حكيم هنرهاي ايراني - اسلامي
آثار مينياتوري كه جنبه عاشقانه دارد، ميكشد. اصلا در مينياتور تصرف ميكند و به آنكه بهطور سنتي در خدمت متن بود، استقلال ميبخشد و با شكاندن قاب تصوير و آوردن آن در خدمت متن ابتكاري ديگر خرج ميدهد؛ انگار كه مكتب قهوهخانه و مينياتور و نقاشي و حتي نوعي كوبيسم به هم آميخته شده تا آثار اين هنرمند بزرگ خلق شود. وگرنه مگر در مينياتور اصلا چنين چيزهايي را داريم؟ مگر تراژدي و حماسه داريم كه بشود عصر عاشورا؟ اما او اين كار را ميكند. از هنر جديد و ظرفيتهاي جديد بهره ميگيرد و در عين حال در سنتها و باورهاي عميق ريشه دارد. يكبار در محضرشان در كاخ سعدآباد، تابلوي حضرت علياصغر را رونمايي كرديم. سفارش آن را به استادشان ميرزا آقاي امامي ارجاع ميدادند. آقاي امامي شخصيت برجستهاي بود. وقتي كتابي از آثار ايشان تهيه و منتشر كرديم آقاي فرشچيان بسيار خوشحال شدند و گفتند در حسرت يك گل و مرغ از استادم هستم. اما اين نگاه با روايت آقاي فرشچيان تفاوت داشت و چقدر روايتهاي ايشان منحصربهفرد و لطيفند. آقاي فرشچيان فضاي عمومي جامعه را ناديده نميگيرد و به آن بياحترامي و بياعتنايي نميكند، اما نگاه خودش را دارد. مثلا درباره تابلوي حضرت عباس به ايشان گفتم: «حضرت از روي زين به زمين افتاد.» گفت: «دلم نيامد. هر چي فكر كردم دلم نيامد حضرت عباس از زين به زمين بيفتد.» ميدانيد ايرانيان چه نسبت و رابطهاي با حضرت عباس دارند. اما او در اينجا روايت خودش را دارد و خاطرهاي را كه همواره در ذهن مردم است به شيوه و سبك ديگري متذكر ميشود. لباس حضرت در اين تصاوير بسيار فاخر است و تيرهاي رها شده گويي به بدن اين پهلوان روئينتن چندان كارگر نميافتد. فرشچيان ذوق و سليقه شخصي خود را به خورد مخاطب نميدهد، بلكه ذوق و سليقه مخاطب را ارتقا ميدهد. ميتوان گفت نقاشيهاي ايشان در حوزه هنر ديني، منشا يك تحول و ارتقاي سطح نگاه و نگارگري و هنرپردازي شده است و اين را به وضوح در قياس با آنچه در گذشته ارايه ميشد، ميتوان دريافت و باز ميتوان گفت كه فرشچيان يك چهره متمايز و متفاوت است؛ چهرهاي درخشان نهتنها ميان صاحبنظران و نظريهپردازان و هنرمندان، بلكه در بين همه مردم.
اگرچه در ابتدا گفتم به آقاي فرشچيان استاد نگوييم و استادي چيزي بر ايشان نميافزايد، اما اين نكته را هم اضافه ميكنم كه ايشان استاد يك رشته نيست؛ معلم رشتههاي مختلف است و اين توان را دارد كه سنت و فرهنگ ايراني كه هنري تركيبي است، گسترش دهد. تخت جمشيد را تصور كنيد. بخشي از هنر تخت جمشيد لوتوس است. منشا لوتوس كجاست؟ شبه قاره. بخشي از اين هنر هماست؛ منشا؟ در هنر مصر. بخشي از هنر بابل است. سرستونها از هنر يونان است، اما وقتي همه اينها تركيب شد، تركيبش ايراني است. روحش ايراني است. در حكمت هم چنين است؛ شايد پيشينيان از يونان گرفتند، اما تركيب نويي ارايه دادند. آقاي فرشچيان هم حقيقتا در هنر اين كار را كرده است. تكتك اينها هنري مجزاست كه تركيب و تبديل به اثري ايراني شده. از اين جهت در حوزه هنرهاي ايراني، ملي، سنتي و آييني چهره منحصربهفرد و معلم بسياري از هنرهاست. مثال ديگرش همين طرح ضريح، جايي كه فرشچيان دست ميگذارد و ضريح را ميسازد، جايي است كه ميليونها نفر آرزو دارند دست بگذارند و حرم را لمس كنند. اين، كار يك هنر نيست؛ بيش از ده هنر بايد تا چنين ضريحي ساخته شود. اول حجم، بعد رياضي و هندسه، سپس آرايههاي شكل و معنا، در دل اينها خط و خوشنويسي و طراحي و مينا و هنرهاي مربوط به فولاد و طلا و نقره و... همه اينها بايد به كار گرفته شود و در تركيب درستي فراهم آيد تا چنين اثر فاخري پرداخته شود. هنرهايي كه كمكم در حال فراموشي است و چهرههاي برجسته در آنها كمتر ديده ميشود. فرشچيان در همه اين رشتهها تسط دارد و ميتواند همه اينها را كنار هم بچيند. در حقيقت هنر را كارگرداني كند تا يك اثر خلق شود. به واقع ايشان به فنون مختلف آگاه است و استادالاساتيد. ما معمولا به كساني كه در حوزههاي مختلف استادي دارند، حكيم ميگوييم. فرشچيان حكيم هنرهاي ايراني است. هم حكمت نظري دارد و هم حكمت عملي. حكمت عملي كه معلوم شد ولي آيا بدون حكمت نظري ميتوانيم چنين پرمعنا توصيف كنيم! ميتوانيم تابلوي هستي را اينطور بسط دهيم! گاهي فكر ميكنم در همه آثاري كه در تاريخ ما وجود دارد آيا كسي براي مقدمه شاهنامه فردوسي با اين عظمت كه خلقت و هستي را بيان ميكند و با نسخههاي مختلف كه در دوران تيموري و صفوي و ديگر ادوار طراحي و تصوير شده، كسي اين بخش را تصويرگري كرده؟ كاش تصويرگري مقدمه شاهنامه را به دست فرشچيان داشتيم! خب اگر از اين زاويه نگاه كنيم، فرشچيان هم در حكمت نظري و به گواهي آثارش هم در حكمت عملي صاحب ذوق و نظر و سبك است. از اين جهت ميتوان گفت ايشان در حوزه هنر معاصر ايران، در رشتههاي هنرهاي ايراني، چه سنتي و چه ملي و چه آييني، استاد برجسته و فرزانهاي است و در رشتههاي مختلف تسلط دارد و ميتوان ايشان را حكيم هنرهاي ايراني - اسلامي ناميد.
روحش شاد.