«اعتماد» در گفتوگوي اختصاصي با علي نصري بررسي میکند
ديپلماسي با چاشني بازدارندگي
پرچم ايران در جنگ 12 روزه بالا است و به همين دليل نيازي به فرار از رايزني ندارد و با تكيه بر انسجام داخلي قادر است در مسير ديپلماسي، تضميني قدرتمند به دست آورد
حديث روشني
تنش ميان ايران و امريكا به ايستگاه حساسي رسيده است؛ ايستگاهي كه هم نشانههايي از امكان بازگشت به ميز مذاكره در آن ديده ميشود و هم سايهاي از بياعتمادي، ناامني و ابهام بر آن سنگيني ميكند. همزمان با اظهارات دونالد ترامپ، رييسجمهور امريكا در كاخ سفيد درباره تمايلش به دستيابي به توافقي تازه با ايران - توافقي كه به ادعاي او ميتواند براي هميشه مانع از گريز هستهاي ايران شود - بنيامين نتانياهو، نخستوزير اسراييل در ديداري خصوصي، هشداري ادعايي داد كه در صورت بازگشت ايران به مسير غنيسازي پيشرفته، تلآويو حملات ادعايي نظامياش را از سر خواهد گرفت. به ادعاي گروهي از ناظران دوگانه فشار و مصالحه، فضاي مذاكراتي احتمالي را از همان ابتداي ازسرگيري با نوعي ترديد استراتژيك همراه كرده است. ترديدي كه حال با انجام تجاوزات مشترك واشنگتن و تلآويو به تماميت ارضي كشورمان فضاي پيش روي تمامي طرفها را در شرايطي مبهم و در عين حال دشواري قرار داده است. در سوي ديگر ميدان اما مقامات رسمي كشورمان صراحتا اعلام كردند كه حاضر به آغاز دور جديدي از رايزنيها هستند، اما تنها در صورتي كه تضمين عملي براي توقف حملات نظامي بهويژه از سوي اسراييل داده شود و در وهله بعدي مذاكرات محدود به مساله هستهاي و لغو تحريمها باقي بماند. در همين راستا عباس عراقچي، رييس دستگاه ديپلماسي كشورمان بارها تأكيد كرده كه ديپلماسي بايد بر پايه احترام متقابل و تعهدات مشخص پيش برود؛ چرا كه حملات اخير به تأسيسات هستهاي ايران نهتنها زيرساختهاي فني، بلكه اعتبار روند ديپلماتيك را نيز هدف قرار داده است. به گفته عراقچي اين تهران است كه تعيين ميكند چه زماني و در چه مكاني و با چه شيوهاي به ميز مذاكره بازگردد. در عين حال همزمان قانون جديد مصوب در تهران، شكل همكاري ايران با آژانس بينالمللي انرژي اتمي را نيز تغيير داده و كم و كيف همكاري با نهاد پادماني را به شوراي عالي امنيت ملي واگذار كرده است. به ادعاي برخي تحليلگران اين اقدام نيز خود نشانه ديگري است از عميقتر شدن شكاف ميان تهران و آژانس بينالمللي انرژي اتمي. بر بستر اين تحولات، نگرانيها از فعال شدن مكانيسم ماشه از سوي ترویيكاي اروپايي بالاخص با نزديك شدن به ضربالاجل اكتبر 2025 افزايش يافته است. تهران هشدار داده است كه فعالسازي مکانیسم ماشه و در ادامه بازگشت تحريمهاي شوراي امنيت ميتواند به معناي پايان نقش اروپا در اين پرونده باشد. در همين حال رسانههاي غربي مدعي شدند روسيه نيز كه همواره به عنوان متحد تاكتيكي ايران شناخته ميشود تلاش كرده با طرح ايدههايي نظير خروج اورانيوم غنيشده ايران به خاك خود، نقش ميانجيگرانهاي در ميانه تنشهاي تهران و واشنگتن ايفا كند. اگر چه چنين ادعايي توسط منابع ايراني رد شده اما به نظر ميرسد رسانهاي شدن چنين ادعايي فرآيند ميانجيگري ميان تهران و دول غربي را وارد روند پيچيدهاي كرده است. حال نيز ناظران مدعياند در چنين فضايي، اهرمهاي ايران ازجمله مواد غنيشدهاي كه همچنان سرنوشت نامعلومي دارند و نيز تغيير نوع همكاري ايران با نهاد پادماني در كنار تهديدهاي روزافزون اسراييل و تحركات ترویيكاي اروپايي، وضعيت ديپلماسي را در حالتي شكننده قرار داده است. به اين بهانه «اعتماد» با هدف ارزيابي سناريوها و چشمانداز آينده تحولات ميان تهران و واشنگتن و نيز ماجراجوييهاي مخرب تلآويو با علي نصري، كارشناس ارشد مسائل بينالملل گفتوگو كرده است. علي نصري در گفتوگوي اختصاصي با روزنامه «اعتماد» همچنان كه بر انجام مذاكره ايران با امريكا با تكيه بر تضمين امنيتي از سوي طرف مقابل تاكيد دارد بر اين باور است كه در روابط بينالملل چيزي به نام «تضمين قطعي» وجود ندارد اما با انسجام داخلي، حمايت نهادهاي بالادستي و همراهي افكار عمومي جهاني ميتوان اين گزاره را محقق كرد.
مشروح گفتوگو را در ادامه ميخوانيد.
عباس عراقچي، وزير امور خارجه كشورمان در موضعگيري اخيرش اشاره كرده كه امريكا با همصدايي اسراييل به ديپلماسي خيانت كردهاست. ايشان همچنين براي از سرگيري رايزنيها شروطي را مطرح كرده و تاكيد دارند كه ارائه تضمين جهت عدم تجاوز اسراييل و همچنين رايزني محدود به برنامه هستهاي كشورمان بايد در دستور كار باشد. با توجه اينكه مقامات امريكايي دائما ادعا ميكنند ايران دسترسي به مواد غنيشده خود را از دست داده و نيز اختلافاتي كه به نظر ميرسد همچنان ميان تهران و واشنگتن درباره اين موضوع و ساير مسائل ديگر به قوت خود باقي است چقدر شانس ديپلماسي را بالا ميدانيد؟
با توجه به تجربه تلخ گذشته كه امريكا در ميانه مذاكرات با همصدايي رژيم صهيونيستي دست به اقدام نظامي عليه كشورمان زد، دكتر عراقچي به درستي تأكيد دارد كه بازگشت به ميز مذاكره بايد همراه با شرطهايي باشد. ازجمله آنكه در طول گفتوگوها، حمله نظامي يا خرابكاري تكرار نشود. البته بايد واقعبين بود. در روابط بينالملل چيزي به نام «تضمين قطعي» وجود ندارد. اما هر چه حمايت نهادهاي نظامي، سياسي و امنيتي كشور از دستگاه ديپلماسي بيشتر باشد به مفهوم «تضمين» نزديكتر ميشويم. مضاف بر اينكه، انسجام ملي و افكار عمومي جهاني هم اين بار همراه با ايران است و اين خود امري است كه اگر درست از آن بهرهبرداري شود، «تضمين» را قويتر ميكند.
در مورد شانس ديپلماسي، موفقيتهاي نظامي اخير ايران و انسجامي كه به وجود آمده پشتوانهاي براي مواضع ايران خواهد بود و قدرت چانهزني واقعي در اختيار ديپلماتها قرار داده است. همان طور كه دكتر عراقچي اشاره كردند، كسي كه با دست پر و پرچم برافراشته از جنگ بيرون آمده، نه تنها نيازي به فرار از مذاكره ندارد بلكه بهترين زمان براي ورود به آن را در اختيار دارد. البته امروز شاهد آن هستيم كه رسانهها و سياستمداران غربي، به ويژه رييسجمهور امريكا، تلاش ميكنند با ادبيات فاتحانه و روايت تحريف شده، موفقيتهاي ايران را كمرنگ جلوه بدهند تا دست برتر را پشت ميز مذاكره داشته باشند. به همين دليل، ضروري است ايران ابتكار روايت را به دست بگيرد و با اعتماد به نفس طرف پيروز وارد مذاكره شود.
در صورت بازگشت تهران و واشنگتن به ميز مذاكره، اسراييل از چه راهبردي پيروي خواهد كرد؟ بالاخص آنكه تهران همچنان بر خطوط قرمز خود در حوزه صنعت هستهاي كشورمان تاكيد دارد.
ميتوان پيشبيني كرد كه در صورت آغاز مذاكرات ايران و امريكا رژيم صهيونيستي بار ديگر بكوشد تا روند گفتوگوها را به طرق مختلف مخدوش كند و از رسيدن دو كشور به يك توافق نهايي جلوگيري كند. ميتوان تصور كرد كه سه مسير را به صورت همزمان دنبال خواهد كرد؛ اقدامات خرابكارانه و تروريستي عليه زيرساختهاي كشور. فشار سياسي بر امريكا از طريق لابيها پرنفوذ صهيونيستي در واشنگتن. عمليات رسانهاي براي تخريب فضاي گفتوگو. هر چند پافشاري ايران بر خطوط قرمز خود در زمينه هستهاي نقطه خوبي براي ورود به مذاكرات است، اما به نظرم بايد اختيار و قدرت مانور به دستگاه ديپلماسي داده شود كه در صورت صلاحديد و در صورتي كه منافع ملي بهتر تضمين شود، انعطافهايي هم از اين خطوط داشته باشد. اين امري است كه نهادهاي بالادستي نظام بايد در موردش تصميم بگيرند و وزارت خارجه - با اختياري كه به آن پشت ميز مذاكره تنفيذ ميكنند- اجرا كند.
همزمان با اين فعل و انفعالات تنشها در روابط ايران و نهاد پادماني اوج گرفته است. چرا در شرايط كنوني شوراي عالي امنيت ملي عهدهدار روابط با آژانس شده است؟
مداخله شوراي عالي امنيت ملي در مديريت تعامل با آژانس بينالمللي انرژي اتمي، نه به منزله تعليق همكاري، بلكه بيانگر بازتعريف ساز و كارهاي كنش متقابل با اين نهاد بينالمللي در چارچوب اولويتهاي امنيت ملي است. در واقع، اين تحول حاكي از گذار از الگوي همكاري فني - اداري به الگوي همكاري مشروط و موردي است كه ذيل ارزيابيهاي امنيتي و راهبردي نهادهاي عالي تصميمگير صورت ميگيرد. به عبارتي همكاري با آژانس ادامه دارد، اما هرگونه تعامل در آينده با لحاظ شاخصهاي مخاطرهسنجي، ازجمله ملاحظات زيستمحيطي، ايمني پرسنل و تهديدات ناشي از حملات قبلي، مورد بازبيني دقيق قرار خواهد گرفت. اين رويكرد بازتابي از تداوم پايبندي ايران به رژيم منع اشاعه (NPT) در سطح حقوقي است، در حالي كه در سطح راهبردي، ممانعت از بهرهبرداري سياسي يا نفوذ اطلاعاتي از مسير مكانيسمهاي پادماني به عنوان خط قرمز در سياست هستهاي ايران تثبيت شده است.
ذيل سوال بالا در صورت تداوم اختلاف ميان ايران و آژانس بينالمللي انرژي اتمي و عدم اعتماد عميقي كه تهران به نهاد پادماني دارد، تنشها تا چه اندازه ميتواند روابط ايران با غرب بالاخص امريكا را متاثر كرده و ميدان را براي تحركات بعدي تلآويو هموار سازد؟
تداوم يا تشديد تنش در روابط ميان ايران و آژانس بينالمللي انرژي اتمي ظرفيت آن را دارد كه به ابزاري براي تشديد فشارهاي سياسي و ديپلماتيك از سوي بازيگران ثالث، بهويژه رژيم صهيونيستي و برخي قدرتهاي غربي تبديل شود. در عين حال تداوم همكاري ايران با آژانس، ولو در قالب ساز و كارهاي جديد و مشروط، نشانگر مديريت فعال و هدفمند اين وضعيت از سوي تهران است. تنظيم الگوي تعامل با آژانس در چارچوب ملاحظات امنيتي و بر اساس ساز و كار تصميمگيري موردي، زمينههاي بهرهبرداري سياسي از مناسبات فني را محدود ساخته و امكان استفاده ابزاري از ساز و كارهاي نظارتي را كاهش داده است. در اين چارچوب، مسير ديپلماسي همچنان باز نگه داشته شده و ظرفيتسازي براي ايجاد اطمينان متقابل - در صورتي كه از سوي طرفهاي مقابل نيز ارادهاي مشابه وجود داشته باشد - امكانپذير باقي مانده است.
تنش تهران با نهاد پادماني همچنين واكنش تند ترویيكاي اروپايي را به همراه داشته است؛ به باور شما اين سه بازيگر عضو برجام آيا به سمت فعال كردن ماشه گام برميدارند؟ اساسا فعال شدن ماشه تهديدي قريبالوقوع است يا صرفا اهرمي براي تشديد فشارها بر تهران؟
بله، يكي از پيامدهاي تشديد تنش ميان ايران و آژانس كه پيشتر نيز به آن اشاره شد، فراهم شدن زمينه براي فعالسازي مكانيسم ماشه از سوي ترویيكاي اروپايي است. در صورت انجام چنين اقدامي، روند حل و فصل مسائل موجود به شدت پيچيده خواهد شد و ماهيت روابط ايران و اروپا دستخوش تغييرات اساسي ميشود. در اين صورت، اروپا جايگاه بالقوه خود به عنوان ميانجي را از دست داده و به يكي از طرفهاي اعمال فشار تبديل خواهد شد؛ امري كه ايران را ناگزير به بازنگري راهبردي در روابط با اين مجموعه خواهد كرد. ايران همواره بر ضرورت بازگشت به مسيرهاي گفتوگو، احترام متقابل و پرهيز از استفاده از ابزارهاي تنبيهي تأكيد داشته است. تحقق اين هدف، مستلزم گامهايي از سوي اروپا براي فاصله گرفتن از رويكردهاي تقابلي و تهديدآميز است. در مقابل، مسووليت ايران نيز آن است كه از فراهمسازي هرگونه بهانه يا فضا براي تشديد فشارها جلوگيري كند و مسير ديپلماسي را بهصورت فعال و هدفمند حفظ کند.
برخي از كارشناسان براين باورند كه مواد غني شده ميتواند اهرم تهران براي چانهزني باشد؛ گروهي ديگر باور متفاوتي دارند و مدعياند تاكيد تهران بر غنيسازي زمينهساز حملات دوباره اسراييل و امريكا به ايران خواهد شد. كدام يك از دو فرضيه فوق قابل اعتنا است؟
در تحليل روابط بينالملل، هر دو فرضيه مطرح شده درباره نقش مواد غنيشده ايران واجد اعتبار تحليلي هستند، اما پاسخ دقيق به اين پرسش وابسته به شرايط زماني، موازنه قوا و ارزيابي مستمر نهادهاي تخصصي در حوزه امنيت ملي است. در شرايط فعلي، تداوم غنيسازي به عنوان بخشي از حقوق تثبيت شده ايران در چارچوب «ان پي تي» ميتواند يك اهرم موثر براي چانهزني در مذاكرات باشد و بر ظرفيت بازدارندگي كشور بيفزايد. با اين حال، تصميمگيري نهايي درباره استمرار يا تعديل اين روند، تابع مصالح كلان ملي است كه توسط نهادهايي همچون شوراي عالي امنيت ملي با مشورت كارشناسان روابط بينالملل، مورد ارزيابي قرار ميگيرد. در عرصه ديپلماسي هوشمند، پايبندي به اصول هرگز به معناي تعصب خشك يا نفي انعطافپذيري نيست. تصميمگيري در سياست خارجي نبايد مانند فرمول رياضي باشد كه جايي براي انعطاف و خلاقيت در آن نيست بلكه بايد فضايي بازنگري و سازگاري با تحولات بينالمللي باقي بماند. از همين منظر، چنانچه در آينده جمعبندي نهادهاي تصميمگير كشور به اين نتيجه برسد كه تغيير در تاكتيكهاي هستهاي ميتواند به تقويت منافع و امنيت ملي منجر شود، امكان بازتعريف مواضع نيز در چارچوب همان اصول و اهداف راهبردي وجود خواهد داشت.
اخيرا روسيه تلاش داشته است نقش پررنگتري در ميانه تنش ايران و امريكا ايفا كند، از همين رو مساله خروج مواد غنيشده به مسكو را مطرح كرده است. هرچند كه رسانهاي شدن چنين ادعايي به تاييد مقامات دستگاه ديپلماسي كشورمان نرسيده اما به صورت كلي رويكرد كرملين در روابط تهران و واشنگتن را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
رويكرد روسيه در قبال روابط ايران و امريكا تابع محاسبات مستقل و منافع ملي متغير اين كشور است. مسكو در چارچوب راهبرد افزايش نفوذ جهاني خود، گاه نقش ميانجي يا ارائه دهنده طرحهايي مانند انتقال مواد غنيشده را مطرح ميكند، اما اين لزوما به معناي همسويي كامل با منافع ايران نيست. رابطه با روسيه بايد بر اساس ارزيابي موردي و واقعگرايانه از همگرايي منافع شكل بگيرد، نه تصور يك اتحاد راهبردي ثابت. همان طور كه روسيه براي خود انعطاف قائل است، ايران نيز بايد با حفظ استقلال، سياستي متوازن و محاسبهگرانه در قبال اين روابط اتخاذ كند.
گفته ميشود در جريان سفر آقاي عراقچي به جده و ديدار ايشان با وليعهد سعودي، پيام واشنگتن جهت بازگشت ايران به ميز مذاكره مطرح شده، در اين باره دو پرسش مطرح است؛ نخست نقش رياض در معادلات پر تنش حاكم و دوم تصميم تهران درباره از سرگيري رايزنيها. به باور شما ايران بعد از جنگ 12 روزه و ادعاها درباره خسارت اعمالي بر تاسيسات هستهاياش، براي به دست آوردن امتيازهاي مورد نظر چه اهرمهايي در اختيار دارد؟
انتقال پيام واشنگتن به تهران از طريق وليعهد سعودي در جريان ديدار جده، شايد نشاندهنده تمايل عربستان در ميانجيگري و تسهيل گفتوگوهاي غيرمستقيم ميان ايران و امريكا باشد. اگرچه برخي كشورهاي منطقه ممكن است نسبت به تقويت بيش از حد موقعيت راهبردي ايران ملاحظاتي داشته باشند، اما ثبات ايران را عاملي ضروري براي حفظ امنيت خليجفارس ميدانند و از بيثباتي آن متضرر خواهند شد. در اين چارچوب، تعامل سازنده با بازيگران منطقهاي و مديريت هوشمند افكار عمومي بينالمللي ميتواند فرصتهاي جديدي براي ديپلماسي ايران ايجاد كند.
به عنوان سوال نهايي آيا تحركات اسراييل عليه كشورمان توانسته رويكرد و استراتژي بازيگران حاشيه خليجفارس بالاخص بازيگراني كه در آستانه فصل دوم عاديسازي روابط قرار دارند را تحت تاثير قرار بدهد؟ به بياني بهتر به ادعاي گروهي اسراييل و تلاشهاي اين بازيگر براي تبديل شدن به هژمون منطقه تهديدي بالقوه براي بازيگران عرب محسوب ميشود يا خير؟
ميتوان حدس زد كه اقدامات اخير نظامي و خرابكارانه اسراييل عليه ايران، بر محاسبات راهبردي بسياري از بازيگران عرب حوزه خليجفارس تأثير گذاشته است. اگر چه برخي از اين كشورها مسير عاديسازي روابط با تلآويو را ادامه دادهاند، اما روندهاي اخير، ترس از گسترش احتمالي تنشها در كل منطقه، موجب افزايش ترديد نسبت به اهداف بلندمدت اسراييل شده است. تلاش تلآويو براي تثبيت موقعيت خود به عنوان قدرت مسلط در منطقه در بلندمدت ميتواند از سوي كشورهاي عربي به عنوان تهديدي براي استقلال راهبردي آنها درك شود.
در چنين فضايي تداوم سياستهاي تهاجمي اسراييل و تلاش براي حذف وزن راهبردي ايران، ممكن است موجب بازنگري در رويكرد برخي دولتهاي عربي نسبت به پروژه عاديسازي شود. اگر اين پروژه عملا منجر به افزايش ناامني و كاهش نقش مستقل بازيگران منطقهاي شود. اگر چه اين كشورها ممكن است تمايلي به افزايش قدرت ايران در منطقه نداشته باشند، اما مايل هم نيستند كه ايران به عنوان تنها سد در مقابل سلطهجويي رژيم صهيونيستي به شكل قابل ملاحظهاي تضعيف شود.
در شرايط پيچيده كنوني، تنها با تركيبي سنجيده از خرد راهبردي، انعطاف تاكتيكي و روايتسازي فعال ميتوان در دل آشوبهاي منطقهاي از منافع ملي پاسداري كرد، توازن ژئوپليتيك را به نفع ايران بازتعريف و تهديدها را مهار كرد.