• 1404 يکشنبه 5 مرداد
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6100 -
  • 1404 شنبه 4 مرداد

اسحاق جهانگيري در گفت‌وگو با «اعتماد» مسير شكل‌گيري جنگ 12 روزه و ضرورت‌هاي پساجنگ را تحليل مي‌كند

اهمیت ايران

مهدي    بيك اوغلي

«تكرار نام ايران به معناي تضعيف اسلام نيست» اين عبارت شايد جانمايه كلام و خلاصه گفت‌وگوي ۷۰دقيقه‌اي «اعتماد» با اسحاق جهانگيري در واپسين روزهاي تيرماه1404 باشد.چهره‌اي كه سلسله مراتب مديريتي را از پايين‌ترين درجات اجرايي و مديريتي تا رفيع‌ترين جايگاه‌ها كه معاون اولي رييس‌جمهوري و نامزدي رياست‌جمهوري است طي كرده تا به‌زعم خود گامي در مسير پيشرفت ايران بردارد. جهانگيري در عين حال يكي از معدود راويان امر توسعه است كه از نزديك دستي بر آتش مديريت كشور داشته و اقدامات قابل‌توجهي در اين خصوص صورت داده است. قرار گفت‌وگو با اسحاق جهانگيري در يكي از گرم‌ترين روزهاي سال در دفتر او در خيابان بهارمست تنظيم شد. گفت‌وگو با جهانگيري در ۳سطح قبل از جنگ ۱۲روزه، رخدادهاي جنگ ۱۲‌روزه و الزامات دوران پساجنگ برنامه‌ريزي شد. او ابتدا با واكاوي مجموعه رخدادهاي مديريتي و حكمراني كه زمينه‌هاي تهاجم دشمن به كشور را فراهم كرد، عدم توجه به مطالبات مردم و كاهش مشاركت آنان را يكي از بسترهاي اصلي طمع دشمنان به تهاجم اخير دانست. جهانگيري اما با تحليل عملكرد بخش‌هاي مختلف در جنگ ۱۲ روزه، مواردي چون مديريت رهبري در جنگ، عملكرد مناسب دولت در ساماندهي مطالبات و نيازهاي شهروندان و نهايتا انسجام اجتماعي و اتحاد ملي مردم را نقاط عطف نبرد ۱۲‌روزه ارزيابي مي‌كند. او در بخش پاياني اين گفت‌وگو ۱۰ پيشنهاد و توصيه براي تثبيت انسجام ايجاد شده مطرح مي‌كند تا با تحقق آنها كشور از گزند دشمني‌ها و بدخواهي‌ها مصون بماند.

جهانگيري معتقد است حوادث روزهاي يكشنبه و دوشنبه هفته نخست جنگ بايد با دقت مورد موشكافي جدي قرار بگيرد. مهم‌ترين ضعف ايران در اين برهه ضعف نظام اطلاعاتي و جاسوس‌هاي فراوان بوده است. او با تاكيد بر اينكه برخي تصور مي‌كردند با آغاز جنگ مردم به خيابان‌ها مي‌ريزند تا نظام را سرنگون كنند اما مردم ايران نجابت به خرج داده و پشت كشور ايستادند، از نظام حكمراني مي‌خواهد قدر اين مردم را بدانند.‌

 شرايط كشور بسيار حساس شده و مهم است كه نظام تصميم‌سازي كشور مدبرانه و عاقلانه از اين پيچ تاريخي گذر كند. شرايط كشور در دوران پيشاجنگ به چه صورتي بود و آيا آمادگي لازم براي مواجهه با چنين شرايطي را داشتيم يا خير؟
همان‌طور كه شما هم اشاره كرديد، ايران و مردم ايران در يك مقطع بسيار حساس و سرنوشت‌ساز قرار گرفته‌اند. در چنين مقطعي تحليل‌هاي دقيق و شفاف و متكي به واقعيت‌هاي تاريخي و علمي مي‌تواند تا حد زيادي براي مردم و مسوولان راهگشا باشد كه بهترين تصميم را براي برون‌رفت بگيرند. يقينا نقش رسانه‌هاي مكتوب، تصويري و مجازي كه عاشق و دلسوخته ايران هستند، در اين مقطع حساس است كه بتوانند نقش تاريخي خود‌ را به خوبي ايفا كنند. اينكه كشور در قبل از جنگ در چه موقعيتي قرار داشت؟ دوستان و بنده در همان برهه تاريخي صحبت كرديم و مطلب نوشتيم. از اين جهت دشوار و حساس كه اين كشور از ابتداي پيروزي انقلاب اسلامي با برخي تحريم‌ها روبه‌رو شد، ولي به‌طور خاص بعد از سال ۸۴ با خوش‌خيالي و ساده‌انديشي با پرونده هسته‌اي قوي برخورد نشد . نهايتا به شوراي امنيت رفت كه نبايد مي‌رفت، تحريم‌هاي شوراي امنيت بر كشور تحميل شد كه پشتوانه حقوقي داشتند.درست است كه ما در هيچ مقطعي چنين مصوباتي را از شوراي امنيت به رسميت نشناختيم و قبول نداشتيم اما به هر حال براي كشورهاي جهان، مصوبات شوراي امنيت سازمان ملل الزام‌آور است و اجرا مي‌كنند. اين (نوع تحريم‌ها) براي اولين‌بار بود و حتي در زمان جنگ ۸ساله عراق عليه ايران، تحريم نفتي و بانكي نداشتيم. به تعبير دشمنان، تحريم‌هاي هوشمندانه‌اي بود كه مي‌توانست توسعه كشور و زندگي مردم را هدف قرار دهد. كشور تحت فشار شديدي قرار گرفت تا اينكه سرانجام كشور با مذاكرات دو‌ساله برجام، (توانست) تحريم‌ها را لغو كرده و بتواند در مسير صحيحي قرار بگيرد . (اين روند ادامه داشت) تا اينكه متاسفانه در دوره رياست‌جمهوري اول آقاي ترامپ مجددا با خروج او از برجام روبه‌رو شديم و تحريم‌هاي جديد عليه ايران (شكل گرفت). اين تحريم‌ها در كنار ضعف‌هايي كه در سياست‌گذاري‌هايمان داشتيم، كشور را با مشكلات فراواني مواجه كرد. 
 بدون ترديد اگر امروز قرار باشد بحث كنيم در كنار همه دولت‌ها در كنار ده‌ها نقاط قوتي كه مي‌توان برشمرد، نقاط ضعفي از نظر سياست‌گذاري و رويكردها و هم از نظر مديريتي وجود دارند. گاهي مديران نامناسب براي پست‌هاي حساس و مهم انتخاب شدند و نتيجه اين سه عامل اين شد كه ايراني كه قرار بود در سال 1404 قدرت اول اقتصادي و فناوري منطقه باشد، از نظر مسائل فرهنگي الهام‌بخش باشد. در ۱۳۸۲ كه سند چشم‌انداز نوشته شد كشور از رشد مداوم شش درصدي برخوردار بود و بخش‌هاي مختلف كشور در حال رشد بودند و پيش‌بيني شد كه افق بلندمدت ۲۰ ساله براي ايران ترسيم شود كه جوان ايراني ۲۰ سال آينده خودش را در كشوري كه زندگي مي‌كند ببيند كه چه ويژگي‌اي دارد. الان (1404) پايان آن 20 سال است كه جوان ايراني بايد خودش را قدرت اقتصادي اول منطقه مي‌ديد كه اين اتفاقات نيفتاد. سال ۸۴ كه (تدوين سند چشم‌انداز را) شروع كرديم رقباي ما كه عمدتا تركيه و عربستان بودند، اقتصادي مشابه ايران داشتند. (اين كشورها اما) در سال ۱۴۰۴، اقتصادي ۲الي۳ برابر اقتصاد ايران داشتند، حتي كشورهاي ديگري در منطقه كه اصلا به عنوان رقيب ايران مطرح نبودند، اقتصادشان از ايران پيشرفته‌تر شد و ايران نسبت به توسعه و پيشرفت كشور عقب افتاد. نه تنها توسعه كشور عقب افتاد و شرايط اقتصادي كشور كوچك شد، بلكه اتفاقات ديگري افتاد كه زندگي جاري مردم هم با مشكل روبه‌رو شد. بزرگ‌ترين ناترازي‌ها را در بخش‌هاي حياتي كشور داشتيم. انرژي موتور محرك توسعه و رفاه زندگي مردم است. در انرژي برق و گاز و سوخت‌هاي فرآورده‌هاي نفتي مثل بنزين و گازوييل با كمبودهاي زيادي روبه‌رو شديم. ناترازي مردم را اذيت مي‌كرد، توسعه كشور را اذيت مي‌كرد.در هفت سال گذشته تورم به‌طور متوسط حدود ۲۰ درصد بود و يك‌باره از سال ۹۷ كه ترامپ از برجام خارج شد، شوكي به اقتصادمان وارد شد و تورم كشور (به‌طور ميانگين) به تورم ۴۰‌درصد جهش كرد. شش، هفت سال تورم ۴۰‌درصد را داشتيم و بخش وسيعي از مردم به زير خط فقر رفتند و از طبقه متوسط به طبقه ضعيف تبديل شدند. برخي از طبقه برخوردار به طبقه متوسط آمدند. آنهايي كه متوسط بالا بودند، متوسط پايين شدند و تغييرات عمده‌اي در سطح زندگي (مردم) ايجاد شد. به همين دليل سرمايه اجتماعي كشور دچار آسيب شد. 
 در يك چنين شرايطي دولت چهاردهم تشكيل شد. دولت چهاردهم با چه دورنمايي تشكيل شد؟
جناب آقاي دكتر پزشكيان با يك شعار جدي به نام «وفاق» آمد كه چند خط اصلي در دستور كارش قرار داشت.يكي اينكه اقتصاد كشور را سامان بدهد. ناترازي‌ها را اصلاح كند. مذاكره با غربي‌ها و به‌طور خاص امريكايي‌ها را شروع كند و بتواند تحريم‌ها را دوباره از پيش پاي مردم بردارد. بقيه هم در همين راستا دولت را كمك مي‌كردند. در چنين زماني دشمن تصور مي‌كرد اقتصاد ما ضعيف شده، شرايط سرمايه اجتماعي كشور مناسب نيست، نارضايتي در بين مردم زياد شده، منتقدان و حتي مخالفان به هر حال حرف‌هاي تند و تيز در مورد نحوه اداره كشور مي‌زنند و... در كل فكر مي‌كردند فرصت خوبي براي انتقام‌گيري از ملت ايران ايجاد شده، آن هم با بهانه هسته‌اي. فكر مي‌كنم از ابتدا اين خط‌ مشي از طرف رهبري هم در جلسات خصوصي و هم در سخنراني عمومي ايشان اعلام شد كه جنگي نخواهد شد.يعني وقتي جنگ مي‌شود كه دو طرف يك اراده‌اي به سمت جنگ دارند. اين اراده در ايران واقعا نبود كه با كشوري وارد جنگ شود. ايران در هيچ مقطعي نمي‌خواست وارد جنگ شود، ولي به هر حال رژيم صهيونيستي كه خيلي در درگيري با مردم فلسطين آلوده شده بود و فكر مي‌كرد بايد به قدرت بزرگي در منطقه آسيب بزند و فكر مي‌كرد زمان مناسبي است و مي‌تواند به اهدافي كه براي خودش ترسيم كرده (فروپاشي يا تجزيه ايران)، وارد جنگ بزرگي عليه ايران شود. به هر حال فكر مي‌كنم نه خط‌مشي ‌ما اين بود كه وارد جنگ شويم و نه شرايط كشور به گونه‌اي بود كه بايد وارد جنگ مي‌شديم. ما بايد به مسائل داخلي‌ ايران پرداخته و مسائل داخلي را سازماندهي مي‌كرديم، به همين دليل هم گفته مي‌شود «جنگ تحميلي». جنگي كه به كشور ما تحميل شد و به هيچ‌وجه ما دنبال جنگ نبوديم.
 درست مي‌فرماييد. اشاره كرديد كه اسراييل اهدافي را از اين جنگ براي خودش ترسيم كرده بود و مبتني بر آن تهاجم و تجاوز را آغاز كرد. به فروپاشي و تجزيه ايران اشاره كرديد. آيا اهداف اسراييل به همين موضوع خلاصه مي‌شد يا موارد ديگري را هم مي‌توان ذيل اين هدف قرار داد. بحث ديگر اينكه رژيم صهيونيستي مبتني بر چه داده‌هايي احساس كرد مي‌تواند اين اهداف را محقق كند؟
 فكر مي‌كنم از روز تشكيل رژيم صهيونيستي سياست‌ها و خط‌مشي‌‌هاي سران رژيم صهيونيست اين بود كه همواره دنبال توسعه سرزميني بوده‌اند و اينكه در اين منطقه هيچ كشوري بزرگ‌تر از آنها وجود نداشته باشد و به تجزيه كشورهاي منطقه همواره به عنوان موضوعي جدي نگاه مي‌كردند. حالا اينكه در نگاه اوليه‌شان ايران هم قرار داشت يا صرفا به كشورهاي اطراف و پيراموني خودشان و كشورهاي عرب مثل سوريه، لبنان، اردن و حتي مصر و عراق هم فكر مي‌كردند (مساله ديگري است). احتمالا چون ايران هم در اين منطقه كشور بزرگي بوده از ابتدا در برنامه آنها (تجزيه ايران) هم قرار داشته. پس از اتفاقاتي كه خصوصا بعد از هفتم اكتبر در منطقه افتاد، اسراييلي‌ها به اين فكر جدي رسيده بودند (كه اين جنگ‌افروزي‌ها را آغاز كنند). نتانياهو مي‌گويد من از ۲۰ سال قبل دنبال اين بودم كه به هر حال بايد با ايران برخورد شود‌! همواره هم از تعبير خشني استفاده مي‌كرد و مي‌گفت‌ «‌كه سر مار در ايران است.» فكر مي‌كنم آنها دنبال فرصتي بودند كه بتوانند مقامات امريكايي را نيز با خودشان همراه كنند و آنها را قانع كنند كه آنها هم بايد وارد اين داستان شوند. مساله اصلي‌شان هم در ظاهر مساله هسته‌اي بود. به نظرم هم اسراييلي‌ها و هم امريكايي‌ها مي‌دانستند و اخيرا هم مقامات سابق امريكا اعلام كردند يكي از اشتباهات قطعي دولت امريكا اين بود كه وارد اين درگيري شد و مراكز هسته‌اي ايران را بمباران كرد. وقتي ايران از سال ۹۲ وارد مذاكره با شش قدرت بزرگ دنيا شد كه ۵ عضو داراي حق وتوي سازمان ملل به علاوه آلمان بودند، صادقانه وارد گفت‌وگو شد. البته هر كشوري كه وارد گفت‌وگو مي‌شود براساس منافع ملي خودش گفت‌وگو مي‌كند و مي‌خواهد از منافع ملي خودش حفاظت كند. بعد از توافقي كه (برجام) انجام گرفت، ۱۵ گزارش آژانس منتشر شد كه ايران كمترين تخلفي از توافق برجام نداشته و اورانيوم حداكثر ۳.۶۷ درصد و در حد نياز نيروگاه‌هاي كشور در ايران غني‌سازي مي‌شود. اينكه در مقطعي امريكايي‌ها و آقاي ترامپ از برجام خارج شدند، طبق برجام ايران مي‌توانست از تعهداتش كم كند. شايد امريكايي‌ها تصورشان اين بود كه ما هم با خروج آقاي ترامپ، از برجام خارج شويم ولي ايران خارج نشد. علتش هم اين بود كه سه كشور اروپايي آلمان، فرانسه، انگليس به همراه روسيه و چين با ايران مذاكره كردند و گفتند همه تعهدات داخل برجام را بدون امريكا انجام مي‌دهيم و شما برجام را به‌هم نزنيد كه كمك‌كننده است. ايران هم قبول كرد كه برجام ادامه پيدا كند.
 اما امروز اروپايي‌ها برخي ادعاها را در‌خصوص عدم اجراي تعهدات هسته‌اي توسط ايران مطرح مي‌كنند. اين ادعاها درست است؟
لذا اينكه الان اروپايي‌ها مطالبي مي‌گويند واقعا خلاف تعهدات اوليه‌شان است. اروپايي‌ها جز در بخش سياسي كه خوب حمايت كردند، هر وقت ترامپ اعاده كرد كه در شوراي امنيت كاري عليه ايران انجام دهد، اروپايي‌ها، روسيه و چين، فعال برخورد كردند. حتي در جلسه‌اي كه ترامپ در شوراي امنيت رييس جلسه بود، از 15 عضو شوراي امنيت فقط يك كشور با او همراهي كردند و ۱۳ كشور مخالف بودند. مي‌دانيم كه نقش اروپايي‌ها و روسيه و چين در اين راي‌گيري‌ها خيلي موثر بود. اين اطمينان وجود داشت كه در صورت عدم اجراي برخي تعهدات يا كاهش تعهدات دوباره به توافق برسيم و مذاكره كنيم، تمام آن تعهدات قابل برگشت است، يعني قرار نبود برخلاف برجام چيزي انجام گيرد. ما مي‌خواستيم در چارچوب قوانين بين‌المللي كارمان را پيش ببريم و آژانس نظارت كند، هر حقي براي كشورهاي ديگر در قوانين بين‌الملل قائل بودند، ايران هم از آن حق بتواند استفاده كند. به نظرم با آمدن آقاي ترامپ، نتانياهو موجوديت خودش را در جنگ و تنش و درگيري مي‌داند.
منظور شما دوره دوم ترامپ است؟
بله. نتانياهو احساس مي‌كند با توجه به رخدادهاي داخل و منطقه‌اي، به جز جنگ و خونريزي دليل ديگري براي ادامه موجوديت و حيات سياسي‌اش وجود ندارد. نتانياهو وقت زيادي گذاشت و نهايتا هم امريكايي‌ها را با خودش به بهانه هسته‌اي همراه كرد، اما از تهاجم گسترده‌اي كه انجام شده روشن است كه اين تهاجم براي مسائل هسته‌اي نيست. اگر بحث هسته‌اي اولويت بود، مراكز هسته‌اي ايران كاملا شناخته شده بود و اگر قرار بر حمله بود، مشخص بود به كجا بايد يورش برد! آنها به جاي اينكه به مراكز هسته‌اي حمله كنند، به صورت غافلگيرانه به دانشمندان و فرماندهان نظامي ما حمله كرده و تلاش كردند به زيرساخت‌هاي كشور آسيب جدي بزنند. قاعدتا تحت تاثير برخي از وطن‌فروش‌هايي كه به آنها مشورت داده بودند و گفته بودند فضاي ايران فضاي آماده‌اي است و شما اگر تهاجم كنيد، مردم ايران هم همراهي مي‌كنند (اين حملات صورت گرفت).  فكر مي‌كنم حوادث روز يكشنبه و دوشنبه هفته اول جنگ بايد به دقت موشكافي شود. البته خوب است كه در سطوح نخبگان كشور هم بحث شود، اينكه در دوشنبه پس از آغاز جنگ، مراكز مهم جمعيتي ايرانيان (مثلا در يك چهارراه) بدون هيچ دليلي بمباران شدند! اينكه آقاي ترامپ توييت بزند تهران را تخليه كنيد يا تسليم شويد! معلوم است برنامه‌اي براي آن روز طراحي شده بوده كه نتانياهو اعلام كند اطراف صدا و سيما را تخليه كنيد! او به صدا و سيما و زندان اوين حمله كرد، به جلسه سران سه قوه حمله كرد. هر كدام از اين سناريو‌ها وقتي كنار هم چيده شود معلوم مي‌شود، هدف بسيار بزرگي طراحي شده بود و به گونه‌اي اين طراحي صورت گرفت كه آقاي ترامپ فكر كرد (كار نظام) ديگر تمام شده و مي‌خواسته خودش هم بر اين موج سوار شود، بنابراين ايده تخليه تهران و تسليم را توييت كرد. 
 اگراشتباه نكنم حمله به جلسه سران قوا هم در همين بازه زماني بود. درست است؟
بله دقيقا. يعني در همين دو، سه روز قرار بوده همه‌چيزتعيين تكليف شود. لذا وقتي مسائل جنگ بررسي شود معلوم مي‌شود يك طراحي به اين بزرگي آن هم با حضور دو قدرت هسته‌اي و ساير قدرت‌ها (مانند اروپا و ناتو) اهداف ويژه‌اي داشته است. در چنين صحنه‌اي مهم است به رفتار ايران و دستاوردهاي جنگ پرداخته شود.
آرام آرام وارد بحث جنگ ۱۲‌روزه ميهني هم شديد. قبل از اينكه به تحليل محتوايي موضوع بپردازيم حس خودتان را براي خوانندگان تشريح كنيد. ساعت03:30 دقيقه ۲۳ خرداد به چه چيزي فكر مي‌كرديد، چگونه از موضوع (تهاجم اسراييل) مطلع شديد و فضاي ذهنيتان چه حس و حالي داشت؟
چون هم امريكايي‌ها تهديد مي‌كردند كه اگر توافق نشود حمله مي‌كنيم و مذاكره شروع شده بود، ۶۰ روزي هم در مذاكره گفته مي‌شد. اين هم مساله مهمي بود، ۶۰ روز هم تمام شده بود.
 يعني شما مي‌دانستيد كه 60 روز وعده ترامپ تمام شده؟
بله، اما اينكه امريكايي‌ها دوباره توافق كردند كه يكشنبه (دور ششم) مذاكره برگزار شود، ابهامات را بيشتر كرده بود. اينكه قدرت بزرگي مثل امريكا با كشوري توافق كند كه با هم مذاكره كنند و قبل از آن‌هم در مذاكرات گفته باشند كه اسراييل بدون اجازه ما حمله نخواهد كرد، قاعدتا اطمينان‌سازي مي‌شود كه حمله نخواهد شد. اين احتمال هم وجود داشت كه ممكن است اسراييل دست به حمله بزند و بايد آمادگي وجود داشته باشد. البته من الان در سطوح تصميم‌گيري حضور ندارم ولي مطمئنم كه مسوولان نظامي و سياسي كشور قاعدتا دغدغه‌هايي داشته‌اند. شخصا با صداي انفجارها بيدارشدم و اول فكر ‌كردم رعد و برق است اما به سرعت با خودم گفتم رعد و برق كه به اين شدت نمي‌تواند باشد و به ايران حمله شد! بعد از پايين آمدن از تخت مطمئن شدم كه حمله‌اي شده، صداهاي اين حمله در اطراف نوبنياد، پاسداران و مراكزي كه ساختارهاي نظامي كشور در آنها قرار داشت بسيار متحيركننده بود، چرا‌كه دشمنان گفته بودند تنها به مراكز هسته‌اي حمله مي‌كنيم ! سوال اين بود چرا به تهران حمله كردند؟ به هر حال تهران در 23‌خرداد 1404وارد داستان عجيبي شد و من تصور مي‌كردم يك دوره بسيار سخت شروع شده و بايد خودمان را براي دوران جديد براي مقابله با دشمن آماده كنيم.
قبل از ادامه اين بحث، در مورد فرصت‌هاي ازدست رفته مذاكراتي پرسشي دارم. آقاي روحاني اخيرا اشاره كردند ايران برخي از فرصت‌هاي مهم را براي توافق‌سازي در دوران بايدن در اسفند‌۹۹ و ارديبهشت ۱۴۰۰ از دست داد. شما آن زمان به عنوان معاون اول رياست‌جمهوري فعال بوديد. در مورد اين فرصت‌هاي از دست رفته بفرماييد كه تا چه اندازه مي‌توانست كمك كند كه احتمالا از تنش‌ها دور شويم و حداقل هزينه‌هاي بيشتري را براي جنگ با ايران متوجه ترامپ كند.
خوب است كه زمان‌هايي در مورد فرصت‌هايي كه داشتيم و از دست رفته صحبت كنيم، گاهي عده‌اي در داخل مقصر اين فرصت‌هاي از دست رفته بودند و گاهي در خارج اتفاقاتي رخ داده كه نتوانستيم از فرصت‌ها استفاده كنيم. معتقدم خيلي نبايد سراغ گذشته برويم... به رخ كشيدن (اشتباهات) و اينكه شما بوديد كه اين كار را كرديد و اجازه نداديد فلان كار انجام شود، ما را دچار اختلافات جديدي مي‌كند و به مصلحت كشورمان نيست. فعلا بايد دفع شر كنيم. به نظرم آنچه الان براي آحاد مردم و مسوولان كشور بايد مهم باشد اين است كه چه كار كنيم كه كشور را از اين شرايط با سرافرازي عبور دهيم. بعد كه عبور داديم و اوضاع آرام شد، فرصت است در مورد اتفاقات دوره جنگ بحث‌هاي جدي داشته باشيم و هم در مورد فرصت‌ها صحبت كنيم. مي‌توانيم اشتباهات قبلي را به تجربياتي تبديل كنيم كه در آينده تكرار نشوند. در مورد مباحث زمان جنگ 8ساله ايران و عراق هم ممكن است كسي بگويد چرا وقتي خرمشهر آزاد شد جنگ را تمام نكرديم؟ اين پرسش درست هم هست. وقتي فاو را گرفتيم من در مجلس بودم و آقاي هاشمي‌رفسنجاني در مجلس گفتند پيروزي بزرگي كه وعده داده بودم كه با آن مي‌توانيم جنگ را تمام كنيم همين فاو است! كه نشد. زماني قطعنامه را پذيرفتيم كه شرايط ايران كاملا متفاوت شده بود، اما در مورد جنگ اخير فكر مي‌كنم بهتر است فرصت بدهيم.
 در ساعات ابتدايي جنگ 12‌روزه ضربات قابل‌توجهي به ايران وارد شد و فرماندهان نظامي و دانشمندان هسته‌اي ترور شدند.در ادامه بخشي از شهروندان ايراني هم كشته مي‌شوند و يك دوره شوك و بهت را پشت سر مي‌گذاريم. پيام رهبر انقلاب در ساعات ابتدايي منتشر مي‌شود و بعد از آن به نظر مي‌رسد توازن تغيير مي‌كند. در مورد اين دوران هم نظرتان را بفرماييد، اينكه چه فضايي را پس از ساعات ابتدايي پشت سر گذاشتيم.
جنگ تحميلي ۱۲‌روزه، يك جنگ غافلگيرانه، پيچيده و شوك‌آور بود. يك جنگ فراگير بود كه دو قدرت هسته‌اي عليه مردم ما شروع كردند. مهم است كه ضرورت فهم درست جنگ را داشته باشيم. منظورم از ما بيشتر مسوولان كشور است. نبايد خودمان را اسير يك سري شعارها كنيم. رهبري در يكي از صحبت‌هاي مرتبط با جنگ فرمودند نه بزرگنمايي كنيم نه كوچك‌نمايي. اين مهم‌ترين عامل تعيين‌كننده (آينده) است. مخصوصا مسوولان كشور نبايد تحت تاثير شعار و حرف‌هاي ناصحيح قرار بگيرند. به خوبي بايد در جريان واقعيت‌هاي جنگ آن‌طور كه بوده قرار بگيرند. ما الان نياز به شعارهاي خارج از توانمان نداريم.بايد از توانمندي‌هايمان محاسبه دقيق داشته باشيم. يك وقتي گفته مي‌شد كه چنين و چنان مي‌كنيم و معلوم شد توان ما در آن حد و حدود نيست. يك عده هم مي‌گفتند موشك‌هاي ايران هيچ قدرتي ندارد كه مشخص شد اتفاقا موشك‌هاي ايران توان زيادي براي ايران ايجاد كرده‌اند. لذا مهم‌ترين ضرورت در‌خصوص اين جنگ، فهم دقيق جنگ است. جنگ12روزه مشهوداتي دارد كه به نظرم بايد به خوبي به اينها پرداخته شود كه تيتروار به برخي از آنها اشاره مي‌كنم. يكي از مهم‌ترينشان «مديريت جنگ» است. يك جنگ غافلگيرانه شروع مي‌شود، بالاترين مقام‌هاي نظامي كشور در لحظات اول شهيد مي‌شوند. در حد مطالعات خودم نديده‌ام در ساعت اوليه جنگي اين تعداد فرمانده درجه يك شهيد شده باشند. برخي از اينها واقعا انسان‌هاي استثنايي بودند. آقاي رشيدجايگزين ندارد. همين‌طور سردار باقري، ‌سردار سلامي و ساير دوستان. خب اين مجموعه از دست رفته. اتكاي فرمانده كل در زمان تصميم‌گيري به فرماندهانش است. ناگهان خبر داده مي‌شود جنگ شروع شده و اين تعداد فرماندهان كشته شده‌اند، وضعيت مردم، مراكز زيرساختي، پدافند، رادارها با ريز گزارش‌هاي موجود در اختيار ايشان قرار گرفته است. وضع آسمان كشور، اخلالي كه در سيستم الكترونيك و... ايجاد شده بود شوك‌آور است. اينكه فرماندهي رزم بتواند بر خودش مسلط باشد و شناسايي دقيقي از نيروها، مديران و فرماندهان داشته باشد، سپس ظرف چند ساعت فرماندهاني منصوب شوند كه اتفاقا فرماندهان عملياتي مجرب، آگاه و مسلط به حوزه ماموريت خودشان باشند، عالي است. سازمان رزم كشور يكي، دو ساعت بعد از انتصاب فرماندهان از عصر جمعه براي عمليات آماده شد. من فكر مي‌كنم اين انتصاب‌ها يكي از اقدامات مهمي بود كه مقام معظم رهبري انجام دادند و حتما در تاريخ جنگ‌ها به اين بخش پرداخته خواهد شد. به سهم خودم هميشه به عنوان يك ايراني از اين ابتكار تشكر كرده‌ و مي‌كنم. 
 ويژگي مثبت بعدي چيست؟
مساله دوم عملكرد دولت است. تداركي كه دولت توانست از كالاي اساسي، نيازهاي مردم، حمل و نقل و‌... ايجاد كند قابل قبول بود، در اين ۱۲ روز نشنيديم كه فروشگاهي خالي شود، مردم براي تهيه كالايي به مشكل بخورند. يا براي خروج از شهرها به بنزين دسترسي داشته باشند. ممكن است صف‌(هاي‌بنزين) طولاني شده باشد و اندكي معطل شده باشند يا سهميه كمتري در باك‌هايشان پر كرده باشند، اما كمبود سوختي وجود نداشت، بنابراين دولت هم كار مهمي انجام داد. همزمان با اين تدابير، بخش سياست خارجي دولت تلاش كرد كشورهاي موثر منطقه را در جريان قرار بدهد و آنها را همراه كند. مساله سوم از مشهودات جنگ ۱۲‌روزه، توان موشكي ايران است. خيلي‌ها در خارج و داخل كشور، سعي كردند اين امر را كار كوچكي جلوه بدهند ولي به هر حال بچه‌هاي فني مهندسي كه در بخش‌هاي نظامي كشور كار مي‌كنند، توان قدرتمندي به نفع ايران ايجاد كردند. نيروهاي مسلح بلافاصله از لحظه اول شروع به پاسخ كردند. طراحي دشمن را به‌هم ريختند. دشمنان تصور مي‌كردند ايران قادر نيست يك موشك به سمت اسراييل شليك كند. از همه اينها مهم‌تر همبستگي ملي و حضور موثري بود كه مردم در دفاع از ايران از خود نشان دادند كه شايد در تاريخ ايران كم‌سابقه است. البته هميشه گفته مي‌شد كه ايرانيان در مقابل تهاجم خارجي به سرعت منسجم مي‌شوند، ولي در سال‌ها و به‌خصوص ماه‌هاي اخير، اين جمله خيلي به گوش مي‌رسيد كه مي‌گفتند مردم از دشمنان خواهند خواست كه كار جمهوري اسلامي را تمام كنند! عده‌اي به فكر فرو رفته بودند كه آيا واقعا مردم راضي مي‌شوند يك كشور خارجي مساله آنها را حل كند؟ روشن بود كه خيلي از مردم انتقادات جدي دارند، بعضي‌هايشان ناراضي يا حتي مخالف هستند، اما به نظرم اين انسجام به رخ كشيده شد و مردم متوجه مساله شدند. بر اين اساس در همان روزهاي اول معلوم شد هدف اصلي دشمن كه فروپاشي جمهوري اسلامي و تجزيه ايران بود به شكست منجر شده. البته خسارت‌هاي جدي هم به ايران وارد شد. ما هم به آنها خسارت زديم، ولي ما شكست نخورديم و اجازه نداديم دشمن به اهدافي كه داشت برسد. نقش رهبري، نيروهاي مسلح، دولت و مردم در اين زمينه تعيين‌كننده بود.

شما به نقاط قوت اشاره كرديد. خوب است درباره نقاط ضعف هم صحبت كنيم؟

به نظرم مهم‌ترينش ضعف نظام اطلاعاتي ما و نفوذ سازمان جاسوسي بود. به اين خاطر اين جمله را مي‌گويم تا كساني كه مامور رسيدگي هستند علامت‌هاي غلط نگيرند. حتما در بين مهاجرين هم كساني بودند كه نيروي عملياتي بودند اما نبايد تصور كنيم كه مشكل همين است و بس! يا گفته ‌شود فلان بخش از فضاي مجازي يا شبكه‌هاي اجتماعي مي‌تواند مركز جاسوسي باشد. ممكن است تاثيرگذار باشند اما مشكل جاي ديگري است. اين جنگ حتما جنگ تكنولوژي در سطح وسيع بوده، ولي مطمئن باشيد نيروي انساني در سطوح بالا تعيين‌كننده بوده‌اند. بايد ديد چه كسي از جلسه شوراي عالي امنيت ملي خبر داشته كه در آن ساعت و آن ساختمان قرار است برگزار شود؟ بعيد مي‌دانم اعضاي شوراي عالي امنيت ملي ايران را با واتساپ از جلسه باخبر كرده باشند. بالاخره نيروي انساني است كه مي‌تواند از اين جلسه، ساعت آن و مكان برگزاري‌اش خبر داشته باشد. فرمانده در خانه‌اش است يا دفترش؟ در همان شب جلسه در دو سه محل جابه‌جا شده! چه كسي از اين موضوع مطلع بوده؟ ممكن است مسوولان دولت موبايل‌هاي هوشمند داشته باشند ولي مطمئنم فرماندهان موبايل هوشمند نداشته‌اند.من درزمان معاونت اولي با همه‌ فرماندهان رفاقت داشتم.
مثلا در يك مورد خاص گفته مي‌شود ۱۰ فرمانده قرار بود در يك جلسه حضور داشته باشند و يكي از فرماندهان ديرتر آماده بود دشمنان صبر مي‌كنند آن فرمانده بيايد و بعد حمله صورت مي‌گيرد.يعني انقدر احاطه اطلاعاتي وجود داشته.
بايد تركيب نفوذ، تركيب تكنولوژي و نيروي انساني را با هم ديد و نبايد غفلت كرد. علامت غيرصحيحي كه داده مي‌شود را نبايد اصل گرفت. مساله ديگري كه بايد درس گرفت و فكر نقطه ضعف ما بوده، اين است كه عقب‌ماندگي تكنولوژيكي داريم.يكي از ظلم‌هايي كه تحريم‌ها به ايران كرد اين بود كه ما را تا حد زيادي از دسترسي به تكنولوژي‌هاي روز دنيا عقب نگه داشت. البته در داخل كشور هم متاسفانه عده‌اي به محض اينكه تكنولوژي جديدي مي‌آيد، (فرياد وا اسفا سر مي‌دهند) مثلا در مقطعي اينترنت آمد، (اينها مخالفت كردند) نبايد به خاطر عوارض احتمالي تكنولوژي‌هاي مدرن، يك ملت و كشور را از اين دانش محروم كنيم. نتيجه محروم‌كردن، اين اتفاقات است. اينها درس‌هايي است كه بايد بگيريم. امروز هوش مصنوعي و تكنولوژي كامپيوترهاي كوانتومي آمده است. اتفاقا كاربرد كامپيوترهاي كوانتومي در مسائل نظامي تعيين‌كننده است. هوش مصنوعي در اين بخش جزو جاهاي تعيين‌كننده است.بايد بتوانيم به سرعت عقب‌ماندگي تكنولوژيكي‌مان را برطرف كنيم. دوران جنگ، مزيت‌ها و نقاط ضعفي داشت كه بايد خوب فهم شود. ولي آنچه مهم است اينكه مردم ايران و ايران در جنگي كه دو قدرت اتمي عليه‌اش آغاز كردند در ۱۲ روز نه تنها شكست نخورد بلكه مي‌تواند با سرافرازي بگويد كه من از اين جنگ با موفقيت بيرون آمدم.
در اين جنگ، نسل‌هاي جوان و دهه هفتاد و هشتادي‌ها كه در سال ۱۴۰۱ انتقادات جدي به نظام حكمراني وارد مي‌كردند، وارد ميدان شدند و از تماميت ارضي كشورمان دفاع كردند. اين پرسش مطرح است كه نظام تصميم‌سازي كشور چگونه مي‌تواند از فضاي همبستگي ملي و انسجام اجتماعي كه ايجاد شده حفاظت كند. برخي معتقدند اين انسجام ممكن است هيجاني و احساساتي باشد و به مرور زمان تغيير كند. نظام چگونه مي‌تواند اين همبستگي را به وضعيت پايدار رسانده و از آن ارزش افزوده‌اي به نفع توسعه خلق كند؟
بهتر است اينطور بگوييم كه پس از جنگ چه كارهاي مهمي را بايد انجام دهيم يا از جنگ چه پيام‌هايي گرفته‌ايم كه بتوانيم پس از جنگ استفاده كنيم. اولا بايد بپذيريم كه در دوران آتش‌بس هستيم. آتش‌بس به معناي پايان جنگ نيست. براي آتش‌بس سه حالت متصور است؛ نخست اينكه يك طرف قضيه، رژيم كودك‌كشي مثل رژيم صهيونيستي است و تجربه نشان داده هرجا آتش‌بس كرده دوباره دست به جنگ مجدد زده. لذا يك حالت اين است كه آتش‌بس دوباره به جنگ منتهي شود. حالت ديگر اينكه آتش‌بس تبديل به صلح پايدار شود و جنگ از كشور دور شود. حالت سوم اينكه همينطور ادامه داشته باشد و وارد نااطميناني شويم كه هيچكس از فردا اطمينان نداشته باشد تا دست به كارهاي جدي بزند. لذا بايد با آمادگي نظامي از نقاط قوت دوران جنگ كه اشاره كردم، خيلي جدي حفاظت و حراست كنيم و به سمتي برويم كه جنگ را از كشور دور كنيم. يكي اينكه درس‌آموخته‌هاي اين ۱۲‌روزه را با بازخواني وضع كشور، مساله گفت‌وگوي همه نخبگان و مسوولان كشور قرار دهيم. تا بتوانيم به تفاهمي برسيم كه با آن ضعف‌ها را برطرف كنيم و نقاط قوت را تقويت كنيم. دوم اينكه قدر سرمايه ملي كه در اين جنگ به دست آورده‌ايم را بايد بدانيم و از آن حراست كنيم. يكپارچگي مردم و به صحنه آمدن نخبگان، جوانان، قوميت‌ها، ايرانيان داخل و خارج از كشور، اقوام و مذاهب هست.به نظرم هر ايراني كه كمترين علاقه‌اي به ايران داشت در اين قضيه به صحنه آمد و خودش را نشان داد. نمونه‌هاي مختلفي گفته مي‌شود.موردي كه براي خودم خيلي جالب بود اينكه آقاي فروهر و همسرش به طرز بدي در ايران كشته شدند و متهم دستگاه‌هاي دولتي كشور بودند. دختر ايشان بارها در ايران مي‌خواست مراسمي برگزار كند كه خيلي مورد توجه نبود. ايشان در آلمان كانوني در دفاع از ايران برعليه اين جنگ شد. از اين نمونه‌ها كم نيستند.يكي از دوستان اخيرا مي‌گفت در جلسه‌اي بودم كه تشكل‌هاي مرتبط با كافه‌هاي تهران برگزار كرده بودند. كافه‌هايي كه در مجالس گاهي عليه‌شان صحبت مي‌شود و حتي تعطيلشان مي‌كنند. كساني كه جلسه را برگزار كرده بودند مي‌خواستند از فعالان اين حوزه در اين ۱۲ روز تلاش كردند كافه‌ها باز بماند، تقدير كنند. از خانمي تقدير شد كه هر روز از كرج به تهران مي‌آمده و در كافه‌ها مجاني كار مي‌كرده تا كافه‌ها داير باشد (بغض مي‌كند) .به نظرم مردم ايران خيلي نجابت به خرج دادند و همراهي كردند كه بتوانند ايران را حفظ كنند. قدر مردم را بايد دانست و جفاست كاري بكنيم كه مردم دوباره از هم و از حكومت فاصله بگيرند. موضوع بعدي در قدرشناسي فرصت انسجام ملي، محوريت يافتن ايران است. سرزمين يكپارچه و تاريخي و تمدني ايران با مردمي با فرهنگ متكثر و متنوع نشان داد كه خودش به تنهايي قدرت انسجام مردم در بالاترين سطح ممكن را دارد. نبايداحساس كنيم اگر تكرار كنيم «ايران، ايران است» و ايران مهم شد خدايي نكرده ممكن است اسلام تضعيف شود. ايران ظرفي است كه اسلام در آن قرار گرفته و بايد قدر اين ظرف را بدانيم. هيچ موضوع ديگري مثل ايران پيدا نمي‌كنيم كه همه مردم ايران به خاطر آن حاضر باشند از هرچه دارند بگذرند. فكر مي‌كنم رهبري بيش از همه ما اين پيام را گرفتند. حضور شكوهمند رهبري در مراسم شب عاشورا كه براي همه قوت قلب و دلگرمي بود، پيام‌هاي بسياري داشت. تعجب مي‌كنم برخي از رسانه‌ها در حد يك خبر معمولي اين اتفاق را مطرح كردند. رهبري آن شب مي‌خواستند به همه بگويند ايران خيلي مهم است، به ايران توجه كنيد. همه ما با مراسم عزاداري اباعبدالله آشنا هستيم و مي‌دانيم شب عاشورا وقتي بزرگي وارد مي‌شود و مي‌خواهد بگويد روضه‌اي بخوان، چه روضه‌اي مدنظرش است؟ ايشان آن شب فرمودند راجع به ايران بخوانيد.اينها پيام‌هايي است كه بايد گرفته شود. مسائل مهم ديگر اينكه بايد تحولات برآمده از اين جنگ را جدي بدانيم و كوشش كنيم كه پايدار بماند.يكي ايستادگي در برابر رژيم برمبناي دفاع از وطن است. مردم در مقابل رژيم صهيونيستي بر مبناي دفاع از وطن ايستادند، از سوي ديگر بالا رفتن رضايت مردم از عملكرد نيروهاي نظامي هم قابل توجه است.اينكه در يك جنگ 12 روزه در اين حد نيروي نظامي مورد توجه و حمايت مردم قرار بگيرد مهم است. همچنين ابراز رضايتي كه در نظرسنجي‌ها مردم در مورد عملكرد دولت داشتند، واجد اهميت است. دولت بايد بداند اين اگرخداي ناكرده اين دوره بحراني در آينده طولاني هم شود، باز هم بايد نيازهاي مردم تامين شود. بايد از مسائلي كه منجر به كاهش انسجام ملي باشد پرهيز كرد. رسانه‌ها در اين امر نقش كليدي دارند. صدا و سيما يك بار به كارنامه‌اش رسيدگي كند و ببيند آيا در انسجام ملي، قبل، حين و بعد از اين عمليات به عنوان مهم‌ترين رسانه‌اي كه ميلياردها تومان از جيب مردم براي اداره‌اش هزينه مي‌شود، نقشي داشته؟ آيا قرار است باز به سمت خالص‌سازي برود يا به سمت همه مردم ايران؟. همچنين مردم انتظار دارند به مسائل اقتصادي خصوصا معيشت آنها توجه شود. رويكردهايي كه فشارهاي اقتصادي را بر مردم زياد مي‌كند، بايد كنار روند. مساله بعدي افق‌گشايي است. قبلا هم گفتم كه نسل جوان براي اينكه به آينده اميدوار باشد بايد افق خوبي پيش‌رويش قرار بگيرد.من آن زمان مي‌گفتم افقي كه مي‌توانيم براي نسل جوان درست كنيم توسعه ايران است. امروز يك افق‌گشايي كوتاه‌مدت نياز داريم كه مردم انتظار دارند. همينطور دوري از جنگ و اهتمام به استفاده مناسب از ديپلماسي. مردم به سرعت نياز دارند سايه جنگ از كشور دور شود، كشور از حالت جنگ بيرون بيايد كه راهش ديپلماسي است. البته مي‌دانيم كه طرف‌هاي ما خصوصا امريكايي‌ها در مذاكرات جديد بسيار بد عمل كردند. ممكن است ما هم بد عمل كرده باشيم، نمي‌خواهم بگويم ما در مذاكرات دقيقا رفتيم كاري كنيم كه مذاكرات در زمان كوتاهي به نتيجه برسد. معني ندارد كه طرف نيم ساعت بنشيند و بگويد مي‌خواهم بروم و دو هفته بعد صحبت كنيم. وقتي موضوعي به اين مهمي در دستور كار است بايد ۱۰ روز با هم مذاكره كنند و به نتيجه برسند. قرار نيست يك احوالپرسي كنند، چاي بخورند دو كلمه حرف بزنند يكي خوشش بيايد بعد بروند تا ۱۰ روز بعد.
آن هم مذاكره به صورت غيرمستقيم.
به اينها كاري ندارم ممكن است سياست حكومت مذاكره مستقيم يا غيرمستقيم باشد، مهم اين است كه مذاكره نتيجه بدهد. مذاكره مي‌كنيم كه نتيجه بگيريم. لذا ديپلماسي را اصل بدانيم و از ديپلماسي بد نگوييم. دنيا در حين جنگ كردن با هم گفت‌وگو مي‌كند با اينكه مي‌داند دشمنش روبرويش نشسته. الان اوكراين با روسيه گفت‌وگو هم مي‌كند، گفت‌وگو چيز بدي نيست. هميشه بايد از موضع قدرت صحبت كنيم. رهبري هم فرمودند هم براي جنگ و هم ديپلماسي دستمان پر است. مساله بعدي به كار گرفتن سياست‌ها و رويكردهايي است كه نارضايتي مردم را كاهش بدهد. فكر مي‌كنم در اين بخش عمدتا مي‌شود مسائل اينترنت و كسب و كارهاي ديجيتال را حل كرد، چرا كه مردم در موردش حساس هستند. بله ممكن است ما دوست داشته باشيم مردم جور ديگري لباس بپوشند، در اين مورد تبليغ كنيم و حرف بزنيم، ولي وقتي قرار است عمل كنيم با خيلي مسائل ديگر روبه‌رو مي‌شويم. مساله آخري كه به نظرم مهم است احياي سياست‌هاي توسعه ملي و اهتمام به زندگي مردم است. فكر مي‌كنم حق ايران است كه در منطقه قدرت بزرگ اقتصادي، فرهنگي و تمدني باشد. ايران همه ظرفيت‌ها براي اينكه به قدرت بزرگ تبديل شود را دارد.يك سال تحريم‌ها برداشته مي‌شود رشد اقتصادي ايران ۱۴‌درصد مي‌شود كه در دنيا رشد اول است. ايران قدرت نفت و گاز و معادن، نيروي انساني تحصيل‌كرده و جوان دارد. ۶۰، ۷۰ سال تجربه توسعه دارد. زيرساخت‌هايش را تا حد زيادي ساخته. بنادر، فرودگاه، زيرساخت‌هاي توسعه‌اي كشور، حتي همين نيروگاه.الان بيشترين نيروگاه نصب‌شده را داريم و مي‌توانيم به سرعت ناترازي‌ها را برطرف كنيم. مهم اين است كه به سمت توسعه برويم. جنگ ۱۲ روزه به ما آموخت اگر دنبال ايران مقتدر هستيم كه كسي چشم طمع و جرات تجاوز به آن نداشته باشد ايران بايد قدرتمند شود. قدرتمند شدن ايران مولفه‌هاي مختلفي دارد؛ يكي مساله نظامي است. حتما بايد از نظر نظامي در زمينه تجهيزات پدافندي، راداري و آسمان به مرحله‌ خوبي برسيم.كشورهايي كه با ما ادعاي دوستي دارند بعد از اين جنگ نمي‌توانند بگويند اينها را به شما نمي‌دهيم چون نمي‌توانيم. اين به معناي دوستي نيست. اينها تهاجمي نيست و براي دفاع است. جوانان نخبه كشور را بايد نگهداري كنيم . آنها مي‌توانند مشابه موشك‌هاي زمين به زمين و زمين به هوا را توليد كنند تا هواپيماها راحت نتوانند در آسمان ايران پرواز كنند. مورد بعدي قدرت اقتصادي است. يك كشور نمي‌تواند بگويد قدرت نظامي بالا دارم ولي قدرت اقتصادي ندارم و مردمم زير خط فقر هستند. اگر قدرت اقتصادي نداشته باشيم هيچ چيز نداريم. تمركزمان بايد بر قدرت اقتصادي باشد. قدرت اقتصادي شدن سرمايه‌گذاري، منابع مالي، بخش خصوصي توانا نياز دارد. بخش خصوصي در همين جنگ ۱۲ روزه درخشيد. صنوف و توليدكننده‌هاي ما در اين شرايط ايستادند و توليد كردند كه كمبودي در كشور ايجادنشود. اگر منابع مالي داخلي و خارجي در اختيار بخش‌خصوصي باشد و زمينه را برايش فراهم كنيم دليلي ندارد اقتصاد ايران شكوفا نشود.مساله سوم هم مردم هستند. بايد به سمت مردم برگشت كنيم. مردم بايد در زندگي و سرنوشتشان مشاركت داشته باشند. نبايديك گروه را بگذاريم كه قدرت مردم را محدود كند. هيچكس با بودن شوراي نگهبان مخالفتي ندارد، اما افراد متفاوت هستند.يك فرد در شوراي نگهبان هر كسي را رد مي‌كند و يك فرد با همين قوانين مي‌گويد همه مي‌توانند در صحن حضور داشته باشند.يك وقتي در شهر مذهبي مثل يزد كه قوي‌ترين مركز پايگاه اسلامي است و مردم ديندار دارد، يك زرتشتي را به عنوان عضو شورا انتخاب كرده بودند.يكي از اعضاي شوراي نگهبان چقدر ايستادگي مي‌كرد كه ايشان بايد از شورا اخراج شوند!.يك فرد زرتشتي يا مسيحي جزو مردم ايران و ايراني است. جايي كه قانون اجازه مي‌دهدبايد حضور پيدا كنند. لذا اين سه مولفه مهم هستند و فكر مي‌كنم پس از جنگ اين مولفه‌ها تعيين‌كننده هستند. در پايان صحبت هم مي‌توانم بگويم به عنوان شهروندي كه يك دوره از عمرم را در خدمت مردم در مسووليت‌هاي مختلف بوده‌ام، تجربه جنگ ۱۲‌روزه را به عنوان يك موضوع مهم و سرنوشت‌ساز سعي كردم در حد فهم خودم تجزيه و تحليل كنم كه چرا به اينجا رسيده‌ايم، مسائل قبل از آن، جنگ ۸ ساله عراق، اينكه چرا توسعه ايران كند پيش مي‌رود. از اول فكر مي‌كردم بايد در مورد يكسري مسائل اصلي به اجماع برسيم.همگي توافق كنيم كه اينها اصلي‌ترين مسائل ايران است و دنبال حل مساله برويم. امروز از همه نخبگان كشور و مسوولان كشور، از همه كساني كه دلسوز ايران هستند دعوت مي‌كنم و فكر مي‌كنم بايد حول يكسري مسائل حياتي ايران اجماع كنيم.يكي حفظ و استمرار همبستگي ملي است. اين امر نشان داد حياتي‌ترين مساله ما براي روزهاي خوب و روزهاي سخت‌مان است و مي‌تواند ما را از هر بحراني عبور بدهد. دوم اجماع كنيم كه هرچه سريع‌تر سايه جنگ را از كشور دور كنيم.اينكه كشور در سايه جنگ بماند جز عقب‌ماندگي و ضعيف شدن كشور چيزي براي ما ندارد. بايد راه‌هاي عزتمندانه پيدا كنيم در چهارچوبي كه رهبري به عنوان مسوول اصلي كشور تصميم بگيرد كه اين كار انجام شود. سوم برگشت به مسير توسعه ايران و درست كردن ايران مقتدري است كه هر سه مولفه قدرت كه اشاره كردم در آن شكل بگيرد. وقتي كشوري مي‌خواهد به مسير توسعه برگردد بايد الزامات توسعه را هم قبول كند. ما مي‌گوييم توسعه و پيشرفت خوب است، وقتي به الزاماتش مي‌رسيم، مي‌گوييم حالا فلان مسائل نباشد، خب اين توسعه اتفاق نمي‌افتد. توسعه الزاماتي دارد و بايد به الزاماتش تن بدهيم و قبول كنيم.
اين روزها بسياري از مردم مي‌خواهند بدانند كه آيا وقوع جنگ محتمل است يا توافق. به عنوان فردي كه سال‌ها در حوزه تصميم‌سازي‌هاي كشور حضور داشته‌ايد و از چم و خم موضوعات مختلف آگاه هستيد، چه پيش‌بيني‌اي داريد. فكر مي‌كنيد احتمال جنگ بيشتر است يا دستيابي به توافق.
دشمن طرف ما خيلي غير قابل محاسبه است. دشمني كه نسل‌كشي كرده و در دادگاه‌هاي بين‌المللي برايش پرونده نسل‌كشي ايجاد شده. نتانياهو چنين دشمني است. دوم اينكه اين دشمن موجوديت خودش را در جنگ مي‌داند و نه در صلح. ولي به نظرم ايران در اين جنگ درس‌هايي را به اسراييل داد كه شايد ادب شده باشد و فكر نكند با ايران مي‌توان وارد جنگ شد. از طرفي با شناختي كه در حدود چهل و خرده‌اي سال از رهبري دارم مي‌دانم كه ايشان طرفدار جنگ نيست. در عين حال كه معتقد هستند بايد قدرت داشت و با قدرت در ميدان حاضر شد و نبايد از ميدان وحشت داشت ولي (رهبري) طرفدار جنگ نيست. در سخنراني‌شان هم فرمودند كه نه جنگ مي‌شود و نه مذاكره مي‌كنيم، قاعدتا استدلالشان اين بود كه يك طرف جنگ ما هستيم و ما نمي‌خواهيم با كسي بجنگيم. لذا فكر مي‌كنم به دليل ضرب‌شستي كه نيروي نظامي به دشمن نشان داد و هنوز كاملا از توانمندي‌هاي نظامي‌اش استفاده نكرده و اسراييل تحمل چنين خسارت‌ها و ضربه‌هايي را ندارد، جنگي محتمل نيست. به دليل اينكه ما نمي‌خواهيم جنگ ادامه داشته باشد، مي‌خواهيم به مسائل مردم و كشورمان برسيم، امروز اولويت‌هاي ديگري در داخل كشور داريم كه برايمان خيلي مهم‌تر است، با توجه به اينكه من مسووليتي ندارم كه اطلاعات دقيقي داشته باشم، اما اميدوار هستم كه بيشتر به سمت حل پايدار مساله جنگ برويم. از طرفي فكر مي‌كنم ما ديپلمات‌هاي خيلي قوي‌اي داريم. ايران بايد از همه سرمايه‌اش در اين دوره استفاده كند. جفاست كه بگوييم اين يك نفر چون فلان حرف را گفته نبايد بيايد.ايران ديپلمات‌هاي كاركشته‌اي دارد و بايد همه به صحنه بيايند و كمك كنند كه ايران ان‌شاءالله از اين مساله مشكل عبور كند. 
بحث ابهام هسته‌اي بعضا مطرح مي‌شود. با توجه به اينكه امريكا دنبال اين است كه غني‌سازي ما حداقل براي مدتي محدود شود، به نظرتان از دل اين تعارضات و تناقضات مي‌توان راهي به سمت توافق با امريكا پيدا كرد يا نه.
امريكايي‌ها اگر واقعا دنبال اين بودند كه مطمئن شوند مساله هسته‌اي ايران به سمت مسائل نظامي نمي‌رود با مذاكره به اين مساله مي‌رسيدند.الان هم همه مقامات امريكا كه در مذاكرات بودند، ابراز مي‌كنند كه ايراني‌ها در مذاكره به چيزي كه تعهد مي‌كردند پايبند بودند. ما واقعا قرار نيست دنبال بمب اتم برويم. اين مساله هم به عنوان موضوع ديني و شرعي از سمت رهبري اعلام شده و هم به نظر دكترين نظامي ايران، بمب اتم براي هيچ كشوري امنيت نمي‌آورد. اسراييل بمب داشت، مگر ما ترديد كرديم كه موشك بزنيم. الان اسراييل اگر خطايي كند مگر ترديد مي‌كنيم كه موشك بزنيم. وقتي كشور در شرايطي قرار گرفت كه بخواهد جنگ كند، بمب اتم يك ابزار است كه ما نيازي به اين ابزار نداريم. امريكايي‌ها با اطمينان مي‌دانند، دستگاه اطلاعاتي فعلي دولت آقاي ترامپ گزارش داد كه شواهدي نيست كه ايراني‌ها بخواهند به سمت بمب اتم بروند. امريكايي‌ها به نظرم اشتباه كردند. امريكايي‌ها با ايران يك فضاي بي‌اعتمادي بزرگ طي ۷۰ سال گذشته شكل دادند، از سقوط دولت مصدق گرفته تا ساير رخدادها و در ادامه اين پرونده هم به پرونده‌هاي قبلي اضافه شد. امريكايي‌‌ها براي اينكه بتوانند در اين منطقه كار جدي انجام دهند نمي‌توانند ايران را ناديده بگيرند كه سياستمداران امريكايي‌ها هم اين را گفته‌اند. در ديپلماسي كيسينجر در قرن ۲۱ مكرر گفته شده امريكا براي اينكه مسائل امنيتي اين منطقه را حل و فصل كند فقط بايد مسائلش با ايران را حل كند كه آن هم با گفت‌وگو حل مي‌شود نه با حمله كردن.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون