مهارتهاي انساني؛ كليد موفقيت در بازار كار ۲۰۲۵
تحليلي بر آينده شغلي
سيد محيالدين حسينيمقدم
در دنياي امروز كه با سرعت سرسامآوري در حال تغيير است، درك مهارتهايي كه آينده بازار كار را شكل ميدهند از اهميت حياتي برخوردار است. اينفوگرافي اخير برگرفته از نظرسنجي آينده مشاغل مجمع جهاني اقتصاد (WEF) كه شامل پاسخهاي ۱۰۴۳ شركت جهاني و نماينده بيش از ۱۴.۱ ميليون كارمند است، تصويري روشن از اولويتهاي كارفرمايان در سال ۲۰۲۵ ارايه ميدهد. اين گزارش نشان ميدهد كه چگونه مهارتهاي انساني و شناختي اينچنين در كانون توجه قرار گرفته و نقش محوري در موفقيت نيروي كار آينده ايفا خواهند كرد.
صعود مهارتهاي شناختي و بينفردي
بررسي اينفوگرافي به وضوح نشان ميدهد كه تفكر تحليلي با ۶۹درصد، در صدر مهمترين مهارتهاي شغلي قرار دارد. اين امر گوياي نياز مبرم به توانايي تجزيه و تحليل اطلاعات پيچيده، شناسايي الگوها و تصميمگيري مبتني بر دادهها در محيطهاي كاري پيچيده امروزي است. پس از آن تابآوري، انعطافپذيري و چابكي (۶۷%) و رهبري و نفوذ اجتماعي (۶۱%) قرار دارند كه اهميت بالاي سازگاري با تغييرات، توانايي هدايت تيمها و ايجاد ارتباطات موثر را برجسته ميسازند. تفكر خلاق (۵۷%) و انگيزه و خودآگاهي (۵۲%) نيز در ميان پنج مهارت برتر جاي گرفتهاند. اين تركيب از مهارتها نشاندهنده يك تغيير پارادايم از تمركز صرف بر مهارتهاي فني به سوي مهارتهاي نرم و انساني است.در واقع كارفرمايان به دنبال نيروي كاري هستند كه هم قادر به انجام وظايف محوله باشد و هم بتواند در شرايط ابهام و عدم قطعيت، راهحلهاي نوآورانه ارايه دهد، با ديگران همكاري كند و خود را با چالشهاي جديد وفق دهد. اين مهارتها جوهره يك نيروي كار چابك، نوآور و مشاركتي را تشكيل ميدهند.
تكنولوژي: از برنامهنويسي تا بهرهبرداري استراتژيك
نكته قابل تأمل در اينفوگرافي، جايگاه مهارتهاي مرتبط با تكنولوژي است. درحالي كه هوش مصنوعي و دادههاي بزرگ (۴۵%) و سواد تكنولوژيك (۵۱%) از اهميت بالايي برخوردارند، برنامهنويسي تنها با ۱۷ درصد در ردههاي پايينتر قرار گرفته است. اين موضوع به لحاظ جامعهشناختي حايز اهميت است؛ به اين معنا كه آينده بازار كار لزوما به تربيت ميليونها برنامهنويس نياز ندارد، بلكه بيشتر به افرادي نياز دارد كه بتوانند از ابزارهاي تكنولوژيك به ويژه هوش مصنوعي و تحليل دادهها به صورت استراتژيك و هوشمندانه بهرهبرداري كنند. سواد تكنولوژيك به معناي توانايي درك و استفاده موثر از فناوري است، نه لزوما توانايي توسعه آن از پايه. اين تغيير رويكرد نشان ميدهد كه با پيشرفت اتوماسيون وظايف روتين برنامهنويسي نيز ممكن است توسط هوش مصنوعي انجام شود و نقش انسان به سمت طراحي، نظارت، تحليل و تصميمگيريهاي سطح بالاتر با كمك فناوري سوق يابد.
پيامدهاي اجتماعي و آموزشي
اين يافتهها پيامدهاي عميقي براي نظامهاي آموزشي و توسعه فردي دارند. مدارس و دانشگاهها بايد برنامههاي درسي خود را بازنگري كنند تا به جاي تمركز صرف بر حفظيات و مهارتهاي فني، بر پرورش تفكر انتقادي، حل مساله، خلاقيت، هوش هيجاني و مهارتهاي ارتباطي تاكيد كنند. آموزش مادامالعمر يك ضرورت است يعني افراد بايد همواره در حال يادگيري و بهروزرساني مهارتهاي انساني خود باشند تا در بازار كار رقابتي باقي بمانند. از منظر جامعهشناختي اين تغيير ميتواند به ايجاد شكافهاي جديدي در جامعه منجر شود؛ افرادي كه توانايي توسعه اين مهارتهاي انساني را ندارند يا به منابع آموزشي لازم دسترسي پيدا نميكنند، ممكن است از چرخه بازار كار خارج شوند. بنابراين سياستگذاريهاي عمومي بايد بر آموزش فراگير و عادلانه اين مهارتها براي همه اقشار جامعه تمركز كند تا از افزايش نابرابريها جلوگيري شود.در مجموع، گزارش مجمع جهاني اقتصاد نشان ميدهد كه آينده بازار كار بيش از آنكه به ماشينها و الگوريتمها تعلق داشته باشد به انسانهايي تعلق دارد كه ميتوانند با پيچيدگيها كنار بيايند، خلاقانه فكر كنند، رهبري كنند و با يكديگر همكاري كنند. مهارتهاي انساني هم ميتواند مكمل فناوري باشد و هم در عصر هوش مصنوعي به ارزشهاي اصلي و تمايزدهنده نيروي كار تبديل شود. به اين معني كه نهادهاي آموزشي و سياستگذاران تا ميتوانند براي توسعه اين مهارتهاي حياتي سرمايهگذاري كنند و جامعهاي آماده براي چالشها و فرصتهاي آينده بسازند.
كارشناس ارشد مطالعات فرهنگي و رسانه