بحران آب در خاورميانه
موفقيت آن نيازمند تركيب آن با اصلاحات جدي داخلي در مديريت منابع آب است. مذاكره با افغانستان براي حقابه هيرمند و گفتوگو با تركيه درباره پروژه GAP نه انتخاب كه اجبار بقاست.
از سوي ديگر شيرينسازي آب درياي عمان و بازچرخاني پساب صنعتي، تنها چاره مناطق جنوبي است. ديپلماسي فعال ميتواند اختلافات بر سر سدسازي، تخصيص آب و كيفيت آب را كاهش دهد و از تشديد تنشها جلوگيري كند، همچنين ميتواند راه را براي جذب كمكهاي مالي نهادهاي بينالمللي (بانك جهاني، بانك توسعه اسلامي، برنامه توسعه ملل متحد UNDP) يا سرمايهگذاري خارجي در پروژههاي بزرگ زيرساختي آب (مانند تصفيهخانههاي مدرن، شبكههاي توزيع كارآمد، سيستمهاي آبشيرينكن) هموار كند، به خصوص با توجه به محدوديتهاي ناشي از تحريمها.
ايران در دهه آخر چارهجويي قرار دارد. اگر مصرف آب تا ۲۰۳۰، ۵۰درصد كاهش نيابد، نقشه جمعيتي كشور دگرگون خواهد شد؛ فلات مركزي غيرقابل سكونت ميشود و ايران به كشور وابسته به آب مجازي تبديل خواهد شد. اما نكته كليدي آن است كه ديپلماسي آب مكمل اصلاحات بنيادين داخلي است، نه جايگزين آن. بدون اراده قوي براي تغيير رويكردهاي ناكارآمد داخلي در مصرف آب (به ويژه در بخش كشاورزي)، مديريت ناپايدار منابع زيرزميني و حل مشكلات حكمراني آب، حتي موفقترين ديپلماسي آب نيز قادر به «نجات» ايران از بحران آب نخواهد بود. نجات واقعي در گرو تركيب هوشمندانه ديپلماسي فعال و موثر با تحول اساسي در مديريت داخلي منابع آب است. آب، امروز ديگر يك مساله زيستمحيطي نيست، امتحان بقاي ايران است.