزندان دربند زندگي روزمره‌اي كه چشم‌ها را در چشمه‌هاي عاطفه شست‌وشو نمي‌دهد. دورتر از اين خانه دنيا كج و معوج است و رويا سترون و بي‌مقدار.  مادر اما خسته نمي‌شود.او امروز عصر جعبه كيك يزدي را باز كرده، چاي را دم گذاشته و پشت ويترين خاطراتي كه تاريخ مصرفش براي بچه‌ها گذشته، نفس مي‌كشد. نفسي به قدر يك آه لابد! 
خبر بد اينكه گاهي نسيم از لاي درزها داخل مي‌شود و مثل نوازش دستي بر شانه‌هاي خميده پيرزن مي‌نشيند و او به اشتباه فكر مي‌كند كه يكي از بچه‌ها آمده است... 
كاش شيرپاك خورده‌اي پيدا شود و محض رضاي خدا به او بگويد: 
آه ‌اي مادر تمام فرزندان دور از خانه! 
مادري كه تمام وجودت را بخشيده‌اي و حالا تهي مانده‌اي، باور كن كه آسمان بالاي سرت همان آسماني است كه بر سر فرزندانت سايه افكنده و بعيد نيست امشب، همين امشب در دوردست يكي از آنها تو را در خواب ببيند و فردا صبح تلفن زنگ بخورد و دستي از آن سوي سيم اشك‌هايت را پاك كند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون