درباره هوش مصنوعي و استفاده بيرويه از آن
نميانديشم، پس نيستم
محسن آزموده
من مخالف تكنولوژي و پيشرفت نيستم، فقط فكر ميكنم افراط و تفريط در استفاده از هر چيزي مضر و آسيبرسان است و پيامدهاي ناخوشايندي دارد. اين روزها بسياري از دوستان و آشنايانم چپ و راست به چت جيپيتي و هوش مصنوعي مراجعه ميكنند و مدام به من هم ميگويند كه تو چرا استفاده نميكني؟! بعد هم يك سخنراني مفصل درباره مزايا و فوايدش سر در ميدهند و درنهايت ميگويند: با پيشرفت مخالفت نكن و عقبافتاده نباش. استفاده از اين ابزارها ناگزير است و اگر ياد نگيري از عالم و آدم جا ميماني.
قبول دارم. آدم بايد فرزند زمان و زمانه خودش باشد، نسبت به پيشرفتها و ترقيها گشوده باشد، سعي كند بهروز باشد و... الخ. اما همانطور كه در ابتدا نوشتم، مساله افراط و تفريط است. من هم مثل بسياري، سالهاست كه وقت و بيوقت اسمها و كلمهها و سوالهايم را گوگل ميكنم. حتي در اموري كه ميدانم اگر كمي فكر كنم يا به مغزم فشار بياورم، يادم ميآيد يا راهحلي پيدا ميكنم. اما راحتطلبي باعث شده كه تنبل شوم و به جاي فكر كردن، گوگل ميكنم. در ميانمدت هم تاثير اين كار را بر حافظهام احساس كردهام. انگار ذهنم به شدت كرخت و تنبل شده، تمركزم را از دست دادهام، حوصله فكر كردن ندارم و ميخواهم خيلي زود و بدون صرف انرژي و وقت جواب سوالهايم را پيدا كنم. احساس ميكنم ذهنم مثل اندامهاي آدمي شده كه ورزش نميكند، تمرين نميكند، فقط ميخورد و ميخوابد و ورزيده نيست.
فكر ميكنم چت جيپيتي و تكنولوژيهاي جديد هوش مصنوعي، اين وضعيت را وخيمتر ميكنند. آنها به مراتب پيشرفتهتر و پيچيدهتر از گوگل هستند و امكاناتي بسيار جذابتر دارند. همين باعث ميشود كه آدم خيلي بيشتر وسوسه شود كه در هر زمينهاي و براي هر سوال و پرسشي به آنها مراجعه كند. دوستان و رفقايم نه فقط براي سوالهاي تخصصي و نيمهتخصصي، بلكه در بحثهاي سياسي و اجتماعي و حتي بحثهاي فلسفي به چت جيپيتي مراجعه ميكنند. طرفه آنكه اكثرا هم ميگويند ما ميدانيم كه جوابهاي چت جيپيتي خيلي وقتها دقيق و درست نيست يا سوگيري دارد يا زياده از حد كلي و كليشهاي است، اما باز هم به آن مراجعه ميكنند، انگار به هيچكس و هيچ چيز ديگري جز آن اعتماد ندارند و نظر آن را بيش از بقيه صائب و درست ميدانند.
در اينكه ميزان اطلاعات چت جيپيتي و هوش مصنوعي با هيچ آدمي قابل مقايسه نيست، شكي نيست. بدون ترديد قدرت و سرعت و دقت پردازش دادهها در اين تكنولوژي حيرتانگيز است، بنابراين نگراني اصلي استفاده از هوش مصنوعي نيست. موضوع بر سر از دست رفتن توانايي و قدرت تفكر و انديشيدن آدمي است. در استفاده افراطي و بيرويه از هوش مصنوعي، آنچه به خطر ميافتد، قدرت تفكر و انديشيدن آدمي است.
تفكر به معناي به كار انداختن مغز براي يافتن جواب مسائل و يافتن راهحل مشكلات، يك كار است. در فلسفه كلاسيك ما كه عموما به زبان عربي نوشته شده بود، تفكر يا فكر كردن را چنين تعريف ميكردند: «الفكر حركه الي المبادي و من المبادي الي المراد» يعني «تفكر حركت به سمت مبادي و از مبادي به سمت مقصود است.» يعني وقتي براي انسان مساله يا مشكلي پيش ميآيد و ميخواهد فكر كند، ابتدا به سمت دادهها و داشتههاي درون ذهنش ميرود و سپس با ور رفتن با آنها و كلنجار رفتن با خودش و اطلاعاتش به سمت مقصود حركت ميكند. چنانكه روشن است، در اين تعريف كلاسيك، تفكر به شكل نوعي حركت يا جنبش تعريف شده است. چت جيپيتي و هوش مصنوعي اين حركت و جنبش را حذف ميكنند. براي ما سوالي پيش ميآيد، خيلي راحت آن را به چت جيپيتي عرضه ميكنيم و آنهم در كسري از ثانيه، دهها پاسخ شسته رفته دراختيار ما ميگذارد. ديگر نه جستوجويي در كار است، نه فشار آوردن به مغز، نه تلاش براي يافتن متخصص، نه سرك كشيدن به اين يا آن كتاب و... همه اين كارها را هوش مصنوعي انجام ميدهد.
فيلسوفان قديمي انسان را حيوان ناطق يا متفكر ميخواندند و معتقد بودند وجه تمايز انسان از ساير جانداران، توانايي او براي انديشيدن است. درباره اين تعريف «ان قلت» (اشكالگيري) زياد كردهاند يا تبصرههاي زيادي به آن زدهاند، اما به هر حال عقل سليم ميپذيرد كه توانايي فكر كردن، پرسيدن و كوشش براي پاسخ دادن در انسان كم چيزي نيست. در آستانه عصر جديد، هم رنه دكارت، فيلسوف فرانسوي نوشته بود: ميانديشم پس هستم (كوگيتو ارگو سوم). البته او اين جملات را در زمينه موضوع ديگري مطرح كرده بود. او ميگفت آدم ميتواند در وجود هر چيزي شك كند، اما در نفس اينكه يك «من»ي بايد كه بتواند فكر كند و شك كند، نميتوان ترديد كرد.
حالا به نظر ميرسد با وجود هوش مصنوعي و چت چيپيتي، فكر كردن در بسياري از ما در حال تعطيل شدن است. انگار حال و حوصله تفكر نداريم و ميخواهيم خيلي زود به نتيجه برسيم، بنابراين شايد بتوان با گرتهبرداري از دكارت گفت: نميانديشيم، پس نيستم!