• 1404 يکشنبه 5 مرداد
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6100 -
  • 1404 شنبه 4 مرداد

آيا ديپلماسي حريف اسنپ بك مي‌شود؟

ابراهيم متقي

كشورهاي تروييكاي اروپايي براي زمان طولاني است كه روابطي سرد و مبتني بر ابهام با ايران درپيش گرفته‌اند. چنين الگوي رفتاري به مفهوم آن است كه اروپا در رفتاري انفعالي خود را با سياست‌هاي تهاجمي امريكا و اسراييل هماهنگ كرده است. براساس چنين نگرشي، اروپا آماده خواهد بود تا سياست فشار حداكثري عليه ايران را در دستور كار قرار دهد. تحقق اين امر از طريق ديپلماسي، فشار امنيتي و حمايت دو فاكتور از سياست نظامي امريكا و اسراييل انجام شده است. طي ماه‌هاي گذشته چندين دور مذاكره بين ديپلمات‌هاي ايراني و تروييكاي اروپايي شكل گرفته است. هدف از انجام اين مذاكرات را مي‌توان حل مسالمت‌آميز اختلافات دانست، در‌حالي كه دو كشور هسته‌اي بدون هرگونه پيشينه تعارضي در جنگ مستقيم ايران را در ژوئن ۲۰۲۵ مورد هدف نظامي و عمليات تاكتيكي قرار دادند.  چنين اقداماتي از‌سوي اسراييل و امريكا در قالب سياست قدرت انجام گرفت. دونالد ترامپ بر اين اعتقاد است كه نيروي نظامي بيشتر و فراگيرتر از ديپلماسي مي‌تواند نتايج مطلوبي را براي اهداف سياست‌هاي امنيتي و راهبردي امريكا به وجود آورد. درحالي كه هرگونه اقدام نظامي مي‌تواند پيامدهاي غيرقابل پيش‌بيني را به وجود آورد. ايران در دوران پس از جنگ ژوئن ۲۰۲۵ به اين واقعيت پي برده است كه اگر از قابليت‌هاي ابزاري مبتني بر بازدارندگي هسته‌اي بهره مي‌گرفت، هيچ‌گاه كشورش در معرض تهاجم نظامي قرار نمي‌گرفت. به همان‌گونه‌اي كه سياست قدرت، مي‌تواند ابزار راهبردي مناسبي براي تحقق سياست‌هاي توسعه‌گرايانه امريكا و اسراييل واقع شود؛ چنين انگاره‌اي نيز مي‌تواند بخشي از واقعيت‌هاي راهبردي براي تحقق سياست امنيتي ايران محسوب شود. 
چنين حادثه‌اي اولا به منزله تهاجم محسوب شده، ثانيا شرايط محيطي براي مقابله با تهاجم و بازيگر مهاجم را در قالب دفاع مشروع به وجود مي‌آورد. نكته سوم آن است كه تهاجم نظامي امريكا و اسراييل به گونه اجتناب‌ناپذير در آينده تاثير خود را بر ذهنيت ايراني به‌جا خواهد گذاشت.
 مهم نيست كه در سپتامبر ۲۰۲۵ چه كساني در زمره فرماندهان نظامي و مقامات عاليرتبه سياسي ايران قرار داشته باشند، مهم آن است كه ادراك ايراني بعد از جنگ ژوئن ۲۰۲۵ با نشانه‌هايي از تهديد وجودي و امنيتي روبه‌رو شده و اين امر به گونه اجتناب‌ناپذير تاثير خود را بر آموزه‌ها و دكترين راهبردي ايران در آينده تاثير به‌جا خواهد گذاشت.
۱- اثربخشي ديپلماسي هسته‌اي در مذاكرات 
استانبول 
شهر استانبول در ۲۵ جولاي ۲۰۲۵ شاهد دو نوع مذاكره و ديپلماسي سرنوشت‌ساز در فضاي امنيت منطقه‌اي است. اگرچه بعيد است كه اين‌گونه از مذاكرات و در چنين سطحي از ديپلماسي و اراده كنش همكاري ‌جويانه، به نتايج مطلوبي براي روسيه و اوكراين از يك‌سو، همچنين ايران و اتحاديه اروپا از سوي ديگر منجر شود.  كشورهاي اتحاديه اروپا در سال ۲۰۲۵ به جاي مقاومت در برابر سياست تهاجمي و الگوهاي كنش نظامي اسراييل و امريكا از ساز و كارهايي بهره گرفتند كه مبتني بر فشارهاي نظامي پرشدت بر ايران بوده است. ديپلماسي قهر و ناديده گرفتن ضرورت‌هاي امنيت منطقه‌اي بر اساس راهبرد ديپلماتيك را مي‌توان در زمره سياست‌هاي شكل گرفته تروييكاي اروپايي در ارتباط با ايران ۲۰۲۵ دانست.  در فضاي موجود نشانه‌هايي شكل گرفته است كه انگار عقلانيت معطوف به مصالحه در سياست امنيتي كاركرد خود را از دست داده است. مورگنتا چنين وضعيتي را زمينه‌ساز شكل‌گيري جنگ‌هاي جديد مي‌داند. جنگ‌هايي كه امكان كنترل آن از طريق عقلانيت، همكاري، مصالحه و كنش همكاري‌جويانه مبتني بر دستيابي به ادراك مشترك جديد امكان‌پذير بوده است. در چنين شرايطي هرگونه سياست قدرت تهاجمي و ناديده گرفتن ضرورت‌هاي مصالحه، عامل موثري در شكل‌گيري جنگ‌هاي منطقه‌اي مي‌شود. جنگي كه ايران در ژوئن ۲۰۲۵ آن را تجربه كرد و آثار مخربي بر ذهنيت راهبردي ايران در دور‌ه‌هاي آينده به‌جا گذاشته و خواهد گذاشت. هرگاه كشوري مورد تهاجم واقع شود، طبيعي است كه بخشي از سخت‌افزار خود را از دست بدهد، اما در چنين شرايطي انگاره‌هاي جديدي شكل مي‌گيرد كه تاثير خود را در روند قدرت‌سازي بازيگري كه در فضاي مظلوميت و تهاجم قرار گرفته، به‌جا خواهد گذاشت.  فوكو به اين موضوع اشاره داشت كه معادله قدرت در همه جا و در تمامي حوزه‌هاي جغرافيايي در فضاي كنش تاكتيكي شكل مي‌گيرد.  اين‌گونه نشانه‌هاحتي در ذهنيت بازيگري كه با چالش‌هاي امنيتي و محدوديت‌هاي راهبردي روبه‌رو مي‌شود، انعكاس خواهد داشت. در نگرش فوكو، حتي يك زنداني از قدرت مقاومت در برابر بازجو و زندانبان خود برخوردار مي‌شود.  در چنين شرايطي هرگونه سياست قدرت مبتني بر خشونت آثار و پيامدهاي مخربي براي صلح و امنيت جهاني در آينده خواهد داشت. حمايت تروييكاي اروپايي و بسياري از كشورهاي اتحاديه اروپا از سياست تهاجمي امريكا و اسراييل به گونه اجتناب‌ناپذير تهديدات منطقه‌اي را افزايش مي‌دهد. تروييكاي اروپايي نبايد انتظار داشته باشد كه بازيگران مهاجم بتوانند سياست فرا قانوني و فرانهادي خود را اعمال نموده و از اين طريق زمينه محيطي و راهبردي براي اعمال و ايجاد فشار مضاعف و متراكم بر كشوري همانند ايران به وجود آيد. انديشه ايراني در حوزه ديپلماسي، سياست قدرت و مقاومت همواره از قابليت لازم براي باز توليد خود برخوردار خواهد بود. گراهام فولر به اين موضوع اشاره دارد كه اگرچه غلبه تاكتيكي و كوتاه‌مدت بر ايران امكان‌پذير است، اما تحقق اهداف راهبردي از طريق سياست زور و ديپلماسي اجبار؛ كاري پرمخاطره خواهد بود. مذاكرات ۲۵ جولاي استانبول در شرايطي انجام و حاصل مي‌شود كه ايران نسبت به سياست و الگوي رفتاري كشورهاي اروپايي داراي انتقاد جدي بوده و آنان را بخشي از شركاي تاكتيكي امريكا و اسراييل در تهاجم نظامي به ايران مي‌دانند. در چنين شرايطي طبيعي است كه ايران نمي‌تواند از سياست انعطاف فراگير بهره گرفته و در فضاي ديپلماتيك نيز با نشانه‌هايي از تهديد امنيتي روبه‌رو شود. ايران در فضاي ديپلماتيك مي‌تواند و مي‌بايست حقوق هسته‌اي خود را از طريق ديپلماسي و همكاري پيگيري كند.
۲- آيا اسنپ بك در وضعيت تاخيري
 قرار مي‌گيرد؟
در بسياري از رسانه‌ها و خبرگزاري‌ها اين موضوع مورد توجه قرار گرفته كه تروييكاي اروپايي مي‌تواند از ساز و كارهاي مصالحه تاكتيكي براي برگرداندن ايران به ضرورت‌هاي پيمان منع گسترش هسته‌اي استفاده كند. طبيعي است كه تحقق اين امر صرفا در شرايطي حاصل مي‌شود كه نشانه‌هايي از همكاري متقابل بازيگران جهاني با ايران به وجود آيد. اعمال سياست‌هاي اجبارآميز در قالب ديپلماسي فشار و محدوديت نمي‌تواند نقش موثري در ديپلماسي ايراني داشته باشد. ايران در فضاي موجود آموزه‌اي را در دستور كار قرار داده كه مبتني بر ضرب المثل «بالاتر از سياهي دگر رنگي نيست»، مي‌‌باشد.
به همان‌گونه‌اي كه نيروي نظامي مي‌تواند سياست اجبار را براي كشورهاي ضعيف‌تر ايجاد كند، در برخي مواقع نيز نشانه‌هايي شكل مي‌گيرد كه منجر به اقدامات واكنشي بازيگراني مي‌شود كه در فضاي محدوديت و فشارهاي فزاينده نظامي تاكتيكي و راهبردي قرار گرفته‌اند. ايران در فضاي موجود احساس مي‌كند كه پذيرش ديپلماسي اجبار به موازات عمليات نظامي نمي‌تواند مطلوبيت لازم براي آينده سياسي و راهبردي كشور را به وجود آورد. به همين دليل است كه در فضاي ديپلماسي استانبول تلاش دارد تا مذاكرات را در قالب برنامه جامع اقدام مشترك و پادمان هسته‌اي پيگيري نمايد.  تحقق چنين اهدافي نه تنها ماهيت صلح‌جويانه خواهد داشت بلكه مبتني بر اين واقعيت است كه سياست فرا قانوني و فرا نهادي در تمامي دوران‌ تاريخي نمي‌تواند آثار تعيين‌كننده‌اي در فضاي سياست راهبردي تمامي كشورها به‌جا گذارد. مقاومت در برابر دو كشور هسته‌اي كه از قدرت نظامي مازاد در سياست جهاني برخوردارند را مي‌توان به مثابه پيروزي براي كشوري دانست كه در ۴۷ سال گذشته همواره با نشانه‌هاي از محدوديت، محروميت و تحريم روبه‌رو بوده است.  ايران در فرآيند جنگ ۱۲ روزه با چالش‌ها و تراژدي‌هاي زيادي روبه‌رو شد. هزينه‌هاي انساني، اعتباري و ساختاري زيادي را پرداخت كرد. بسياري از تاسيسات نظامي اقتصادي، شخصيت‌هاي دانش‌محور آن در فضاي ترور نظامي قرار گرفته‌اند، بنابراين ديپلمات‌هاي ايراني در روند مذاكرات استانبول نمي‌توانند در برابر كنش تهاجمي بازيگران قدرتمند جهاني و مظلوميت تاكتيكي ايران بي‌تفاوت باقي بمانند.  واقعيت‌هاي راهبردي نشان مي‌دهد كه اگر كشوري به موازات قابليت‌هاي ابزاري از اراده سياسي و مقاومت راهبردي استفاده كند، قادر خواهد بود تا بر تراژدي غلبه كند. سياست امريكا و اسراييل در ايران، لبنان، سوريه و نوار غزه نشانه‌هايي از خشونت و اقدامات غيرمسوولانه را منعكس ساخته است. مثل اينكه تراژدي غزه دارد به حوزه‌هاي جغرافياي ديگري نيز سرايت پيدا مي‌كند. 
در شرايط موجود، تراژدي به عنوان وجه مسلط ادراك بازيگران جهاني شده است. در چنين شرايط و فضايي، ديپلماسي ايراني مي‌بايست بر حداقل‌هاي تصريح شده در معاهده منع گسترش سلاح‌هاي هسته‌اي و برجام تاكيد داشته و نشان دهد كه در فضاي كنش تهاجمي تروييكاي اروپايي مي‌تواند حداقل‌هاي نهادي حقوقي و قانوني خود را تحقق بخشد. در چنين شرايطي ديپلمات‌هاي رويك‌هاي اروپايي نمي‌توانند زمينه‌ساز ديپلماسي فيك و ابهامات جديد رسانه‌اي در سياست جهاني شوند.
نتيجه: 
 مذاكرات استانبول بيانگر اين واقعيت است كه قدرت‌هاي بزرگ به موازات سياست قدرت از ساز و كارهاي مربوط به ديپلماسي نيز استفاده مي‌كنند. اگرچه كنش نظامي در ادبيات و سنت راهبردي به منزله ادامه سياست و ديپلماسي از طريق كاربرد ساير ابزارها مي‌باشد، اما در اين دوران تاريخي نشانه‌هايي وجود دارد كه ديپلماسي ادامه كنش نظامي محسوب مي‌شود.  تروييكاي اروپايي در روند مذاكرات استانبول تلاش دارد تا سياست قدرت امريكا را از طريق ديپلماسي و سياست تهديد پيگيري كند. طبيعي است كه چنين انگاره‌اي نمي‌تواند نتايج مطلوبي را براي ايران، اتحاديه اروپا و سياست جهاني ايجاد كند. تاسيسات و نهادهاي ايران در روند جنگ ۱۲ روزه تحميلي امريكا و اسراييل در معرض آسيب‌هاي جدي قرار گرفته است، در چنين شرايطي ايران نمي‌تواند امتيازهاي جديدي به بازيگر مهاجم بدهد.  هرگونه پاداش به گرگ تيز دندان و بازيگران مهاجم شروع‌كننده جنگ تحميلي ۱۲ روزه، چالش جديدي براي امنيت ملي ايران محسوب مي‌شود. تروييكاي اروپايي در فضاي ديپلماسي استانبول بايد حقوق سياسي و ديپلماتيك ايران را در ارتباط با غني‌سازي اورانيوم براساس نظارت‌هاي بين‌المللي به رسميت بشناسد. در چنين شرايطي طبيعي به نظر مي‌رسد كه ايران نيز به گونه اجتناب ناپذير تلاش خواهد داشت تا سياست هميشگي خود در روند همكاري با نهادهاي بين‌المللي از جمله آژانس بين‌المللي انرژي اتمي را اعاده كند.  هرگاه الگوي كنش راهبردي بازيگران و قدرت‌هاي بزرگ مبتني بر سياست تهاجمي باشد، در آن شرايط زمينه براي كنش متقابل به وجود مي‌آيد. در فرآيند ديپلماسي استانبول ايران بايد از حقوق نهادي خود در چارچوب پادمان هسته‌اي و معاهده منع گسترش هسته‌اي استفاده كند. قواعد آژانس به ايران اجازه غني‌سازي را مي‌دهد درحالي كه سياست امريكا در مقابله با غني‌سازي اورانيوم در ايران بوده است.  چنين تعارضي مي‌بايست از طريق نهادهاي بين‌المللي حل و فصل شود. سياست قدرت و تهاجم نظامي امريكا به گونه اجتناب‌ناپذير راهبرد امنيتي جديدي را براي آينده ايران شكل خواهد داد. اگر سياست مصالحه و همكاري‌هاي متقابل به نتيجه موثر منجر نشود و راهبردي كه بتواند در برابر سياست اجبار و الگوي كنش بازيگر مهاجم مقاومت كند، شكل نگيرد در آن شرايط ايران آينده سياستي را در پيش خواهد گرفت كه امنيت‌سازي آن مبتني بر حداكثر بازدارندگي بوده كه از اين طريق بتواند امنيت‌سازي و همكاري متوازن را ايجاد كند.استاد دانشگاه تهران

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون