تحليلگر جنگ كه صدايش در تلويزيون شنيده نميشود
ماهرخ ابراهيمپور
چهارشنبه عصر از طريق يكي از دوستان متوجه شدم جعفر شيرعلينيا، پژوهشگر شناخته شده جنگ قرار است در يكي از شبكههاي اجتماعي، تحليلي درباره جنگ ۱۲ روزه ارايه دهد. شيرعلينيا را سالهاست كه ميشناسم. او كتابهاي خوبي درباره جنگ عراق و ايران دارد، كتابهايي كه فراتر از روايت رسمي است و مخاطبان بسياري هم دارد.
شيرعلينيا در بررسي روند تحولات سياسي و امنيتي جمهوري اسلامي ايران به نقل نكاتي از دوران رياستجمهوري سيد محمد خاتمي تا زمان حاضر پرداخت، نكاتي كه نشان ميداد چگونه جنگ ۱۲ روزه رقم خورد. اين نشست با استقبال قابل توجهي مواجه شد و با تحليلهايي مستند و دقيق همراه بود. شيرعلينيا با بهرهگيري از تسلط بالاي خود بر منابع مكتوب و تاريخي كوشيد تا پيوستار رويدادهايي كه جمهوري اسلامي را در مسير تقابل نظامي با اسراييل قرار دادهاند، به شكلي منسجم و تحليلي
ارايه دهد.
او در اين نشست، مسير تاريخي جنگ ۱۲ روزه را به عنوان يك نقطه عطف انتخاب كرد و با نگاهي موشكافانه، به بررسي زمينههاي داخلي و بينالمللي آن پرداخت. تمركز او نهتنها بر سياستهاي كلان جمهوري اسلامي در مواجهه با اسراييل بود، بلكه نقش مردم، بازتاب افكار عمومي در فضاي جهاني و چگونگي استفاده يا عدم استفاده از سرمايههاي انساني كشور نيز مورد توجه قرار گرفت. شيرعلينيا به نقش موثر سياستمداران با تجربه در دورههايي همچون دولت اصلاحات و دولت تدبير و اميد اشاره كرد؛ سياستمداراني كه توانستند در بزنگاههاي حساس، از بروز جنگ جلوگيري كنند و هزينههاي امنيتي را كاهش دهند.
يكي از نكات كليدي اين نشست، تاكيد بر لزوم بهرهگيري از ظرفيتهاي انساني بود. به گفته شيرعلينيا، بسياري از چهرههايي كه در گذشته نقش كليدي در سياست خارجي و امنيتي كشور ايفا ميكردند، امروز به حاشيه رانده شدهاند؛ در حالي كه همچنان ميتوانند در جلوگيري از بحرانهاي جديد نقشآفرين باشند. او با استناد به منابعي چون مطبوعات، يادداشتهاي ديپلماتها و خاطرات منتشر شده از سياستمداران داخلي و خارجي، تحليلهايي دقيق و مستند ارايه داد كه در نوع خود كمنظير بود.
اين نشست كه در بستر شبكه اجتماعي تلگرام برگزار شد، بازتاب گستردهاي در ميان كاربران داشت. حضور شيرعلينيا و نوع بيواسطه سخن گفتن او، موجب شد بسياري از مخاطبان پرسشهايي درباره احتمال جنگي دوباره مطرح كنند. برخي نيز با طنز و نگراني، از او خواستند نكات اصلي را زودتر بيان كند تا در صورت قطع برق، فرصت شنيدن نكات كليدي را از دست ندهند.
در اين ميان، يك دغدغه جدي نيز مطرح شد؛ اينكه چرا سخنان چنين تحليلگر توانمندي، تنها بايد در فضاي محدود شبكههاي اجتماعي شنيده شود؟ نگارنده كه خود سالها در حوزه تاريخ جنگ فعاليت رسانهاي داشته، بارها اين سوال را از خود پرسيده كه چرا شيرعلينيا نميتواند تحليلهاي خود را در تلويزيون ملي و در برابر مخاطبان وسيعتري بيان كند؟ حالا كه رسانهها در انحصار كامل گذشته نيستند، چرا هنوز فرصت حضور به پژوهشگراني داده نميشود كه حرفي براي گفتن دارند و تحليلهايشان بر پايه اسناد و شواهد محكم است؟
در مقابل، تريبون رسانههاي رسمي بارها و بارها در اختيار افرادي قرار گرفته كه نه تحليل تازهاي دارند و نه گفتارشان كيفيتي دارد كه به افزايش آگاهي عمومي منجر شود. تحليلهايي كه نهتنها سودي ندارند، بلكه بعضا به سوژه طنز كاربران شبكههاي اجتماعي بدل ميشوند. در اين ميان، جامعه نياز دارد كه صداهاي كارشناسانه و مستند را بشنود؛ صدايي كه امثال شيرعلينيا به خوبي نمايندگي ميكنند.