«اعتماد» در گفتوگوي اختصاصي با سيدعلي سيدحنايي بررسي ميكند
ديپلماسي برای توافق
خروج ايران از تنشها در گرو تعامل با امريكا و نهاد پادماني و متوازنسازي سياست خارجي است
نوشين محجوب
هيات نمايندگي ايران با تروييكاي اروپايي روز جمعه جهت رايزني درباره برنامه هستهاي كشورمان در استانبول گردهم آمدند؛ مذاكراتي كه در سطح معاونان وزراي امور خارجه به سرپرستي كاظم غريبآبادي و مجيد تختروانچي، معاونين وزير خارجه كشورمان، برگزار شد و هدف از آن گرهگشايي از تنشي است كه از منظر تهران تنها راه پايان دادن بدان اهرم ديپلماسي است. با اين همه نشست استانبول زير سايه تهديدهاي ادعايي تروييكاي اروپايي و واشنگتن جهت فعالسازي ماشه برگزار شد، آنهم در شرايطي كه غريبآبادي در تور سه روزهاش به نيويورك و در گفتوگو با خبرنگاران درباره تبعات فعالسازي ماشه هشدار داد و گفت نشست با اروپا با اهميت است حتي اگر توافقي حاصل نشود با اين همه اگر تروييكاي اروپايي و امريكا عليه ايران همصدا باشند، مذاكره بيفايده خواهد بود. پيشتر سه كشور اروپايي مدعي شدند كه در صورت عدم پيشرفت در مذاكرات هستهاي با امريكا تا پايان مرداد، ماشه فعال شده و تحريمهاي سازمان ملل بازخواهند گشت. اين مكانيسم، كه بر اساس قطعنامه ۲۲۳۱ شوراي امنيت تعريف شده، ميتواند محدوديتهاي گسترده تجاري، بانكي، انرژي و تسليحاتي را عليه ايران بازگرداند. پيشتر عباس عراقچي، وزير امور خارجه تاكيد كرده كه تهديدات ادعايي سياستي كهنه و غيرقانوني است و سه كشور اروپايي فاقد جايگاه حقوقي و اخلاقي براي استفاده از اين مكانيسم هستند. همزمان لارنس نورمن، خبرنگار وال استريت ژورنال مدعي شد كه در رايزنيهاي اخير رييس دستگاه ديپلماسي كشورمان با سه كشور اروپايي تمديد فعالسازي ماشه به ازسرگيري رايزنيها با امريكا و همكاري با آژانس بينالمللي انرژي اتمي منوط شده است. اين درحالي است كه تهران چنين ادعايي را رد كرده و غريبآبادي در آخرين اظهارنظرش پيش از نشست استانبول تاكيد كرد كه تهران در صورتي پشت ميز مذاكره با امريكا باز ميگردد كه امريكا اعتماد ايران را احيا كرده، از مذاكرات به عنوان پوششي براي اقدامات نظامي استفاده نكند و حقوق هستهاي ايران را ذيل معاهده عدم اشاعه شامل غنيسازي مطابق با نيازهاي ايران بپذيرد؛ گزارههايي كه به باور ناظران باتوجه به مواضع رسمي نئوكانهاي امريكايي و همچنين فعل و انفعاليهاي مخرب اسراييل تحقق شان چندان محتمل نيست. با اين همه گروهي با استناد به موافقت تهران جهت سفر تيمي از هيات فني آژانس به ايران، مدعياند كه صدور چنين مجوزي در ميانه تنشهاي تهران و نهاد پادماني را ميتوان سيگنال مثبت ارزيابي كرد. در همين راستا و همزمان با افزايش فعل و انفعالهاي ديپلماتيك ميان ايران و سه كشور اروپايي و بررسي و واكاوي نتايج احتمالي نشست استانبول، روزنامه اعتماد با سيدمحمدعلي سيدحنايي، رييس هيات امناي انديشكده ديپلماسي ملل گفتوگويي اختصاصي داشته است. به باورسيدحنايي راهحل اصلي جهت خروج از تنشهاي حاكم به مذاكرات با امريكا و تحركات اسراييل گره خورده است. از منظر اين تحليلگر اروپا نقش واسطه را ايفا ميكند و اختياراتش محدود است. بنابراين، ايران بايد با حداقلسازي شروط خود به ميز مذاكره بازگردد و از برجام خارج نشود.
مشروح اين گفتوگو در ادامه آمده است:
باتوجه به انتخاب استانبول به عنوان محل برگزاري دور جديد گفتوگوها ميان ايران و تروييكاي اروپايي، دلايل راهبردي و ديپلماتيك تركيه براي پذيرش اين نقش ميانجيگرانه چيست و چه نتايجي ميتوان براي ميزباني اين بازيگر متصور بود؟
تركيه در سالهاي اخير تلاش كرده تا خود را به عنوان بازيگر كليدي و تاثيرگذار در منطقه معرفي كند. اين كشور، به ويژه تحت رهبري رجب طيب اردوغان، با اتخاذ سياستهاي فعال منطقهاي و بينالمللي، در پي كسب جايگاه و اعتبار جهاني و منطقهاي بوده است. ميزباني مذاكرات ميان ايران و اروپا يكي از نمودهاي اين رويكرد است كه با اهداف چندگانهاي همراه است. نخست، تركيه با ايفاي نقش ميانجيگر، درصدد است تا جايگاه خود را به عنوان يك قدرت منطقهاي تثبيت كند. اين كشور با بهرهگيري از موقعيت استراتژيك خود، نه تنها به دنبال تقويت نفوذ خود در منطقه خاورميانه است، بلكه ميكوشد نقش فعالي در نهادهاي بينالمللي نظير ناتو و حتي اتحاديه اروپا ايفا كند. ميزباني از مذاكرات ايران و اروپا، فرصتي براي تركيه فراهم ميآورد تا تواناييهاي ديپلماتيك خود را به نمايش بگذارد و به عنوان پلي ميان شرق و غرب عمل كند. دوم، با توجه به تنشهاي اخير تركيه با اسراييل، بهويژه در ارتباط با تحولات منطقه شام، تركيه در تلاش است تا با ايفاي نقش فعال در ديپلماسي منطقهاي، جايگاه مستقلي براي خود تعريف كند. اين ميانجيگري ميتواند به عنوان تلاشي براي جبران برخي ناكاميهاي اخير اين كشور در سوريه تلقي شود. همكاري ديپلماتيك با ايران، به عنوان يكي از بازيگران اصلي مخالف اسراييل در منطقه، فرصتي است تا تركيه به طور غيرمستقيم به اقدامات اسراييل در سوريه پاسخ دهد.سوم، از منظر ايران، نزديكي به تركيه در چارچوب رقابت منطقهاي با اسراييل اهميت بسزايي دارد. در موازنه قواي خاورميانه، جذب حمايت كشورهاي تاثيرگذار منطقهاي مانند تركيه براي ايران امري راهبردي است. همكاري با تركيه در اين مذاكرات، نشانهاي از همسويي نسبي سياستهاي دو كشور در برابر رقباي منطقهاي، بهويژه اسراييل، تلقي ميشود. به اين ترتيب، پذيرش نقش ميانجيگري توسط تركيه و توافق ايران و اروپا بر برگزاري مذاكرات در استانبول، از انگيزههاي چندجانبهاي نشأت ميگيرد. اين مذاكرات ميتواند سرآغاز دور جديدي از گفتوگوها باشد كه نهتنها به حل و فصل مسائل جاري كمك كند، بلكه جايگاه تركيه را به عنوان يك بازيگر فعال ديپلماتيك در منطقه و جهان تقويت نمايد.
در شرايطي كه تهديد تروييكاي اروپايي به فعالسازي سازوكار ماشه پررنگتر از گذشته مطرح شده، چشمانداز موفقيتآميز بودن مذاكرات پيشرو تا چه حد واقعبينانه است و چه عواملي ميتوانند احتمال رسيدن به توافق را افزايش يا به شكلي منفي متاثر كنند؟ از منظري ديگر اروپا تا چه اندازه از اهرمهاي كافي براي تنشزدايي برخوردار است؟
اروپا در مذاكرات اوليه برجام نقش محوري و فعالي ايفا كرد. كشورهاي اروپايي، بهويژه فرانسه، در برخي مقاطع با طرح خواستههاي خود، مانع از دستيابي به توافق شدند و تلاش كردند ديدگاههاي خود را در مذاكرات تحميل كنند. با اين حال، پس از روي كار آمدن دونالد ترامپ و آغاز مذاكرات غيرمستقيم ايران و امريكا با ميانجيگري عمان، نقش اروپا در اين فرآيند بهطور قابلتوجهي كاهش يافت. اين امر، كه تا حدي به خواست امريكا بود، اين برداشت را ايجاد كرد كه ايران و امريكا، اروپا را از مذاكرات هستهاي كنار گذاشتهاند. اين حاشيهنشيني براي اروپا، كه به دنبال حفظ جايگاه خود در صحنه بينالمللي بود، مطلوب نبود.پس از آغاز جنگ روسيه و اوكراين، اروپا با چالشهاي جديدي مواجه شد. اين درگيري، كه برخي آن را نتيجه سياستهاي ايالاتمتحده براي درگير كردن اروپا و روسيه ميدانند، به تضعيف جايگاه اقتصادي و سياسي اروپا در سطح جهاني منجر شد. اروپا در حال حاضر با مشكلات اقتصادي جدي دست و پنجه نرم ميكند و نفوذ آن در روابط بينالملل كاهش يافته است. در اين شرايط، افزايش تحركات ديپلماتيك اروپا را ميتوان تلاشي براي بازتعريف جايگاه اين قاره به عنوان يك بازيگر مستقل و تاثيرگذار در عرصه جهاني دانست.
پس از منظر شما، راهحل خروج از تنشها مذاكره با امريكا است؟
واقعيت اين است كه تصميمگيريهاي اصلي در موضوع هستهاي ايران عمدتا دراختيار ايالاتمتحده قرار دارد و اسراييل، به عنوان بازيگري كه سياستهاي امريكا را تحت تاثير قرار ميدهد، نقش مهمي ايفا ميكند. در اين ميان، كشورهايي مانند روسيه و چين تا حدي قادر به اعمال نفوذ هستند، اما اروپا از توانايي محدودي براي ايفاي نقشي مستقل برخوردار است. مذاكرات پيشرو احتمالا براي اروپا فرصتي است تا با نمايش حضور فعال در فرآيندهاي منطقهاي و جهاني، جايگاه خود را تقويت كند. براي ايران نيز اين مذاكرات فرصتي است تا تعهد خود به ديپلماسي و گفتوگو را نشان دهد. با اين وجود، دو عامل مانع از تاثيرگذاري قابلتوجه اروپا در كاهش تنشها با ايران ميشود؛ نخست، پس از جنگ اوكراين و ادعاهاي مطرحشده درباره نقش ايران در حمايت از روسيه، اروپا رويكردي خصمانهتر نسبت به ايران اتخاذ كرده است. اين موضوع، كه از سوي اروپا به عنوان مسالهاي حيثيتي تلقي ميشود، به تلاشهايي براي امنيتيسازي ايران در افكار عمومي و محافل سياسي اروپا منجر شده است. دوم، اروپا به دليل همسويي با سياستهاي ايالات متحده و اسراييل، از استقلال كافي براي پيشبرد سياست خارجي مستقل برخوردار نيست و اهرم فشار قابلتوجهي دراختيار ندارد. با اين حال، بيثباتي در ايران به نفع اروپا نيست. آشوب احتمالي در ايران ميتواند به تشديد بحران مهاجرت و مشكلات مرتبط با ترانزيت مواد مخدر منجر شود كه تهديدي جدي براي اروپا به شمار ميرود. از سوي ديگر، فعالسازي مكانيسم ماشه توسط اروپا ميتواند اين قاره را از مشاركت در مذاكرات هستهاي ايران محروم كند و فرصتهاي ديپلماتيك آن را محدود سازد. درنتيجه، مذاكرات پيشرو، اگرچه ممكن است تا حدي نمايشي به نظر برسند، براي هر دو طرف فرصتي براي نمايش تعهد به ديپلماسي و مديريت تنشهاي منطقهاي فراهم ميكنند.
در صورت شكست مذاكرات و فعالسازي احتمالي مكانيسم ماشه، چه ابزارها و اهرمهايي دراختيار تهران قرار دارد؟ آيا احتمال دارد ايران گزينههايي چون خروج از پيمان NPT را انتخاب كند؟
حفظ ارتباط با آژانس بينالمللي انرژي اتمي براي ايران اقدامي ضروري است، زيرا قطع كامل اين ارتباط ميتواند بهانهاي براي مشروعيتبخشي به حملات نظامي احتمالي به تاسيسات هستهاي ايران فراهم كند. چنين اقدامي ممكن است بار ديگر فضايي براي امنيتيسازي ايران در عرصه بينالمللي ايجاد كرده و به امريكا و اسراييل فرصت دهد تا با استناد به ادعاي عدم همكاري ايران، اقدامات تهاجمي را توجيه كنند. ايران، به عنوان كشوري كه به معاهدات آژانس بينالمللي انرژي اتمي و پيمان منع گسترش سلاحهاي هستهاي (NPT) پايبند بوده، از منظر حقوقي در موقعيتي قرار دارد كه ميتواند خواستار پاسخگويي آژانس در قبال خسارات وارده به تاسيسات هستهاي صلحآميز خود شود. حمله به تاسيسات هستهاي ايران، كه با نقض تعهدات بينالمللي انجام شده، نبايد بدون تبعات باقي بماند. از اينرو، ايران بايد ضمن پيگيري حقوقي براي جبران خسارات وارده، بر مسووليت آژانس در گزارشدهي شفاف به افكار عمومي جهاني و تعهد به جبران خسارات تاكيد كند. در عين حال، حفظ ارتباط با آژانس از اين جهت حائز اهميت است كه قطع كامل همكاريها ميتواند به سوءاستفاده طرفهاي مخالف ايران منجر شود. چنين وضعيتي ممكن است بهانهاي براي اقدامات خصمانه بيشتر فراهم كند. بنابراين، ايران بايد موضعي صريح و قاطع اتخاذ كند و ضمن تاكيد بر خسارات وارده به تاسيسات هستهاي خود، خواستار پاسخگويي آژانس و جبران خسارات شود.
از منظر فني و حقوقي، تا چه اندازه استدلالهاي تروييكاي اروپايي براي فعالسازي ماشه قابل اعتنا است؟ آيا ميتوان ادعا كرد كه تهديد به بازگشت تحريمها، بخشي از يك سناريوي سياسي-امنيتي گستردهتر براي اعمال فشار بر ايران است؟
از منظر حقوقي، استدلال سه كشور اروپايي براي فعالسازي مكانيزم ماشه (مندرج در بند ۳۶ برجام) فاقد اعتبار كافي است. طبق اين بند، مشاركتكنندگان در برجام ميتوانند در صورت باور به وجود «عدم پايبندي فاحش» به تعهدات، موضوع را به شوراي امنيت سازمان ملل ارجاع دهند. با اين حال، چنين باوري بايد براساس اصل بنيادين حسننيت در حقوق بينالملل اعمال شود. سه كشور اروپايي به خوبي آگاهاند كه كاهش تدريجي تعهدات هستهاي ايران، اقدامي مشروع و متقابل در پاسخ به خروج يكجانبه ايالاتمتحده از برجام و عدم پايبندي خود اين كشورها به تعهداتشان در چارچوب سازوكار حل و فصل اختلافات برجام بوده است. علاوه بر اين، در پي حمله اخير و غيرقانوني اسراييل به تاسيسات هستهاي ايران، هر سه كشور اروپايي به صورت تلويحي يا صريح از اين اقدام حمايت كرده و حتي شواهدي از پشتيباني لجستيكي و نظامي آنها از اسراييل وجود دارد. اين رفتار، نقض تعهدات اين كشورها به صلح جهاني و چارچوبهاي مندرج در برجام است، بنابراين، از منظر حقوقي، اين كشورها فاقد صلاحيت لازم براي استناد به مكانيزم ماشه هستند، زيرا خود به تعهداتشان پايبند نبودهاند. با اين حال، در دنياي كنوني كه حقوق بينالملل به تدريج از اقتدار پيشين خود فاصله گرفته و در مواردي، مانند حمله اسراييل به ايران، نقض آشكار معاهدات بينالمللي و مقررات آژانس بينالمللي انرژي اتمي رخ داده، نميتوان صرفا به ساز و كارهاي حقوقي بينالمللي تكيه كرد. اين وضعيت نشاندهنده كاهش كارايي مكانيزمهاي سنتي حقوق بينالملل و به چالش كشيده شدن آنها توسط بازيگران قدرتمند است. از اينرو، ايران بايد در كنار پيگيريهاي حقوقي، از منظر سياسي نيز استراتژي فعالي را دنبال كند. اين استراتژي بايد بهگونهاي طراحي شود كه تحميل فشار بر ايران براي ديگر بازيگران بينالمللي، تبعات سياسي، اقتصادي و ديپلماتيك قابلتوجهي به دنبال داشته باشد. متاسفانه، در سالهاي اخير، توجه كافي به اين جنبه سياسي صورت نگرفته و انتظار اينكه صرفا تكيه بر حقوق بينالملل بتواند شرايط كنوني را بهبود بخشد، انتظاري غيرواقعبينانه است. ايران بايد با جابهجايي هوشمندانه مهرههاي خود در صفحه سياست بينالملل، از قرار گرفتن در موضع ضعف جلوگيري كند و همزمان، از ظرفيتهاي ديپلماتيك براي تثبيت جايگاه خود بهره گيرد.
در صورتي كه ايران و اروپا به توافقي نسبي در مذاكرات دست يابند، واكنش احتمالي اسراييل چه خواهد بود؟ به بياني ديگر با توجه به رويكرد مداخلهجويانه و اقدامات يكجانبه تلآويو در ماههاي اخيرو تلاش اين بازيگر جهت توسل به زور جهت سلطه به جاي متوازنسازي بايد در انتظار رويكرد تحريكآميز ديگري بود يا خير؟
ايران هرگاه تلاش كرده است روابط خود را با كشورهاي منطقه يا ساير كشورهاي جهان به سمت عاديسازي پيش ببرد، با اقدامات مداخلهجويانه اسراييل مواجه شده است. اين الگو نشاندهنده آن است كه اسراييل بهطور هدفمند مانع از ترميم و عاديسازي روابط ايران با ديگر كشورها، به ويژه در منطقه، ميشود. با توجه به اين پيشينه، قابل پيشبيني است كه در صورت پيشرفت مذاكرات جاري و حركت آنها به سمت موفقيت، اسراييل بار ديگر اقداماتي را در سطوح مختلف انجام خواهد داد تا اين روند را مختل كند. اين اقدامات ممكن است به شكلهاي گوناگوني اجرايي شود، اما الگوي رفتاري اسراييل نشان ميدهد كه چنين مداخلاتي محتمل و قابل انتظار است. از اينرو، ايران بايد با هوشياري و برنامهريزي دقيق، ضمن پيشبرد اهداف ديپلماتيك خود، براي مواجهه با اين چالشها آمادگي لازم را داشته باشد.
سفر اخير علي لاريجاني به مسكو و رايزنيهاي نمايندگان ايران، چين و روسيه در آستانه نشست استانبول را چگونه ارزيابي ميكنيد؟ آيا اين فعل و انفعالها را ميتوان بخشي از استراتژي موازنهسازي در برابر فشارهاي غربي تلقي كرد؟
در سالهاي اخير، اين تصور كه چين و روسيه متحدان استراتژيك ايران هستند، به نوعي خودفريبي در سياست خارجي كشور منجر شده است. برخلاف اين تصور، بررسيهاي انجام شده با پژوهشگران و صاحبنظران برجسته اين دو كشور نشان ميدهد كه آنها روابط خود با ايران را استراتژيك تلقي نميكنند. اين واقعيت از منظر آمار و ارقام نيز قابلمشاهده است؛ مبادلات اقتصادي ايران با چين و روسيه در مقايسه با تجارت اين كشورها با همسايگان ايران و ديگر كشورهاي منطقه، ناچيز است. در حوزه همكاريهاي نظامي نيز شواهد مشابهي وجود دارد. به عنوان مثال، قرارداد خريد سامانه پدافندي اس-۳۰۰ از روسيه با تاخيرهاي چندينساله مواجه شد و تحويل آن تنها پس از ديدار رييسجمهور وقت روسيه با باراك اوباما و پس از امضاي برجام صورت گرفت. همچنين، در سال گذشته گزارشهايي منتشر شد مبني بر اينكه نفتكشهاي ايراني به دليل محدوديتهاي غيررسمي رسمي اجازه پهلوگيري در بنادر چين را نداشتهاند و مجبور به انتقال نفت به مخازن يا نفتكشهاي ديگر شدهاند. اين فرآيند نهتنها با تخفيفهاي قابلتوجه در فروش نفت همراه بوده، بلكه هزينههاي گزافي را براي نقلوانتقال به ايران تحميل كرده است.در جريان حمله اخير اسراييل به ايران، موضعگيريهاي چين و روسيه بسيار ضعيف و بعضا متناقض بود. اين دو كشور، ضمن محكوميت ظاهري اين تهاجم، عملا خود را از حمايت صريح از ايران مستثنا كردند. حتي برخي منابع، مانند سفارت چين در اسراييل، هرگونه همكاري با ايران را بهطور كامل رد كردند. اين موارد نشاندهنده خطاي محاسباتي ايران در تصور وجود پيوند استراتژيك با اين دو كشور است.
پس به باور شما رايزنيهاي ايران با نمايندگان اين دو كشور از چه منظر قابل اعتنا است؟ آيا تهران گزينههاي ديگري دراختيار دارد؟
توجه كنيد در نظام بينالملل كنوني، كشورها صرفا به دنبال منافع ملي خود هستند و دوران اتحادهاي استراتژيك به سر آمده است. روابط نامتوازن ايران در سياست خارجي و نبود ارتباط موثر با غرب و كشورهاي منطقه، به وابستگي بيشازحد به چين و روسيه منجر شده است. اين وابستگي، پيامدهايي مانند فروش نفت با تخفيفهاي كلان و تاخير يا عدم تحويل تجهيزات نظامي نظير جنگندههاي سوخو و سامانههاي پدافندي را در پي داشته است، درحالي كه روسيه با ديگر كشورهاي منطقه قراردادهاي مشابهي را به سرعت اجرايي كرده است.براي برونرفت از اين وضعيت، ايران بايد به سمت متوازنسازي روابط خود با شرق و غرب حركت كند. اگرچه فرصتهاي پيشين تا حدي از دست رفته و اقدامات كنوني ممكن است به مثابه بازي در وقتهاي اضافه تلقي شود، اما همچنان امكان مذاكرات جامع و مستقيم با اروپا و ايالاتمتحده وجود دارد. اين مذاكرات ميتواند به تنظيم روابط با كشورهاي شرقي، از جمله چين و روسيه، كمك كند و وابستگي كنوني را كاهش دهد. با بهرهگيري از مزيتهاي روابط متوازن با هر دو بلوك شرق و غرب، ايران ميتواند منافع ملي خود را به حداكثر برساند و از قرار گرفتن در موضع ضعف در برابر ديگر بازيگران بينالمللي جلوگيري كند.