• 1404 دوشنبه 6 مرداد
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6102 -
  • 1404 دوشنبه 6 مرداد

فلسفه علم گاستون باشلار در گفت‌وگو با فرهاد قربان‌زاده ربطي

نويد عقلانيت رهايي‌بخش

سعيد فرجي

انديشه‌هاي فلسفي و به ويژه فلسفه علم گاستون باشلار (‌1962-1884) فيلسوف، دانشمند و اديب فرانسوي در ايران چندان شناخته شده نيست. عمده آثاري كه از اين متفكر چند‌وجهي ترجمه شده به تتبعات ادبي او اختصاص دارد. با اين‌همه باشلار، فيلسوف علمي درجه‌يك و نماينده برجسته سنت فلسفه علم فرانسوي است كه با آن سنت فلسفه علمي كه در ايران شناخته شده، تفاوت‌هاي اساسي دارد. در گفت‌وگوي حاضر فرهاد قربان‌زاده‌ربطي، پژوهشگر و مترجم حوزه فلسفه درباره نگاه خاص و متفاوت باشلار به علم و تاريخ تحولات آن صحبت مي‌كند.

شما در مقدمه‌اي كه بر ترجمه كتاب «ديرينه‌شناسي عقل علمي ميشل فوكو» اثر‌گري گاتينگ نوشتيد، به سهم علمي گاستون باشلار و ژرژ كانگيلم در شكل‌گيري انديشه فوكو اشاره كرديد. گاتينگ هم فصل اول كتاب خود را به رديابي ريشه‌هاي فكري فوكو و بازانديشي در آراي كانگيلم و باشلار اختصاص داده است. مي‌خواهيم در اين گفت‎وگو، سراغ گاستون باشلار، فلسفه علم و معرفت‌شناسي او برويم.
گاستون باشلار و ژرژ كانگيلم در فرانسه، پرچمداران سنت فكري‌اي بودند كه در آن، علم نه به مثابه ابزار سلطه عقل، بلكه به‌مثابه ميدان تك‌وتاي تضادها و گسست‌هاي معرفتي فهميده مي‌شد. ميشل فوكو اين سنت فكري را نخستين الگوي فرانسوي در نقد تاريخي خرد مي‌نامد. نقد خرد در فرانسه، برخلاف همتاي آلماني‌اش، به واسطه قرابت با تاريخ علم، مسير ديگرگونه‌اي را پيمود. به اين ترتيب، فلسفه، به مدد تاريخ علم ‌توانست روشنگري را نه به عنوان پروژه‌اي تمام‌شده، بلكه به‌مثابه پرسشي باز و پرابلماتيك واكاود.  در اين چشم‌انداز، مفهوم «عقلانيت» هرگز خصلتي جهانشمول، متصلب و پيوسته نداشت؛ برعكس، عقل همواره مشروط، پيشايندي، واگسسته، و چنگاچنگ با تاريخِ خطاها و گمانه‌زني‌هايش بود. آثار باشلار و كانگيلم، با نگاهي نقادانه، خردي را به چالش مي‌كشند كه خود را خودبنياد مي‌پندارد اما در عمل با تاريخ جزم‌انديشي و سلطه گره خورده است. وفق اين خوانش، خرد، تنها در صورتي مي‌تواند رهايي‌بخش باشد كه بتواند از قيد و بندهاي خود برهد، بنابراين باشلار، نويد عقلانيتي رهايي‌بخش را ارزاني مي‌دارد.
گويا براي فهم جايگاه باشلار در تاريخ فلسفه علم، ناگزير بايد او را به عنوان فيلسوفي در‌نظر بگيريم كه با رهيافتي متهورانه، عقل علمي مدرن را به محك نقد كشيد و كوشيد تصويري تازه از رابطه علم، فلسفه، تاريخ و خرد علمي ترسيم كند. جايگاه ويژه باشلار در فلسفه علم چه بود؟
گاستون باشلار با رد همزمان تجربه‌گرايي و عقل‌گرايي به‌طور مشخص از قيد «آزمون‌پذيري فيصله‌بخش» و «ابطال‌پذيري قطعي» فراتر رفت. او همسو با كوايره، كوهن و كولين، به يك معنا «موج سوم فلسفه علم» را رقم زد. باشلار پژوهش‌هاي دقيق خود را در صورت‌بندي دانش علمي و اومانيستي آغاز كرد؛ دانشي كه به باور او، نه صرفا از راه تورم و انباشت داده‌ها، بلكه در سايه نبردي تحقق يافت كه به غلبه بر موانع معرفت‌شناختيِ قراردادي در حوزه ادراك، عقايد و تفكراتِ فروكاهنده‌اي منجر شد كه جملگي مي‌خواستند خود را به نحو متصلب و مطلق استقرار بخشند. او درصدد يافتن نگرش فلسفي كاملا بازي بود كه بتواند برآيندي از انقلاب‌هاي فكري تاريخي‌اي را به دست آورد كه موجب تمايز تجربه‌ها و دانش‌هاي بشري شده‌اند. مايكل پن در كتاب «فرهنگ انديشه انتقادي از روشنگري تا پسامدرنيته» مصداق مجسم اين نگرش فلسفي باشلار را در قالب «فلسفه نه» صورت‌بندي مي‌كند. باشلار متعلق به سنت معرفت‌شناختي فرانسوي بود. آنژل پاسكال در كتاب «فلسفه تحليلي در فرانسه» تعبير جالبي دارد و معتقد است وقتي تاثير عظيم برونشويگ را به ياد مي‌آوريم كه «جزم‌گرايي منطق‌سالار» راسل و «شكاكيت تجربي» هيوم را به يك چوب مي‌راند، درمي‌يابيم كه چرا در سنت فلسفي فرانسه، تجربه‌گرابودن يا منطق‌گرابودن همان و محكوم‌كردن خود به فيلسوف‌نبودن همان! اينجاست كه مي‌توان از كار فكري باشلار به موج سوم فلسفه علم تعبير كرد. باشلار از دو نوع عقلانيت سخن مي‌گويد. نوع اول عقلانيتِ پيشاتجربي است. از نظر وي عقلانيت پيشاتجربي عقلانيتي ايست‌گراست كه با نگاهي كل‌نگر احكام جهانشمول و قطعيت‌پذيري را براي همه زمان‌ها و همه مكان‌ها و در باب هرگونه تجربه‌اي صادر مي‌كند و به‌نحوي متقن، اجماع همه افراد در مورد مسائل واحد را ادعا مي‌كند. باشلار با طرد اين نوع عقلانيت ايست‌گرا همواره ايده‌آل‌هاي فلسفي و پيشاتجربيِ عقلانيت را به بوته نقد مي‌كشد. اين عقلانيت از نگاه باشلار در «جست‌وجوي چندگونگي» است كه نمايانگر انديشه علمي بوده و با نوع ديگر عقلانيت تفاوت دارد كه در «جست‌وجوي گونه» است. اين عقلانيت كه هدف آن افزودن بر غناي درك ماست عقلانيتي يكپارچه است كه براساس آن اجماع در مورد مسائل هر حوزه صرفا به محافل دانشمندان منحصر مي‌شود كه نشان از تخصصي‌شدن اجماع دارد. اين عقلانيت بايد از صبغه‌اي ديالكتيكي برخوردار باشد تا بتواند ساختاري را انتخاب كند. با اين همه عقلانيت مورد پذيرش باشلار چيزي فراتر از يك رويكرد ديالكتيكيِ صرف است. او اين عقلانيت را تحت عنوان «عقلانيت كاربردي» معرفي مي‌كند كه برمبناي آن شناخت ساختارهاي خرد نه در اصول انتزاعي بلكه در كاربست انضمامي خرد امكان‌پذير است. اين عقلانيت كاربردي داراي موقعيتي مركزي است كه به همان اندازه كه از تجربه‌گرايي اوليه فاصله دارد از خردگرايي ساده‌انگارانه نيز دوري مي‌گزيند.
 چگونه مي‌توان درك عميق‌تري از عقلانيت كاربردي باشلار به دست آورد؟
عقلانيت كاربردي باشلار خصلتا تاريخي است. اتين باليبار، فيلسوف پساماركسيست فرانسوي، معرفت‌شناسي گاستون باشلار را ضدتجربه‌باورانه و تاريخي مي‌داند. از نظر باشلار خرد را با تأمل روي علم و علم را با تأمل روي تاريخ آن مي‌توان شناخت. پس صورت‌بندي نظام‌هاي تاريخي صبغه‌اي تاريخي دارد. آلكس كالينيكوس، نظريه‌پرداز ماركسيست انگليسي در كتاب «درآمدي تاريخي بر نظريه اجتماعي» در‌خصوص روش تاريخي باشلار مي‌گويد كه وي علوم مختلف را به مثابه نظام‌هايي از مفاهيم مي‌داند كه تاريخاً سر و شكل مي‌يابند و راه خود را پيدا مي‌كنند. به تعبيري، اين تاريخ علم است كه به پديده‌هاي علمي جهت مي‌بخشد. در اينجا مثال تكان‌دهنده آنري پوانكاره فيلسوف علم فرانسوي را يادآور مي‌شويم كه معتقد بود اگر تاريخ علم اراده مي‌كرد كه تلگرافِ بي‌سيم، پيش از تلگراف با سيم كشف شود، امروز تلگراف با سيم، صورت تكامل‌يافته تلگراف بي‌سيم بود! بنابراين تاريخ علم ما را به تاريخ پيشرفت پيوندهاي عقلاني در حوزه دانايي رهنمون مي‌سازد. البته باشلار به كرات تاكيد مي‌كند كه چيزي به اسم تاريخ علم وجود ندارد، بلكه ما صرفا با تاريخ‌هاي متعددي مواجهيم كه در مورد عملكردهاي علميِ مختلف در حيطه‌هاي گوناگون وجود دارند. ‌حوزه دانايي واجد ديالكتيكي تاريخي است. اين ديالكتيك همواره در حال نو شدن بوده و به‌طور دايم خود را بازتوليد مي‌كند. پس مي‌توان گفت معرفت‌شناسي باشلار همواره خود را از دام انتظام و دستگاه‌مندي مي‌رهاند و به‌طور مستمر از سر گرفته مي‌شود. لذا همين ناتماميِ بنيادين معرفت‌شناسي، مدلولي است بر پيش‌رونده بودنِ آن. نيل به حيطه‌هاي عقلانيت يگانه هدف عمده‌اي است كه باشلار به عهده فلسفه مي‌گذارد و معتقد است فلسفه نمي‌تواند با توسل به تأمل در تاريخ علم، به كشف ادراكي واحد و يكنواخت از عقلانيت اميدوار باشد، چرا‌كه عقلانيتي كه فلسفه در تلاش براي كشف آن در تاريخ علم است، چندان استوارتر و يكپارچه‌تر از خود تاريخ نيست.
  ‌‌  به معرفت‌شناسي باشلار اشاره كرديد. عناصر اصلي معرفت‌شناسي باشلار را بيان فرماييد.
توجه باشلار به تاريخ بسط و توسعه علوم، موجبات فراهم‌آوردن الگويي اساسي براي تغييرات علمي را سبب مي‌شود. اين مدل كه دربردارنده تاكيد او بر طبيعت پيشرفت علمي است، بر محور چهار مقوله معرفت‌شناختي مي‌گردد: گسست‌هاي معرفت شناختي Epistemological Breaks، موانع معرفت‌شناختي Epistemological Obstacle، تاريخچه‌هاي معرفت‌شناختي Epistemological Profiles و كنش‌هاي معرفت‌شناختي Epistemological Acts 


گسست معرفت شناختي يعني چه؟
اصطلاح گسست معرفت‌شناختي باشلار را نبايد به‌طور دفعي و غير‌اصولي به تفاوت ميان معرفت‌شناسي علمي و تخيل شاعرانه ترجمه كنيم، منظور باشلار از اصطلاح گسست معرفت‌شناختي، گسستي از روال‌هاي تفكر پيشاعلمي بود، گسستي كه در وهله اول اساس پيشرفت به سوي مفهوم‌پردازي متناسب درباره يك دوره خاص را نشان مي‌دهد. اين گسست متضمن روشي است كه در آن معرفت علمي از تجارب و باورهاي معرفت عاميانه فاصله گرفته و حتي به نزاع با آنها بر‌مي‌خيزد. معرفت عاميانه ياراي نيل به شناخت را ندارد، بلكه درك آن از شناخت صرفا در اطفاي حوايج و نيازمندي‌هاي آني خلاصه مي‌شود. به عبارتي همه‌چيز را صرفا از لحاظ سودمندي آن مي‌شناسد و به همين دليل امكان شناخت و انديشه‌ورزي را زايل مي‌كند. باشلار حكم به تخريب مباني معرفت عاميانه مي‌دهد و بر تاسيس معرفت‌شناسي تعقلي و استدلالي با گذار از معرفت‌شناسي پوزيتيويستي ساده‌انگارانه تاكيد مي‌ورزد. او با مثالي ساده كه در زمينه شيمي بيان مي‌كند، مقدمات اين حركت از روش مستقيم به روش غير‌مستقيم و اولويت تفكر بر قوه ادراك حسي را باز مي‌نمايد. در قالب علم شيمي، شيشه، شباهت بسياري به سولفيد روي دارد. اما اين مقايسه هيچ‌گاه در ساحت معرفت عاميانه روي نمي‌دهد، زيرا هيچ‌گونه تشابه آشكاري ميان اين دو ماده وجود ندارد و تمايل نهادينه ‌شده معرفت عاميانه به ادراك حسي و تجربي، اجازه انديشه‌ورزي در باب امكان شباهت ميان اين دو ماده را نمي‌دهد. حال آنكه بر هيچ شيميداني ساختار بلوري مشابه شيشه و سولفيد روي پوشيده نيست.  علم ابژه‌هاي تجربه را تحت مقوله‌هاي جديدي دسته‌بندي مي‌كند كه مولفه‌ها و روابط آن براي فهم عاميانه و ادراك متداول قابل حصول نيست و از همين مجرا گسست علم با تجارب روزمره آغاز و تقويت مي‌شود. اين مثال ناظر به گسست از معرفت عاميانه با اتكا به زبان علمي نسبتا پيچيده و مورد فهم در ساحت علمي خاصي بود كه نشان از پايان عصر مشاهده مستقيم در قلمرو علم شيمي داشت. اما باشلار علاوه بر اين معتقد است گسست علمي حتي به واسطه كاربرد الگو‌هاي مبتني بر زبان و مفاهيم معرفت عاميانه نيز امكان‌پذير است. به اعتقاد باشلار تعيين وزن اتمي در دوران استيلاي ذهنيت پوزيتويستي، مستلزم به كارگيري ترازويي فوق‌العاده دقيق بود. اما در قرن بيستم براي جدا كردن ايزوتوپ‌ها و وزن‌كردن آنها نمي‌توان مستقيما عمل كرد، بلكه بايد از شيوه فني غير‌مستقيمي استفاده كرد. يا در همين راستا از مدل «قطره آب» نيلز بور درباره هسته اتمي سخن مي‌گويد. بور با ترسيم پروتون‌ها و نوترون‌هاي تشكيل‌دهنده قطره آب، نشان مي‌دهد كه دماي آن هنگام افزوده‌شدن يك نوترون افزايش مي‌يابد و وقتي ذره‌اي از هسته ساطع مي‌گردد، آب به‌طور جزيي «تبخير مي‌شود.» اين مدل به بهترين شكل ممكن ما را در فهم فرآيند شكافت ياري مي‌كند با وجود اين نبايد به سبب كاربرد مفاهيم روزمره در آن گمراه شويم. باشلار هنگام استفاده از واژه‌هايي چون قطره آب، دما و تبخير آنها را در گيومه قرار مي‌دهد. اين مفاهيم به گونه‌اي بازتعريف شده‌اند كه ناظر به معنايي كاملا متفاوت از معناي مورد‌نظر در باور عاميانه باشند. پيشنهاد استفاده از ترازو براي سنجش وزن اتمي همان‌قدر ابلهانه است كه بخواهيم براي سنجش دماي هسته اتم از دما‌سنج استفاده كنيم.  در اينجا با دو خوانش متفاوت از گسست معرفت‌شناختي آشنا شديم كه در اولي فاصله‌گرفتن از معرفت عام و در دومي دوري از آموزه‌هاي كلاسيك و مفهوم‌پردازي سابق مد‌نظر بود. اصطلاح گسست معرفت‌شناختي حاكي از آن است كه چيزي را بايد درهم‌شكست همچون حصاري كه بايد فرو ريخته شود. باشلار از همين مجرا راه به مقوله موانع معرفت‌شناختي مي‌برد. مانع معرفت‌شناختي مفهوم يا روشي است كه از گسست معرفت‌شناختي جلوگيري مي‌كند و سد راه آن مي‌شود. اين موانع بازمانده‌هايي از شيوه‌هاي انديشه‌ورزي گذشته‌اند كه فارغ از اهميت آنها در زمان خودشان، سد راه پويش‌هاي علمي جديد نوين مي‌شوند.

طبق صورت‌بندي شما از بحث، گسست معرفت‌شناختي، چيزي است كه بايد پديد بيايد و آنچه جلوي شكل‌گيري آن را مي‌گيرد، مانع معرفت‌شناختي است. مصاديق موانع معرفت‌شناختي را تشريح بفرماييد.
باشلار در مورد موانع معرفتي گوناگوني سخن مي‌گويد. اولين مانع معرفتي كه توجه باشلار را به خود جلب مي‌كند، «تجربه بدوي» است. تجربه بدوي تجربه‌اي است مقدم بر نقد و مافوق نقد و حاصل حس‌گراييِ خيال‌بافانه. اين تجربه فارغ از صورت علمي مجرد و دستگاه‌مند است. آميختگيِ آن با خواسته‌هاي ناخودآگاه تداعي‌كننده دوران معاشقه انسان با طبيعت است. اما ذهن علمي در ضديت با طبيعت شكل مي‌گيرد و بازتاب شهوت آدمي براي تسخير طبيعت و استيلاي بر آن است. اعتبار و ارزش خلل‌ناپذيري كه ما براي عناصر اربعه قائل مي‌شويم و بي‌كم و كاست آنها را مي‌پذيريم، ريشه در اين مانع معرفت‌شناسانه دارد.  روش‌هاي علمي سابقا موفق نيز ممكن است در نقش موانع معرفت‌شناختي ظاهر شوند. في‌المثل تاكيد بر مشاهده مستقيم كه در قرن هفدهم خود يك گسست معرفت‌شناختي سرنوشت‌ساز از علم ارسطويي به شمار مي‌رفت، در قرن هجدهم و هنگام توسعه نظريه‌هاي اتمي به مانعي معرفت‌شناختي بدل شد. يكي از عمده‌ترين منابع براي موانع معرفت‌شناختي، خودِ فلسفه سنتي و گرايش آن به تقديس ويژگي‌هاي پيشايندي و اتفاقي يك دوره تاريخي است.  موانع واقع‌گرا، نوع ديگر موانع معرفت‌شناختي را تشكيل مي‌دهند. ويليام كمبل مي‌گويد وقتي به واژه «واقعي» برخورد مي‌كنيم، بايد توجه داشته باشيم كه آن واژه همواره نشانه خطر پريشاني و آشفتگي انديشه است. باشلار با مثال‌هايي كه از عصر كيمياگري و تمايل سيري‌ناپذير بشرِ آن دوره به يافتن طلا مي‌زند، ميل به واقعيت‌گرايي را به لحاظ روانكاوي به حالات غريزي نسبت مي‌دهد و عقده خست يا Harpagon و فلسفه آزمندي را، مضمر در ميل طمعكارانه بشر به متراكم‌ساختن بيشترين ميزانِ دارايي در كمترين حجم ممكن، در قالب فلزات گرانبهايي مانند طلا مي‌داند. مانع ديگري كه باشلار در همين راستا از آن نام مي‌برد، مانع «جاندارپنداري» يا Animism است. جاندارپنداريِ حاكم بر معرفت عاميانه بدوي كه مردم را به تبيين جهان بر‌مبناي فرآيندهاي حياتي (جنس، گوارش و...) وامي‌داشت مانعي بر سر راه بسط و توسعه فيزيك محسوب مي‌شد.  ديگر مانع معرفت‌شناختي از نگاه باشلار «ليبيدو» است. از نظر باشلار، جنسيت‌زده‌كردن پديده‌ها توسط ناظران، كه ريشه در ناخودآگاه جنسي آنها دارد، سد راه گسست معرفت‌شناختي مي‌شود. لازم به تذكر است كه باشلار در استفاده از اصول روانكاوي، هيچ تعهدي به فرويد ندارد و تنها مفاهيم كلي فرويد را به عاريت مي‌گيرد. باشلار مثالي از سابقه‌اش در تدريس شيمي ارايه مي‌دهد و مي‌گويد من با تعليم درس شيمي ملاحظه كرده‌ام كه در مورد واكنش اسيد و باز، تقريبا همه شاگردان به اسيد نقش فاعلي و به باز نقش مفعولي نسبت مي‌دادند. با اندكي كاوش در ناخودآگاه، درخواهيم يافت كه باز، مادينه است و اسيد نرينه. باشلار پس از بازنمايي موانع معرفت‌شناختي به سراغ مقوله ديگري مي‌رود. از نظر باشلار نگرش‌هايي كه مفاهيم و روش‌هاي معيني را به موانع معرفت‌شناختي بدل مي‌كنند، صريحا به واسطه افرادي كه آنها را محدود مي‌كنند، تدوين نشده‌اند بلكه در سطح پنداشت‌هاي تلويحي يا عادات شناختي و ادراكي عمل مي‌كنند. در‌نتيجه باشلار طرحي را براي بسط و توسعه مجموعه‌اي از تكنيك‌ها ارايه مي‌دهد كه آگاهي ما را در شناخت نيات و مقاصد آنها ياري مي‌كند. او از تكنيك‌هايي صحبت مي‌كند كه ما را به «روانكاوي خرد» رهنمون مي‌كنند. هدف باشلار در استفاده از اين اصطلاحات و علائم، افشاي ساختارهاي نيمه‌آگاهانه و ناخودآگاه انديشه است. موانع معرفت‌شناختي و روانكاوي خرد، مفاهيمي هستند كه قرابت بسياري با مفهوم تاريخچه معرفت‌شناختي دارند. 
 تاريخچه معرفت شناختي يعني چه؟
تاريخچه معرفت‌شناختي عبارت ‌است از تحليل ادراك يك فرد از مفهومي علمي، تحليلي كه نشان مي‌دهد اين ادراك تا چه ميزان عناصر برگرفته از مراحل متعدد توسعه تاريخيِ يك مفهوم را شامل مي‌شود. باشلار تاريخچه‌اي از تصور شخصي خود درخصوص جِرم را بيان مي‌كند كه بنابه تشخيص او از مجراي ديدگاه عقل‌گرايانه كلاسيك تسلط يافته است. منظور از جرم در اينجا همان اصطلاح اوليه مورد استفاده در مكانيك قرن هجدهم است. قابل ذكر است كه اين مفهوم از مولفه‌هاي تجربه‌گرايانه و اثبات‌گرايانه نيرومندي برخورداراست. تعريف جرم به لحاظ عملياتي، چيزي است كه در مقياس‌هاي مختلف قابل اندازه‌گيري است. در اين تاريخچه معرفت‌شناختي به ميزان بسيار محدود اما قابل‌توجهي به ادراك خام كودكانه از جرم برمي‌خوريم كه كميتي مشخص از يك ماده را تجسم مي‌كند. فزون‌تر، تصورات عميقا انتزاعي و عقلاني‌شده از نظريه نسبيت و مكانيك كوانتومي نيز به همين ميزان از سهم مشابهي برخوردارند. 
اهميت تاريخچه معرفت شناختي در چيست؟
تاريخچه معرفت‌شناختي ارايه‌كننده سندي از موانع معرفت‌شناختي است، موانعي كه تفكر علميِ يك فرد را مسدود مي‌كنند. اما باشلار در مواجهه با آن دسته از عناصر مثبت و با اهميتِ يك تاريخچه كه در عين حال تناسب چنداني با دستاوردهاي علمي معاصر ندارند، به رد مطلق آنها نمي‌پردازد، بلكه او طيف عظيمي از عناصر وابسته به تاريخچه‌هاي معرفت‌شناختي از قبيل اجزاي فلسفي و عاميانه را به مثابه امري معتبر در سطوح مختلف حيات و تجربه بشري مد نظر قرار مي‌دهد. عدم كفايت علمي، متلازم با فقدان اعتبار نيست. باشلار پيچيدگي يك تاريخچه معرفت‌شناختي را نشان مي‌دهد كه طبق آن يك فلسفه منفرد نمي‌تواند تبيين‌كننده همه‌چيز باشد. براي رسيدن به طيف فكري تمام‌عيار و بسط‌يافته پيرامون يك حوزه معرفتي، ضرورتا بايستي به دسته‌بندي مجموعه وسيعي از فلسفه‌ها بپردازيم. قدرداني شكوهمندانه باشلار از گستره غيرعلمي و شاعرانه تجربه بشري در مجموعه‌اي از آثار وي به ويژه «روانكاوي آتش» مشهود است. اين كتاب در حقيقت موانع معرفت‌شناختيِ مرتبط با تصور بشري از آتش را به‌طور تفصيلي تجزيه و تحليل مي‌كند. باشلار در اين كتاب به معرفي عقده‌هايي مرتبط با آتش از قبيل عقده پرومته، آمپدوكل، نوواليس و هوفمن مي‌پردازد.
كنش معرفت شناختي از ديد باشلار به چه معناست؟
مفهوم كنش معرفت‌شناختي از نظر وي، خنثي‌كننده مفهوم مانع معرفت‌شناختي است. نظر به اينكه موانع معرفت‌شناختي به واسطه سكون و ركود آراي قديمي سد راه پيشرفت علمي مي‌شوند، كنش‌هاي معرفت‌شناختي با جهش‌هاي حاصل از نبوغ علمي همخواني دارند كه تكانه‌هايي را بر مسير توسعه علمي وارد مي‌كنند. بنابراين در تاريخ انديشه علمي كه ملغمه‌اي از مثبت‌ها و منفي‌هاست، مثبت‌ها مي‌مانند و منفي‌ها حذف مي‌شوند. كسي كه خود را محدود و مقيد به زيست در انسجام عالم بطلميوس مي‌كند و زمين را ثابت و مركز جهان مي‌داند، ارزشي در حد يك مورخ دارد و بس و از ديدگاه علم مدرن چيزي كه منفي است بايد از ديدگاه روانكاويِ معرفت كاويده شود و اگر گرايش دارد كه دوباره ظهور كند، بايد حذف شود. بنابراين كنش معرفت‌شناختي صرفا يك تغيير نيست بلكه ارزشي است مثبت كه نشانگر اصلاح و بهبود اظهارات علمي ماست، از اين رو ظاهرا ارزش‌هاي متفاوتي وجود دارند كه با رويدادهاي مختلف تاريخ علم سازگار شده‌اند. در‌نتيجه باشلار معتقد است نوشتن تاريخ علم، متفاوت‌تر از نوشتن تاريخ سياسي يا اجتماعي است. در مورد تاريخ اجتماعي و سياسي كمال مطلوب، روايت عيني امور واقع است. اين شكل آرماني مستلزم عدم قضاوت مورخ است در صورتي كه مورخ براي بيان ارزش‌هاي گذشته از ارزش‌هاي زمان خود بهره بجويد ما حق داريم او را متهم به پذيرش «افسانه پيشرفت» كنيم، اما در مورد تاريخ علوم طبيعي پيشرفت افسانه نيست. علم امروزي نمايانگر نقدي بي‌چون و چرا نسبت به گذشته است و مورخ علم در استفاده از معيارها و ارزش‌هاي علم امروزي براي قضاوت پيرامون علم گذشته اختيار تام دارد.
گاستون باشلار مي‌كوشد مقوله‌هاي اپيستمولوژيك را در بستري تاريخي به تصوير بكشد. تاريخ به روايت باشلار، چگونه تاريخي است؟
 بهتر است بگوييم تاريخ باشلار، چگونه تاريخي نيست. تاريخ باشلاري تاريخي آميخته به زمان‌پريشي نيست. تاريخ به روايت او، آن‌گونه كه كانگيلم نيز تصريح مي‌كند، نمي‌كوشد علوم گذشته را بر‌حسب مفاهيم امروزي دريابد، بلكه نياز به درك علوم گذشته با مفاهيمي متعلق به آن دوران وجود دارد. ضمنا در اين نوع تاريخ‌نگاري هيچ‌گونه پنداشتي دال بر كفايت خلل‌ناپذير علوم امروزي به چشم نمي‌خورد. دستاوردهاي كنوني كه با توسل به آنها امكان ارزيابي علوم گذشته فراهم مي‌گردد، دقيقا به خاطر علمي بودن‌شان، در جايگاهي قرار مي‌گيرند كه نه‌تنها امكان تصحيح آنها توسط پيشرفت‌هاي علمي آتي وجود دارد، بلكه حتي مي‌توانند از علوم آتي نيز فراتر روند. از نظر كانگيلم، ارزيابي ما از گذشته بر‌حسب زمان حال بهره‌گيري از يك محك جهانشمول نيست، بلكه تاباندن گزينشي نور بر گذشته است.تاريخ و فلسفه علم باشلار ناظر به تكثر روش‌هاست. به باور وي هرقدر بيشتر علم را بشكافيم، علم بيشتر مي‌بالد و رشد مي‌كند. باشلار در چارچوب رويكرد اپيستمولوژيك خود، به‌ويژه در نقد سنت فلسفه تحليلي انگليسي‌زبان، بر اهميت مساله‌آفريني به عنوان مبناي اصلي نظريه‌پردازي تاكيد مي‌ورزد. در اين چارچوب، نظريه نه محصول پاسخگويي مستقيم به مسائل قطعي، بلكه حاصل بازگشايي، بازتعريف و صورت‌بندي مجدد مسائل حل‌نشده‌اي است كه در نظريه‌هاي پيشين ناديده گرفته شده يا به‌درستي پاسخ نيافته‌اند، لذا هر قدر پروبلماتيك يك علم بيشتر باشد سنتز علم مطمئن‌تر خواهد بود. باشلار نيز از همين سنت فكري تبعيت مي‌كند و با ارائه پاسخ‌هاي متعدد به مساله واحد به اعتبار روش خود مي‌افزايد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون