• 1404 يکشنبه 5 مرداد
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6100 -
  • 1404 شنبه 4 مرداد

نكاتي درباره سياست‌گذاري اجتماعي از خلال سريال «نوجواني»

خشونت در قاب نوجواني

علي معيني

 در جهاني كه خشونت و تغيير هر روز بيشتر از ديروز «قاب» مي‌شود ـ‌چه در فرم‌هاي ويديويي كوتاه و چه در سريال‌هاي بلندـ گاه روايت يك جنايت خيالي، حامل حقيقتي ازلي‌تر و هشدارآميزتر از هزار تحليل رسمي است. سريال چهار بخشي نوجواني (Adolescence) در ژانر جنايي، درام و روان‌شناختي و محصول انگلستان، از آن نمونه‌هايي است كه با زبان تصوير، روزنه‌اي گشوده بر مساله‌اي عميق و چندوجهي: «بحران نوجواني در عصر ديجيتال».
خط داستاني سريال، ساده اما تكان‌دهنده است: جيمي ميلر، نوجوان ۱۳ ساله، متهم به قتل هم‌كلاسي‌اش، كتي، مي‌شود، اما آنچه اين درام جنايي را فراتر از ژانر خود مي‌برد، تمركزش بر «چرا»ي جنايت است، نه صرفا «چه كسي» آن را مرتكب شده است. اين پرسشِ بنيادين، بهانه‌اي مي‌شود براي كندوكاو در لايه‌هايي از روان، خانواده، جامعه و سياست كه معمولا در تحليل‌هاي ما جايي نمي‌يابند يا از نگاه ساختارهاي رسمي پنهان مي‌مانند. عمده تحليل‌ها و نقدهايي كه بر اين سريال نوشته شده با نگاه روان‌شناختي سعي در كندوكاو داستان دارد، من اما تلاش مي‌كنم با نگاهي از دل سياست‌گذاري عمومي اين اور هنري را بررسي كنم.
سريال به مدد تكنيك سينمايي «برداشت بلند» يا «نماي بلند» (Long take) –كه صحنه به‌ صورت يك‌تكه فيلمبرداري مي‌شود– مخاطب را در دل موقعيت‌ها پرتاب مي‌كند؛ بي‌واسطه، خشن و گاه طاقت‌فرسا. دوربين چون وجدان ناآرامي است كه نمي‌تواند چشم بر فاجعه ببندد، اما همزمان قادر به توقف آن هم نيست. در نتيجه، آنچه تماشاگر تجربه مي‌كند، نه فقط تماشاي يك جنايت كه مشاركت در يك بي‌پناهي است.
اما اين بي‌پناهي از كجا آغاز مي‌شود؟ سريال، پاسخي تك‌عاملي به اين پرسش نمي‌دهد، بلكه همچون پرونده‌‌اي پيچيده‌، سرنخ‌ها را در جاهايي به ظاهر نامرتبط مي‌يابد: در ويديوهاي انگيزشي چهره‌هايي چون «اندرو تيت»، در گفتمان‌هاي مردسالارانه‌اي كه زير پوست فضاي مجازي جريان دارند، در ناكارآمدي مدرسه در آموزش هويت و جنسيت، در سكوت والديني كه از فرزندان‌شان عقب مانده‌اند و در ساختارهاي اداري‌اي كه با زبان نوجوان امروز بيگا نه‌اند.
در واقع، آنچه در «نوجواني» رخ مي‌دهد، يك «نقشه سياستي معكوس» است: از معلول (جنايت) به علت (فقدان سياست). اين همان‌جايي است كه سريال از سطح يك درام جنايي فراتر مي‌رود و به ابزاري براي تامل سياست‌گذار بدل مي‌شود. در شرايطي كه در كشورهاي اروپايي، نمايش بخش‌هايي از اين سريال در مدارس براي آگاهي‌بخشي درباره خشونت ديجيتال، سواد رسانه‌اي و تبعيض جنسيتي آغاز شده، اين پرسش براي ما در ايران نيز ضروري است: چگونه مي‌توان از زبان هنر براي تشخيص زودهنگام تهديدهاي اجتماعي بهره گرفت؟ و آيا نهادهاي ما آمادگي شنيدن هشدارهاي نرم را دارند، پيش از آنكه اين هشدارها به بحران‌هايي سخت بدل شوند؟
سريال به ما يادآور مي‌شود كه تهديد امروز نوجوانان، الزاما از خيابان يا مدرسه آغاز نمي‌شود. موبايل در جيب نوجوان، همان‌قدر مي‌تواند خطرآفرين باشد كه يك اسلحه در دست او. مفاهيمي چون خشونت جنسيتي، افراط‌گرايي هويتي و انزواي ديجيتال، ديگر موضوعاتي انتزاعي براي اتاق‌هاي فكر نيستند؛ اينها، واقعيت زيسته نوجواناني است كه از نظام رسمي تربيتي فاصله گرفته‌اند و در جست‌وجوي هويت، به دام ايدئولوژي‌هايي مي‌افتند كه در پلتفرم‌هاي پرمخاطب، خود را فريبنده اما سمي عرضه مي‌كنند.
تجربه جيمي، تجربه‌اي شخصي نيست؛ بلكه تصويري از يك مساله اجتماعي است. وقتي والدين از فرزندان‌شان فاصله مي‌گيرند، مدرسه از آموزشِ ارزش‌ها عقب مي‌ماند، پليس به جاي مداخله زودهنگام، وارد مرحله كيفري مي‌شود و روان‌شناسي كودك، در برابر پيچيدگي‌هاي نوپديد رسانه‌اي بي‌دفاع است، ديگر نمي‌توان از يك «جنايت فردي» سخن گفت. اينجاست كه بايد از سياست‌گذار پرسيد: برنامه تو براي پيشگيري چيست؟ جاي سواد رسانه‌اي در نظام آموزش رسمي كجاست؟ آموزش والدين و معلمان براي درك «خشونت غيرقابل‌رويت» در فضاي مجازي چه جايگاهي دارد؟ پيشنهاد روشن است؛ سياست اجتماعي بايد پيشگيرانه، چندسطحي و مشاركتي باشد. نمي‌توان صرفا با ابلاغ آيين‌نامه يا هشدارهاي پليسي، از نوجواني محافظت كرد. اردوهاي ميان‌نسلي، حلقه‌هاي گفت‌وگوي خانوادگي، باشگاه‌هاي نقد رسانه در مدارس و طراحي بازي‌ها و محتواي بومي براي گفت‌وگوي بين‌نسلي، برخي از ابزارهايي‌اند كه هم هزينه‌بر نيستند و هم اثربخش. همين‌طور، بايد از هنر به‌مثابه ابزار سياست‌گذاري بهره گرفت. اگر سريالي چون نوجواني توانسته در كشورهاي ديگر به سكوي آموزش رسمي بدل شود، چرا نبايد ما نيز با تكيه بر سريال‌ها و داستان‌هاي بومي، نسل جوان را به گفت‌وگو با خود و ديگران فراخوانيم؟ نكته حياتي ديگر، فقدان نظام منسجم پايش و ارزيابي در حوزه سياست‌هاي تربيتي است. همان‌طور كه در سريال، هيچ‌كس تغييرات رفتاري جيمي را جدي نگرفت، در واقعيت نيز، اغلب تحولات رفتاري نوجوانان تنها زماني ديده مي‌شود كه بحران فوران كرده است. نظام رصد كيفي و كمي علائم هشدار، به‌ويژه در بستر مدارس، مي‌تواند بسياري از فجايع آينده را مهار كند. در پايان، نوجواني نه يك فيلم جنايي است، نه صرفا يك روايت از فروپاشي؛ بلكه دعوتي است به بازانديشي سياست‌گذاري، آن‌هم از زبان تصوير، اضطراب و حقيقتي كه شايد تنها در چشمانِ بهت‌زده يك نوجوان ديده مي‌شود. براي سياست‌گذار هوشمند، اين يك فرصت است؛ فرصتي براي آنكه پيش از نوشتن قانون، داستان را بشنود. پيش از وضع مقررات، درد را بفهمد و پيش از آنكه نوجواني ديگر، فريادش را با جنايت نشان دهد، راهي براي شنيده‌ شدن او بگشايد.
پژوهشگر سياست‌گذاري عمومي

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون