چشمانداز تيره مذاكرات در سايه تحولات منطقه
عارف دهقاندار
مقدمه
خاورميانه، به واسطه تحولات اخير به خصوص جنگ اخير ميان ايران و رژيم صهيونيستي، بار ديگر در كانون تحولات جهاني قرار گرفته است. تجاوز اسراييل به خاك ايران و هدف قرار دادن اماكن نظامي و تاسيسات هستهاي و تعداد زيادي از فرماندهان ارشد نظامي و دانشمندان هستهاي كشور نشان داد كه اسراييل با پشتوانه كمكهاي لجستيكي و نظامي ايالاتمتحده امريكا به دنبال تغيير نظم امنيتي منطقه به نفع اين رژيم هستند. همچنين بايد اشاره داشت كه تجاوز اسراييل و ايالاتمتحده امريكا به تاسيسات هستهاي ايران در نطنز، اصفهان و فردو كه برخلاف تمام پروتكلهاي ناظر بر حقوق بينالملل انجام گرديد، چشمانداز راهبرد تهران در قبال برنامه هستهاي را در هالهاي از ابهام قرار داده و به هرگونه اقدام جمهوري اسلامي ايران در تغيير دكترين هستهاي، مشروعيت بخشيده است. ايالاتمتحده با چراغ سبز به اسراييل براي حمله به ايران، روند مذاكرات را به بنبست كشانيده و ديگر تهران مانند پيش از آغاز نبرد 12 روزه با اسراييل، به مذاكرات با امريكا نخواهد نگريست.
جنگ ۱۲ روزه ايران و اسراييل: نقطه عطفي در تقابل منطقهاي
طي يك ماهه اخير، منطقه شاهد يكي از شديدترين درگيريهاي نظامي ميان ايران و اسراييل بود كه به «جنگ ۱۲ روزه» شهرت يافت. اين درگيري با عمليات نظامي اسراييل عليه ايران آغاز گرديد و اين رژيم با پشتيباني لجستيكي و اطلاعاتي ايالاتمتحده، حملات گستردهاي را عليه تاسيسات نظامي و هستهاي ايران انجام داد.نكته قابل توجه در اين نبرد، دخالت مستقيم ايالاتمتحده در اين نبرد بود و امريكا تاسيسات غنيسازي اورانيوم در نطنز، مركز تحقيقات هستهاي در اصفهان و سايت زيرزميني فردو را هدف موشكها و بمبهاي سنگرشكن خود قرار داد. در مورد ميزان خسارات وارده ميبايست گفت كه كماكان با گذشت بيش از دو هفته از شروع آتشبس يا توقف جنگ، برآورد دقيقي نسبت به ميزان خسارتها در سايتهاي هستهاي ايران وجود ندارد و با توجه به محدود شدن حضور بازرسان آژانس، اين سازمان امكان بررسي اين مساله و همچنين روند غنيسازي ايران را ندارد.
مذاكرات هستهاي ايران و امريكا: چشمانداز تيره و تار
مذاكرات هستهاي ايران و امريكا كه از اوايل سال ۱۴۰۴ در مسقط و با ميانجيگري عمان آغاز شده بود، پس از پنج دور گفتوگو و در پي جنگ ۱۲ روزه متوقف شد. عباس عراقچي، وزير امور خارجه كشورمان كه به طور مستقيم در اين مذاكرات حضور داشت، در اظهارات اخير خود مواضع ايران را بهوضوح تشريح كرده است. او تاكيد كرده كه ايران تحت هيچ شرايطي از حق غنيسازي اورانيوم، به عنوان بخشي از حقوق قانوني خود تحت NPT، عقبنشيني نخواهد كرد. او صراحتا در مصاحبهاي اعلام كرد: «هيچ توافقي بدون به رسميت شناختن حق غنيسازي پذيرفته نخواهد شد.» اين موضع نشاندهنده عزم ايران براي حفظ استقلال هستهاي خود در برابر فشارهاي غرب است و ايالاتمتحده امريكا و دولت ترامپ طي چند ماه گذشته بارها اعلام كردهاند كه به دنبال توقف كامل برنامه غنيسازي ايران بوده و بر اين اساس تاسيسات هستهاي ايران را هدف قرار دادند و ايران نيز در پاسخ پايگاه نظامي امريكا در قطر را هدف قرار داد.
علاوه بر اين، عراقچي اعلام كرده كه همكاري ايران با آژانس بينالمللي انرژي اتمي از اين پس از طريق شوراي عالي امنيت ملي مديريت خواهد شد. اين تصميم كه براساس مصوبه مجلس ايران اتخاذ شده، واكنشي به نگرانيهاي تهران از نشت اطلاعات حساس به بازيگران متخاصم، بهويژه اسراييل، است. او تاكيد كرده كه درخواستهاي آژانس براي بازرسي از تاسيسات ايران بهصورت مورد به مورد و با درنظر گرفتن ملاحظات امنيتي بررسي خواهد شد. اين تغيير رويكرد، نشانهاي از كاهش اعتماد ايران به نهادهاي بينالمللي و تلاش براي حفظ كنترل بر برنامه هستهاي خود است. لازم به ذكر است كه باتوجه به اسناد اخير به دست آمده، همكاري آژانس با رژيم صهيونيستي مشهود بوده و اين سازمان اطلاعات حساس ايران را دراختيار مقامات اسراييلي قرار داده و پس از حمله به تاسيسات هستهاي ايران، حتي حاضر به محكوميت اين حملات نشده است.
با اين حال، عراقچي درهاي ديپلماسي را كاملا نبسته است. او در سخناني اخيرا اظهار داشته است كه «ما هيچ عجلهاي براي ورود به مذاكرات نسنجيده نداريم، اما اگر فرصتي براي تامين منافع مردم ايران فراهم شود، آن را از دست نخواهيم داد.» اين سخنان نشاندهنده استراتژي دوگانه ايران است: حفظ موضع قاطع در برابر فشارهاي خارجي و در عين حال باز نگاه داشتن مسير ديپلماسي. لذا با اين تفاسير چشمانداز مذاكرات، تيره و تار به نظر ميرسد.
نقدي به ادامه حضور ايران در NPT و ضرورت بازنگري در دكترين هستهاي كشور
ايران از سال ۱۹۷۰ به معاهده منع گسترش تسليحات هستهاي پيوسته و بارها بر تعهد خود به اين معاهده تاكيد كرده است. عباس عراقچي نيز در اظهارات اخير خود اعلام كرده كه علي رغم جنگ و حمله به تاسيسات هستهاي، ايران همچنان به NPT و توافقنامه پادمان با آژانس بينالمللي انرژي اتمي پايبند خواهد ماند و صرفا در نوع همكاري با آژانس تغييراتي را اعمال خواهد نمود. با اين حال، جنگ ۱۲روزه و حملات به تاسيسات هستهاي ايران اين پرسش را مطرح كرده كه آيا ادامه حضور در NPT به نفع منافع ملي ايران است يا خير؟
با وجود عضويت ايران در NPT، حملات اخير به تاسيسات هستهاي ايران نشان داد كه اين معاهده نتوانسته از زيرساختهاي هستهاي ايران در برابر حملات نظامي حفاظت كند. اين حملات كه با نقض منشور سازمان ملل متحد انجام شدند، مشروعيت رژيم عدم اشاعه را زير سوال برده است. علاوه بر اين، فشارهاي غيرمنطقي غرب، بهويژه امريكا و اسراييل، براي توقف كامل غنيسازي و تخريب زيرساختهاي هستهاي ايران، عملا حضور ايران را در اين معاهده بيمعنا كرده است. در چنين شرايطي، داشتن يك دكترين هستهاي بازدارنده ميتواند به حفظ توازن قدرت كمك كند. تجربه كشورهايي كه با خروج از NPT و توسعه تسليحات هستهاي بازدارندگي استراتژيك ايجاد كردند، نشان ميدهد كه چنين گزينهاي ميتواند براي ايران نيز مطرح باشد، هر چند با ريسكهاي بالايي همراه است و ميبايست پروتكلهاي امنيتي در اين زمينه را به خوبي رعايت نمود.
سفر جولاني به باكو: نشانهاي از محور جديد منطقهاي
يكي از تحولات نگرانكننده براي ايران در روزهاي اخير، سفر احمد الشرع (جولاني سابق)، رهبر گروه تحريرالشام، به باكو در جمهوري آذربايجان است. اين سفر نشان از تسريع روند تغيير معادلات در خاورميانه دارد. بسياري از تحليلگران معتقدند كه اين اقدام بخشي از تلاش براي ايجاد يك محور جديد منطقهاي با حضور اسراييل، تركيه و آذربايجان است كه ميتواند حلقه محاصره ايران را تنگتر كند. سفر جولاني به باكو نشانهاي از شكلگيري يك كريدور زميني از باكو به دمشق و تلآويو است كه بدون سقوط دولت بشار اسد در سوريه و آزادسازي قرهباغ توسط آذربايجان امكانپذير نبود. اين كريدور ميتواند شريان ارتباطي و حمل و نقل جديدي براي اسراييل و متحدانش ايجاد كند. خط لوله باكو-جيهان كه يكي از شريانهاي حياتي انرژي براي اسراييل و غرب است، نشاندهنده اهميت استراتژيك آذربايجان در معادلات جديد منطقهاي است. تقويت روابط ميان باكو، آنكارا، و تلآويو ميتواند به انزواي بيشتر ايران منجر شود و اكنون با قطع شدن مسير زميني تهران-دمشق-بيروت عملا راهبردهاي منطقهاي ايران با محدوديتهاي جدي مواجه شده است كه ميبايست از طريق پيگيري سياستهاي جديد جبران شود. واقعيت اين است كه نظم جديد در منطقه در حال شكلگيري است و با تغيير ژئوپليتيك و مناسبات امنيتي منطقه، ايران ميبايست خود را براي مواجهه با وضعيت جديد آماده نمايد.
جمعبندي: آينده ايران در خاورميانهاي در حال تحول
خاورميانه در حال تجربه يك دگرگوني ژئوپليتيكي عميق است. جنگ ۱۲ روزه ايران و اسراييل، حملات به تاسيسات هستهاي ايران و همچنين روند سريع معادلات در منطقه همچون موضوع عاديسازي روابط دمشق و تلآويو و سفر اخير احمد الشرع به باكو، همگي نشاندهنده شكلگيري يك نظم جديد منطقهاي كه ايران را در موقعيتي شكننده قرار داده است.
ژئوپليتيك منحصر به فرد ايران، خواسته يا ناخواسته، اين كشور تاريخي را در وضعيت تنهايي استراتژيك قرار داده است. اين موقعيت ويژه فينفسه تهديد زا نبوده و نبايد با عينك بد بيني به آن نگاه كنيم. تنهايي استراتژيك ايران از جنس «استثناگرايي امريكايي» بوده و براي حاكمان سياسي علاوه بر ايجاد محدوديت، فرصتهاي جديدي ايجاد ميكند. ذكر اين نكته لازم است كه ايران با پذيرش، درك و فهم اين موقعيت ميتواند به بيشينهسازي منافع ملي پرداخته و تهديدات موجود در محيط پيراموني خود را به شكل موثري مهار كند. شرط تحقق اين هدف مهم، تكيه بر قدرت درونزا، خودياري حداكثري در توان دفاعي، نگاه مثبت به ملت و راهبردي توسعهگرايانه در محيط پيراموني و بينالمللي است. از اين رو نظام حاكم ميبايست در جهت تحقق اهداف فوق به بازطراحي سياست خارجي خود پرداخته و خود را براي مواجهه با تحولات بعدي آماده نمايد.
پژوهشگر امنيت بينالملل