درباره فيلم «بازي يك بيوه» به كارگرداني كارلوس سدس 2025
پرسشهاي اخلاقي عميق!
محمدرضا دلير|فيلم «بازي يك بيوه» (A Widow’s Game) يك درام جنايي اسپانيايي است كه بر اساس يك پرونده واقعي ساخته شده است. اين فيلم داستان يك بيوه را روايت ميكند كه پس از مرگ شوهرش بهطور غيرمنتظرهاي به يك راز بزرگ پي ميبرد و درگير يك پرونده پيچيده و خطرناك ميشود.
در فيلم «بازي يك بيوه» ماخه، پرستاري جوان، پس از مرگ مشكوك شوهرش، در ظاهر زني غمگين و بيگناه به نظر ميرسد. اما با پيشروي تحقيقات پليس، پرده از روابط پنهاني، دروغهاي مرگبار و نقشهاي شيطاني برداشته ميشود....
فيلم «بازي يك بيوه» (A Widow’s Game) به كارگرداني كارلوس سدس (Carlos Sedes) در ژانر جنايي-درام، اثري جذاب و پرتنش است كه برگرفته از داستان واقعي قتل شوهر پرستاري جوان در والنسياست. اين فيلم اسپانيايي با محوريت شخصيتي چندلايه به نام «ماخه»، از همان ابتدا مخاطب را به دنيايي از راز، دروغ و انتخابهاي اخلاقي مبهم ميكشاند. حضور درخشان بازيگران اصلي و روايت چندبعدي، اين فيلم را به يكي از آثار قابل توجه نتفليكس در سال ۲۰۲۵ تبديل كرده است.
روايت فيلم از ديدگاههاي مختلف صورت ميگيرد: ماخه، سالوا، و كارآگاه اوا. اين روش باعث ميشود مخاطب هيچگاه به يك روايت مطلق تكيه نكند. تدوين تيزبينانه و نورپردازيهاي سايهدار، فضاي سرد و مرموز داستان را برجسته ميكنند.موسيقي متن تنشزا و استفاده از صحنههاي آهسته، حس تعليق و اضطراب را تشديد ميكند .
فيلم «بازي يك بيوه» (A Widow’s Game) با بهرهگيري از يك داستان واقعي، شخصيتپردازي پيچيده و روايتهاي چندلايه، به يكي از آثار شاخص نتفليكس در ژانر جنايي-درام تبديل شده است. اين فيلم مخاطب را درگير پرسشهاي اخلاقي عميق و ترديدهاي مكرر ميكند. اگر به آثاري با محوريت جرم، روانشناسي شخصيت و قصههاي واقعي علاقه داريد، «بازي يك بيوه» تجربهاي ارزشمند و پرتنش براي شما خواهد بود.
پوستر فيلم «بازي يك بيوه» با طراحي جذاب و گويا توانسته حس كنجكاوي و هيجان را در مخاطبان برانگيزد. همچنين تريلر رسمي فيلم نيز منتشر شده كه بخشهايي از داستان و لحظات كليدي آن را بدون افشاي نكات حساس و كليدي به نمايش ميگذارد. تماشاي تريلر ميتواند ديد اوليه خوبي از فيلم به مخاطبان بدهد.
آثار اسپانيايي در ژانر جنايي و رازآلود گاه آنقدر داستان منحصربهفردي داشتهاند كه بسياري از كشورها در سينماي خود اقدام به بازسازي آن داستانها كردهاند. حال آقاي «كارلوس سدس» در جديدترين اثر خود سعي دارد وارد پروندهاي واقعي در سال ۲۰۱۷ شود.
داستان قرار است از چهار زاويه ديد مخاطب را درگير روايت كند؛ «ايوا» به عنوان بازرس ويژه اين پرونده، «ماخه» به عنوان اصليترين مظنون و همسر مقتول و در نهايت «سالوا» به عنوان همدست احتمالي ماخه در اين جنايت. داستان با پيدا شدن جنازه «آرتورو» در پاركينگ يك ساختمان آغاز ميشود و مخاطب از همان ابتدا از زاويه ديد ايوا به درون ماجرا ميرود؛ كارآگاهي كه بيش از ۹۰ درصد از پروندههاي خود را به ثمر نشانده است. او از همان ابتدا درگير بازيهاي ماخه ميشود و به نوعي تا انتهاي پرده خود اين شك را تبديل به يقين ميكند. در اين بخش كارگردان سعي دارد تا جايي كه ميتواند مخاطب را درگير تعليقها و حفرههاي روايي كند تا در دو بخش ديگر به خوبي از آنها بهره ببرد. اما قدرتمندترين بخش داستان به لحاظ روايي بدون شك مربوط به ماخه است. مخاطب به چند ماه قبل از ازدواج او با آرتورو بازگردانده ميشود و داستان اين دختر خودشيفته را از نظر ميگذراند؛ زني كه دچار اختلال خودشيفتگي است و هر زماني كه از مركز توجه به دور باشد و به نوعي خواستههايش برطرف نشود دچار رواننژندي ميشود؛ آن هم از طريق تنگي نفس و اضطراب بيش از حد. به همين سبب است كه ماخه به سرعت وارد رابطهاي ميشود كه دست بالا را در آن داشته باشد. در اين فيلم كاراكترهاي آندرئاس، آرتورو، دنيل، سالوا حضوري فيزيكي در زندگي او دارند و همكار ماخه در بيمارستان تبديل به يار تعويضي در مواقع لازم ميشود. آقاي سدس در كل روايت خود درست در همين پرده است كه او روايتگري و تسلط خود روي يك كاراكتر را به تصوير ميكشد. مخاطبي كه در برابر اين پرده قرار ميگيرد به راحتي اين اختلال را در كاراكتر ماخه مشاهده ميكند. از سوي ديگر در كنار شخصيتپردازي پر از جزييات آقاي سدس بايد به بازي زيباي خانم «ايوانا باكرو» اشاره كرد كه عملا ماخه را در حال زيستن است. اين بازيگر توانا از همان زمان نقشآفرينياش در «هزارتوي پن» در نقش «اوفيليا» نشان داد كه عصاي دست فيلمسازان اسپانيايي در آثار ژانري است. در اين فيلم نيز شاهد هستيم كه چگونه شخصيتپردازي خوب، انتخاب بازيگر درست و در نهايت بازيگرداني كارگردان و بازيخواني بازيگر منجر به شكل گرفتن نقشي ميشود كه بدون شك براي مخاطب سينما و علاقهمندان به بازيگري و كارگرداني قابل تامل و آموزش است.
اما آقاي سدس در اضافه كردن المانهاي داستاني خود به روايت مستند چندان خوب عمل نكرده است؛ به خصوص زماني كه وارد زندگي خصوصي ايوا ميشود. او در پرداخت به اين زندگي از قدرت بازيگري خانم «كارمن ماچي» بهره نميبرد و از طريق برشهاي بيربط برخي از اين ورودها را ناقص ميكند. در هر صورت فيلم جديد اين كارگردان آنقدري به لحاظ روايي قدرتمند است كه مخاطب را در لابهلاي شخصيتهايش گم كند.