شركتهاي امريكايي در حوزه فناوري پيشتاز جهان هستند، خواه در حوزه نرمافزارهاي نوآورانه، خدمات ابري، هوش مصنوعي يا محصولات امنيت سايبري. با اين حال، از حدود سه سال پيش، هكرهايي كه گمان ميرود تحت حمايت دولت چين فعاليت ميكنند، دست به كاري زدند كه ايالات متحده، بهرغم قدرت عظيم فناورياش، نتوانست بهطور كامل از آن جلوگيري كند: آنها به شبكههاي اصلي مخابراتي امريكا نفوذ و دسترسي پايدار به آنها پيدا كردند، مكالمات را كپي كرده و توانايي رديابي تحركات افسران اطلاعاتي و ماموران اجراي قانون امريكا را در سراسر كشور ايجاد كردند. اين حمله كه «توفان نمكي» (Salt Typhoon) نام گرفت، بخش بزرگي از يك كارزار جهاني عليه شركتهاي مخابراتي بود و به شكلي عميق به سيستمهاي بسياري از اپراتورهاي امريكايي نفوذ كرد، به گونهاي كه مقامات امريكايي تقريبا مطمئن هستند هرگز بهطور كامل از ابعاد تواناييهاي چين براي جاسوسي از ارتباطات امريكاييها آگاه نخواهند شد.
سلطه چين بر حوزه ديجيتال
«توفان نمكي» تنها يك موفقيت اطلاعاتي موردي براي چين نبود، بلكه بازتابدهنده واقعيتي عميق و نگرانكننده است: تنها چند دهه پس از آنكه گسترش اينترنت عرصهاي تازه براي رقابت ژئوپليتيك ايجاد كرد، چين خود را در جايگاهي قرار داده تا بر ميدان نبرد ديجيتال سلطه يابد. ايالات متحده در اين رقابت عقب افتاده و نتوانسته از جبهه داخلي گسترده ديجيتال-و داراييهاي فيزيكي وابسته به آن-به خوبي محافظت كند. از آنجا كه فضاي سايبري مرزي ندارد، خاك امريكا همواره بخشي از ميدان نبرد است. هر بيمارستان، شبكه برق، خط لوله، تصفيهخانه آب و سيستم مخابراتي در خط مقدم قرار دارد و بيشتر زيرساختهاي حياتي ايالات متحده براي اين نبرد آماده نيستند.
سلطه سايبري چين بسيار فراتر از جاسوسي مخابراتي است. بدافزارهاي چيني در سيستمهاي انرژي، آب، خطوط لوله و حملونقل امريكا شناسايي شدهاند. شواهد كمي وجود دارد كه چنين نفوذهايي صرفا با هدف جمعآوري اطلاعات انجام شده باشند؛ بلكه به نظر ميرسد هدف آنها آمادهسازي براي خرابكاري بوده بهگونهاي كه چين بتواند زندگي روزمره امريكاييها و عمليات نظامي ايالات متحده را مختل كند.چين در يك بحران احتمالي آينده ميتواند از ظرفيتهاي از پيش استقرار يافته استفاده كرده و بسيج نيروهاي نظامي امريكا را به تاخير بيندازد، سيستمهاي كنترل ترافيك هوايي را مختل يا خاموشيهاي زنجيرهاي برق ايجاد كند. حتي بدون حمله مستقيم، صرف وجود اين قابليتها ميتواند با ايجاد هراس از اختلال داخلي، ايالات متحده را از اقدامات بازدارنده منصرف كند.
انقلاب هوش مصنوعي؛ فرصت يا چالش؟
حمله «توفان نمكي» تا حدي توانست چنين سلطهگري گستردهاي را بازتعريف كند، زيرا بين رويكرد اقتدارگرايانه پكن در دفاع سايبري و ديدگاه دموكراتيك واشنگتن، يك عدم تقارن بنيادي وجود دارد. ارزشهاي امريكايي اجازه پايش فراگير و همهجانبهاي كه ستون فقرات دفاع سايبري چين است را نميدهند، رويكردي كه به پكن آزادي عمل ميدهد تا عملياتش را با ترس كمتر از تلافي انجام دهد. علاوه بر اين، زيرساختهاي حياتي امريكا در دست بازيگران متعدد بخش خصوصي قرار دارد كه نظارت و پشتيباني مستقيم دولت بر آنها حداقلي است. سطح سرمايهگذاري اين شركتها در امنيت سايبري متفاوت است و بيشتر بر اساس منافع تجاري تعيين ميشود. اين وضعيت باعث ميشود كه حتي وقتي مهاجمان سايبري شناسايي ميشوند، اثبات حذف كامل آنها از شبكهها و سيستمها دشوار باشد و حتي اگر حذف آنها قطعي به نظر برسد، احتمال بازگشتشان همچنان بالاست.
عمليات سايبري چين اكنون بزرگترين چالش براي دفاع سايبري ايالات متحده محسوب ميشود، اما تنها تهديد موجود نيست. آسيبپذيريهاي موجود در شبكههاي زيرساختي امريكا، آنها را به اهداف جذابي براي ديگر كشورهاي متخاصم و همچنين مجرمان سايبري تبديل كرده است. در سالهاي اخير، روسيه نيز عمليات تصفيهخانههاي آب در چندين ايالت امريكا را مختل كرده و هكرهايي كه عمدتا در روسيه مستقر هستند، سيستمهاي صدها بيمارستان امريكايي را دچار اختلال كردهاند. واشنگتن ميتواند حفاظت از زيرساختهاي حياتي ايالات متحده و بازدارندگي در برابر حملات چين را افزايش دهد. انقلاب هوش مصنوعي تنها نقاط ضعف امريكا را تشديد خواهد كرد، مگر اينكه سياستگذاران فورا رويكردي جديد تدوين كنند.واشنگتن بايد سياست جديد بازدارندگي سايبري ايجاد كند كه بر اصل «دفاع سايبري قدرتمند، ضامن حمله سايبري قابل اعتبار» بنا شده باشد. هوش مصنوعي كليد عملياتي كردن اين سياست بازدارندگي جديد است. ايالات متحده بايد با اتكا به توانمنديهاي خود در حوزه هوش مصنوعي، تلاش ملي سازمانيافته براي مدلسازي شبكه عظيم زيرساختهاي حياتي، شناسايي آسيبپذيريهاي اصلي و برطرف كردن آنها را كليد بزند. همچنين واشنگتن بايد اطمينان يابد كه از توانمنديهاي حملات سايبري لازم براي بازداشتن چين برخوردار است. افزون بر اين، بايد پيامرساني خود درباره حملات سايبري را منسجمتر كرده و به روشني اعلام كند كه «استقرار پيشيني» (pre-positioning) در انواع خاصي از زيرساختها يك خط قرمز محسوب ميشود و ظرفيت خود براي تلافي را با دقت منتقل كند.
سلاح پنهان
«توفان نمكي» يك عمليات چندمرحلهاي پيچيده است. براي دستيابي به دسترسي سطح مدير (Administrator) در شبكههاي مخابراتي، مهاجمان از ضعفهاي موجود در محصولات امنيت سايبري شركتهاي مخابراتي امريكايي-مانند فايروالها-سوءاستفاده كردند و از گذرواژههايي كه در حملات جداگانه و غيرمرتبط سرقت شده بود، بهره گرفتند. پس از ورود، هكرها بدافزار نصب كرده و فرآيندها و برنامههاي قانوني را ربودند تا كنترل خود را حفظ كنند. آنها سپس از رايانهها، سرورها، روترها و ساير دستگاههاي به خطر افتاده استفاده كردند تا در ميان شبكههاي شركتهاي مختلف جابهجا شوند و بهترين موقعيتهاي ممكن براي جاسوسي را بيابند.ريشه برتريهاي سايبري چين در تفاوتهاي ساختاري ميان شيوههاي حكمراني اقتدارگرا و دموكراتيك نهفته است. با ظهور اينترنت و آغاز حملات سايبري، هم چين و هم ايالات متحده با آسيبپذيريهاي مشابهي روبهرو بودند. اما چين بهطور نظاممند دفاع سايبري خود را تقويت كرد، در حالي كه ايالات متحده تلاش داشت ميان امنيت فضاي سايبري و حفظ آزاديهاي مدني تعادل برقرار كند.
گسترش دامنه استفاده از اينترنت در دهه ۱۹۹۰ پكن را نگران كرد. دولت چين از ظرفيت اينترنت براي گسترش آزادي بيان بيمناك بود و همانطور كه براي يك رژيم اقتدارگرا طبيعي است، تصميم گرفت آن را محدود كند. از اواخر دهه ۱۹۹۰، پكن مجموعهاي از فناوريها و قوانين را براي سانسور گفتار آنلاين و مسدودسازي وبسايتها و برنامههاي غربي به كار گرفت.چين سرمايهگذاري هنگفتي در توانمنديهاي حملات سايبري انجام داده است. ناظران خارجي هنوز «ديوار آتش بزرگ» (Great Firewall) را عمدتا يك پروژه سانسور داخلي توصيف ميكنند. اما پس از تكميل اين ماموريت، دولت چين دريافت كه اين سازه يك كاركرد قدرتمند ديگر نيز دارد. اين ديوار آتش، علاوه بر پايش گفتار براندازانه، قادر است كدهاي مخرب را پيش از رسيدن به سامانههاي حياتي شناسايي كند و ابزارهايي براي دفاع در برابر حملات سايبري در اختيار پكن قرار دهد. در نتيجه، تصفيهخانههاي آب، شبكههاي برق، سامانههاي مخابراتي و ديگر زيرساختهاي حياتي چين با لايههاي حفاظتياي فعاليت ميكنند كه اغلب در سيستمهاي امريكايي وجود ندارد. اگر هكرهاي خارجي تلاش كنند به زيرساختهاي چين نفوذ كنند، ممكن است نهتنها با دفاع اختصاصي هدف خود، بلكه با توان پايش يكپارچه دولت چين مواجه شوند.
بازدارندگي؛ پاشنه آشيل واشنگتن!
ايالات متحده در همين حال با شرايطي كاملا معكوس روبه رو است. برخلاف چين كه زيرساختهاي حياتي آن تحت كنترل مستقيم دولت فعاليت ميكنند، در امريكا اين زيرساختها متعلق به هزاران شركت خصوصي با سطح متفاوتي از توانمندي و آگاهي امنيت سايبري است. براي نمونه، يك تصفيهخانه آب در شهري كوچك در ايالت اوهايو، تنها با سطح حفاظت سايبرياي كار ميكند كه توان تامين آن را دارد كه اغلب به معناي نرمافزار آسيبپذير، گذرواژههاي پيشفرض و سيستمهاي قديمي است كه به راحتي هك ميشوند. همچنين قانونا دولت امريكا از پايش بسياري از شبكههاي اين شركتها براي شناسايي تهديدات، بدون رضايت صريح آنها منع شده است تا از نقض ممنوعيت قانون اساسي در مورد «جستوجو و توقيف» ارتباطات خصوصي جلوگيري كند. بنابراين ايالات متحده براي حفاظت ديجيتال از حساسترين زيرساختهاي خود، به يك رويكرد وصلهپينهاي متكي است: شركتهايي كه مالك و بهرهبردار حساسترين سيستمها هستند-مانند شبكههاي برق-مسوول حفاظت از آنها هستند، آن هم با نظارت محدود دولت.با توسعه سامانههاي دفاعي مبتني بر هوش مصنوعي و سرمايهگذاري هدفمندتر در توانمنديهاي تهاجمي، ايالات متحده ميتواند يك راهبرد سايبري ناكافي را به بازدارندگي فعال تبديل كند. دولت امريكا بايد اين پيام را به چين برساند كه به دفاع از جان شهروندان خود متعهد است. اين هدف تنها زماني محقق ميشود كه ايالات متحده بتواند حساسترين آسيبپذيريهاي موجود در زيرساخت ديجيتالي مورد اتكاي مردم را شناسايي و ايمنسازي كند.
بهترين دفاع حمله است
شكاف در سامانههاي دفاعي به چين امكان داد تا توانمنديهاي تهاجمي سايبري خود را با نگراني كمتر از تلافي توسعه دهد. پكن سرمايهگذاري گستردهاي در قابليتهاي تهاجمي سايبري انجام داد و برنامههايي ايجاد كرد كه اكنون از نظر پيچيدگي و مقياس با برنامههاي واشنگتن برابري ميكنند. چين اين توانمنديها را در چارچوب دكترين نظامي گستردهتر خود موسوم به «دفاع فعال» (Active Defense) ادغام كرده است؛ اصلي كه بر اين مبناست كه بهترين دفاع، وارد آوردن ضربه پيشدستانه براي جلوگيري از اقدام دشمن است.اولين تعامل ديپلماتيك چين و ايالات متحده در حوزه جاسوسي سايبري به سال 2015 بازميگردد؛ زماني كه باراك اوباما، رييسجمهور امريكا، و شي جينپينگ، رييسجمهور چين، توافقي را امضا كردند كه بر اساس آن، سرقت مالكيت فكري توسط هكرها به منظور كسب منافع تجاري ممنوع ميشد. اما چين بهزودي اين توافق را نقض كرد. نخستين دولت ترامپ كه در سال ۲۰۱۷ روي كار آمد، به جاي تعامل ديپلماتيك، رويكرد اجراي مستقيم قوانين را ترجيح داد؛ براي مثال، در مارس ۲۰۱۸، كيفرخواستها و تحريمهايي عليه هكرهاي مرتبط با پكن منتشر كرد كه دادههاي محرمانه شركتها و نهادهاي دولتي امريكا را سرقت كرده بودند.
پس از روي كار آمدن جو بايدن در سال ۲۰۲۱، دولت او تعاملات ديپلماتيك منظم در سطح عالي با چين را آغاز كرد تا رقابت راهبردي ميان دو قدرت بزرگ، از جمله در فضاي سايبري مديريت شود. براي مثال، بايدن از شي جينپينگ تعهد گرفت كه چين در انتخابات ۲۰۲۴ ايالات متحده دخالت نكند. با اين حال، دولت بايدن به اين نتيجه رسيد كه كارزارهاي سايبري تهاجمي چين در حال شدت گرفتن است.به عنوان نمونه، در سال ۲۰۲۳ هكرهاي وابسته به دولت چين با بهرهگيري از يك نقص در خدمات ابري مايكروسافت، به حسابهاي ايميل مقامات عاليرتبه نفوذ كردند. دولت بايدن بهطور منظم اطلاعات طبقهبنديشده را از حالت محرمانه خارج كرد و هشدارهاي عمومي فزايندهاي داد مبني بر اينكه فعاليتهاي سايبري چين از جاسوسي به سمت خرابكاري احتمالي در حال گسترش است؛ در ژانويه ۲۰۲۴، «كريستوفر ري» (Christopher Wray)، مدير افبيآي، در شهادت خود در كميته مجلس نمايندگان اعلام كرد كه هكرهاي مرتبط با دولت چين زيرساختهاي حياتي ايالات متحده را هدف گرفته و براي وارد آوردن «آسيب واقعي در دنياي واقعي» به مردم امريكا آماده ميشوند.
اهرم قدرتمند چين
براي درك ابعاد «استقرار پيشيني» چين كافي است به اين واقعيت توجه كنيم كه نفوذ در زيرساختهاي آبي، شبكههاي برق و ديگر سامانههاي حياتي سراسر خاك امريكا كشف شده است. اين حملات الگوي ثابتي دارند: نفوذگران ابتدا بستر را براي دستيابي مديريتي در سامانههاي كنترل نظارتي (SCADA) فراهم كرده، سپس ظرفيت حفظ اين دسترسي را در طول زمان ايجاد ميكنند و در نهايت، در حالت نهفته باقي ميمانند، اما توانايي فعالسازي كدهاي مخرب را در هر لحظه حفظ ميكنند.اهداف اين نفوذها بيانگر بازتابدهنده تفكر راهبردي هستند. تصفيهخانههاي آب، هم نيازهاي اساسي غيرنظاميان را برآورده و هم از پايگاههاي نظامي پشتيباني ميكنند. شبكههاي برق، از كاركرد بيمارستانها گرفته تا توليد مهمات را ممكن ميسازند. شبكههاي مخابراتي، هم ارتباطات غيرنظامي و هم سامانههاي فرماندهي نظامي را پشتيباني ميكنند. با استقرار پيشيني ابزارهاي حمله سايبري در اين سامانههاي دوكاربردي، چين خود را براي تحميل هزينههاي سنگين و كاهش كارايي ارتش امريكا آماده ميكند.
در جريان بحران بر سر تايوان، اين قابليتها ميتوانند تعيينكننده باشند. تصور كنيد رهبران امريكا با اين معضل روبهرو شوند كه چين بتواند بهطور معتبر امريكا را به مختل كردن شبكههاي ريلي، بسيج نظامي تهديد كرده و اجراي اين ساختارها را به تاخير بيندازد يا خاموشيهاي گستردهاي را در سواحل شرقي رقم بزند. حتي بدون اجراي واقعي چنين حملاتي، صرف احتمال آن ميتواند تصميمگيري ايالات متحده را تغيير دهد، زيرا هزينههاي سياسي داخلي مداخله خارجي را افزايش ميدهد.استقرار پيشيني چين همچنين اهداف تاكتيكي نظامي را دنبال ميكند. پايگاههاي نظامي امريكا براي تامين برق، آب و ارتباطات به زيرساختهاي غيرنظامي پيرامون خود وابستهاند. با تهديد اين سامانهها، چين ميتواند بدون حمله مستقيم به اهداف نظامي، روند بسيج نيروهاي امريكا را مختل كند و از تشديد آشكار درگيري كه بمباران پايگاههاي امريكايي به همراه دارد، اجتناب ورزد. بهطور مشابه، ايجاد اختلال در بنادر و فرودگاهها ميتواند اعزام نيروهاي كمكي به منطقه اقيانوس آرام را به تاخير بيندازد، در حالي كه ظاهرا فقط زيرساخت غيرنظامي را با روشهاي غيركشنده هدف گرفته است.تئوريپردازان نظامي چين به صراحت اين منطق را پذيرفتهاند و عمليات تهاجمي سايبري را نوعي «بازدارندگي راهبردي» توصيف ميكنند. عمليات سايبري، بيش از بسياري از اشكال متعارف بازدارندگي، امكان «انكارپذيري معقول» فراهم ميآورد. چين ميتواند زيرساخت غيرنظامي را تهديد كند و همزمان ادعا كند كه هرگونه اختلال ناشي از نقص داخلي خودِ سامانههاي هدف بوده است، نه حملهاي عمدي. در واقع، دولت چين همواره انكار كرده كه پشت حمله «توفان نمكي» يا بدافزاري است كه در زيرساختهاي ايالات متحده كشف شده است.
دوئل دو ديدگاه
همين امكان انكارپذير موجب شده كه اين تصور ايجاد شود، ديپلماسي سنتي ابزار ضعيفي براي مديريت جنگ سايبري است. ايالات متحده نميتواند صرفا به مذاكرات مستقيم تكيه كند و بايد فورا به تقويت سامانههاي دفاعي خود روي آورد. دولت بايدن با استفاده از اختيارات اضطراري، حداقل الزامات جديد امنيت سايبري را براي خطوط لوله، شبكههاي ريلي، فرودگاهها و تصفيهخانههاي آب اعمال كرد و بدين ترتيب دههها مقاومت دوحزبي عليه الزام استانداردهاي امنيتي بخش خصوصي را پشت سر گذاشت. اين الزامات موجب بهبود حفاظتهاي پايهاي شد و به نهادهاي ناظر دولتي، مانند سازمان امنيت حملونقل (TSA) كه خطوط لوله را تنظيم ميكند، امكان داد تا بهطور دورهاي از زيرساختها بازديد كرده، دفاع سايبري مالكان را ارزيابي كنند و راهنمايي ارايه دهند.با وجود اهميت اين گام، حتي اين الزامات تقويت شده نيز نميتوانند با پايش مستقيم شبكههاي مشابه در چين توسط پكن برابري كنند. بايدن لازم دانست كه خطوط لوله، شبكههاي آب، شبكههاي ريلي و شركتهاي بخش بهداشت و درمان ايالات متحده، حوادث سايبري را به دولت گزارش دهد، اما فقط پس از وقوع؛ در حالي كه مقامات چيني ميتوانند سيستمهاي خود را به صورت بلادرنگ پايش كنند تا از وقوع حوادث جلوگيري شود. همچنين الزامات جديد امنيت سايبري براي تصفيهخانههاي آب امريكا پس از آنكه چند ايالت قانوني بودن آنها را به چالش كشيدند، متوقف شد و اين بخش آسيبپذير باقي ماند.
عمليات سايبري شباهتهايي با جنگ متعارف-مانند حملات هوايي، نبردهاي دريايي يا جنگ زميني-دارند، زيرا هر دو شامل تهاجم و دفاع هستند. ايالات متحده تهديدات متعارف را از طريق برتري نظامياش متوقف ميكند، اما در فضاي سايبري چنين برترياي ندارد، جايي كه دفاع و تهاجم بهطور جداييناپذيري به هم وابستهاند. روساي جمهور امريكا در حال حاضر با يك مشكل غيرقابل حل روبهرو هستند: آنها نميتوانند تهديدات بازدارنده قانعكنندهاي مطرح كنند، زيرا اطمينان ندارند كه سيستم دفاعي ايالات متحده قادر به مقاومت در برابر يك نبرد انتقامي بالقوه و تشديدكننده در فضاي سايبري باشد. امريكا به سياستي نياز دارد كه واقعيت درگيريهاي سايبري را بپذيرد و همزمان از مزاياي فناوري خود بهطور فعال براي بازگرداندن توازن راهبردي بهره ببرد.نكته قابل تامل اين است، ديپلماسي سنتي ابزار ضعيفي براي مديريت جنگ سايبري است.
همزاد ديجيتال
نخست و مهمترين نكته اين است كه واشنگتن بايد آسيبپذيريهاي دفاع سايبري خود را درك كند. در جنگ متعارف، مقايسه نيرو با نيرو راهنماي استراتژي است؛ براي مثال، ارتش امريكا آزمايشها و شبيهسازيهاي منظم انجام ميدهد تا بررسي كند آيا سيستم تدافعياش ميتوانند در برابر ظرفيتهاي پرتاب موشك روسيه مقاومت كنند يا خير. اما دولت نميتواند ارزيابي كند كه زيرساختهاي حياتي امريكا چگونه ميتوانند در برابر حملات سايبري چين مقاومت كنند، زيرا حتي نميتواند دفاعهاي هزاران سيستم خصوصي خود را مشاهده كند.هوش مصنوعي با توانمندي فزاينده خود در پردازش و تركيب حجم عظيمي از دادهها، فرصت جديدي براي مقابله با اين مشكل گسترده فراهم ميكند. در واقع، هوش مصنوعي ميتواند كليد سياست جديد بازدارندگي سايبري امريكا باشد بهويژه با استفاده از آنچه «همزاد ديجيتال توليد شده توسط هوش مصنوعي» (AI-generated Digital Twins) ناميده ميشود. يك همزاد ديجيتال، نسخهاي مجازي از يك شيء فيزيكي (مانند توربين بادي) يا يك سيستم (مانند شبكه برق) است كه با استفاده از دادههاي بلادرنگ و حسگرها، رفتار و عملكرد نمونه واقعي خود را شبيهسازي ميكند. اين مدلهاي ديجيتال پويا به سازمانها امكان ميدهند داراييهاي فيزيكي خود را از راه دور پايش، تحليل و بهينهسازي كنند.
پيشرفتهاي اخير در هوش مصنوعي، كاربرد همزادهاي ديجيتال را به شدت افزايش داده و توانايي آنها را براي مدلسازي نهادها سيستمهاي بزرگ و پيچيده بهبود بخشيده است. صنايع به سرعت همزادهاي ديجيتال را براي ارتقاي ايمني محصولات بهكار ميگيرند براي مثال، رولز-رويس اكنون همزادهاي ديجيتال موتورهاي جت خود را براي پايش ايمني و عملكرد به كار ميبرد. فورد و بيامو هم همزادهاي ديجيتال فرآيندهاي توليد خود را ايجاد كردهاند تا بهرهوري را افزايش دهند. دولتها نيز پتانسيل آنها را بررسي ميكنند: به عنوان مثال، سنگاپور همزاد ديجيتال و همچنين محيطهاي آزمايشي براي تصفيهخانهها و نيروگاههاي خود ايجاد كرده است. ناتو نيز اين سيستمها را در تمرين سالانه بزرگ امنيت سايبري خود بهكار برد، جايي كه تيمهاي امنيتي حمله و دفاع از زيرساختهاي سنگاپور را شبيهسازي كردند.در ايالات متحده، تلاش ملي براي ايجاد همزادهاي ديجيتال براي چند صد سيستم حساس زيرساختي-با همكاري و رضايت مالكان بخش خصوصي-امكان ميدهد تيمهاي امنيتي اين سيستمها سناريوهاي حمله خطرناك را به صورت امن شبيهسازي كنند، بدون آنكه ارايه خدمات اصلي واقعي به خطر بيفتد. تيمها ميتوانند حملات سايبري به اجزاي مختلف سيستم را در داخل همزاد ديجيتال شبيهسازي كنند تا دريابند كدام آسيبپذيريها، در صورت بهرهبرداري، باعث اختلالات عمده خواهند شد. اين اطلاعات به شركتها امكان ميدهد منابع محدود خود را بر رفع آسيبپذيريهايي متمركز كنند كه بزرگترين تهديد را ايجاد ميكنند، به جاي تلاش براي رفع همه نقصهاي امنيتي بهطور مساوي.
آزمون و خطاي واشنگتن
همزادهاي ديجيتال ميتوانند الگوهاي رفتاري پايهاي ايجاد كنند كه به شناسايي ناهنجاريها كمك ميكنند و اين ناهنجاريها ميتوانند نشانهاي از حملات سايبري باشند. براي مثال، وقتي همزاد ديجيتال يك سيستم آب، ناگهان تغييرات غيرعادي در عملكرد شيرها يا فشار را نشان دهد، تيم امنيتي ميتواند نفوذهاي احتمالي را پيش از ايجاد آسيب فيزيكي شناسايي كند.اثر بالقوه اين فناوري فراتر از شركتهاي منفرد است. نسخههاي مجازي شبكههاي برق منطقهاي ميتوانند براي شبيهسازي سناريوهاي شكست زنجيرهاي به كار روند و نقاطي را شناسايي كنند كه حفاظت از آنها ميتواند از خاموشيهاي گسترده جلوگيري كند. همزادهاي ديجيتال سيستمهاي آب شهري ميتوانند حملات آلودهسازي را مدلسازي كنند و راهكارهاي فني مقابله و رويههاي پاسخ اضطراري را پيشنهاد دهند.با گذشت زمان، همزادهاي ديجيتال امكان انجام مقايسههاي نيرو به نيرو را فراهم ميكنند، كاري كه جامعه امنيت ملي بهطور معمول در حوزههاي متعارف انجام ميدهد. براي مثال، يك همزاد ديجيتال از سيستمهاي كنترل سد هوور ميتواند سناريوهاي حمله را شبيهسازي و به اپراتورها كمك كند تا دفاعهاي دقيقتر و پيچيدهتري توسعه دهند و همچنين راههايي براي بازيابي سريعتر در صورت وقوع حمله طراحي كنند.تلاش ملي براي ايجاد همزادهاي ديجيتال از زيرساختهاي حياتي ملي ميتواند به سرعت براي شبكه برق ايالات متحده توسط وزارت انرژي به صورت پايلوت اجرا شود. اين وزارتخانه پيشتر مدلهايي از شبكه برق در اختيار دارد و ميتواند از بينشهاي طبقهبندي شده درباره توانمنديهاي سايبري چين و همچنين تخصص هوش مصنوعي در موسساتي مانند آزمايشگاه ملي لارنس ليورمور و سنديا و همكاريهاي نزديك با شركتهاي انرژي امريكا بهره ببرد. درسهايي كه از اجراي اين پايلوت به دست ميآيد، ميتواند براي ايجاد همزادهاي ديجيتال در ديگر بخشهاي حياتي نيز به كار گرفته شود.
ايجاد همزادهاي ديجيتال جامع با چالشهاي فني قابل توجهي همراه است. چنين گزارهاي نيازمند دانش دقيق از سيستمهاي زيرساختي و دادههاي شبكهاي است كه ممكن است مالكان آنها را محرمانه بدانند. همچنين زمان ميبرد تا كارشناسان هوش مصنوعي و اطلاعات دولت بتوانند نوع جديدي از همكاريها با مالكان و اپراتورهاي بخش خصوصي ايجاد كنند. با اين حال، ايالات متحده به پلي ميان دنياي فيزيكي و ديجيتال خود نياز دارد. اين كشور نميتواند و نبايد صرفا از موانع سايبري چين تقليد كند، زيرا آنها بر پايه يك دولت نظارتي ساخته شدهاند. همزادهاي ديجيتال، اما براي مقامات امنيت ملي امريكا تصويري مداوم از دفاع سايبري كشور ترسيم ميكند و به تصميمگيرندگان امكان ميدهند ارزيابيهاي بلادرنگ از آمادگي كشور براي مقابله با حملات سايبري داشته باشند. رييسجمهوري آينده كه در حال بررسي پاسخ به تجاوزات چين است، ميتواند تقريبا بلافاصله به مدلسازي پيچيدهاي دسترسي پيدا كند كه نشان ميدهد زيرساختهاي امريكا در برابر حمله مداوم چگونه عمل خواهند كرد، نوع اطلاعات تاكتيكي كه امروز شديدا كمبود آن احساس ميشود.
ارسال پيام مستقيم
حتي سيستم دفاعي تقويت شده با هوش مصنوعي نيز نميتوانند بهطور كامل شكاف دفاع سايبري را كه به چين مزيت ساختاري ميدهد، جبران كنند. قانون فعلي ايالات متحده به اپراتورهاي زيرساخت اجازه ميدهد شبكههاي خود را بهطور كامل پايش كنند و قانون فدرال مصوب ۲۰۱۵ اطمينان ميدهد كه اين اپراتورها بتوانند اطلاعات خود را با همتايان و دولت فدرال به اشتراك بگذارند تا دفاع مشترك تسهيل شود. با اين حال، در برخي بخشهاي كليدي هنوز هيچ الزامي وجود ندارد كه مالكان و اپراتورها واقعا شبكههاي خود را پايش كنند. در بخشهايي كه اين الزامات وجود دارد، نهادهاي ناظر بايد نظارت مستمر بيشتري داشته باشند تا اطمينان حاصل شود كه اپراتورها دفاع سايبري خود را حفظ و با همتايان و دولت فدرال همكاري ميكنند.با اين حال، دفاع به تنهايي، هر قدر هم پيشرفته باشد، نميتواند مزاياي چين را بهطور كامل جبران كند. بازدارندگي واقعي نيازمند توانايي تضعيف مستمر قابليتهاي دشمن و آمادگي براي تحميل هزينههاي غيرقابل قبول است. ايالات متحده بايد اطمينان حاصل كند كه قابليتهاي سايبري تهاجمي خود را ايجاد و حفظ ميكند تا اهدافي را كه پكن ارزش ميدهد در معرض خطر قرار دهد و بهطور واضح اعلام كند كه اگر چين خطوط قرمز امريكا را رد كند، قادر است و حمله خواهد كرد. به جاي تلاش براي نفوذ متقابل به زيرساختهاي غيرنظامي چين، امريكا ميتواند تمركز خود را بر هدف قرار دادن داراييهاي نظامي چين كه در بحرانها به آنها وابسته است، معطوف كند؛ متغيري كه با قوانين بينالمللي همخواني دارد و ممكن است تاثير بيشتري بر استراتژي دولت چين داشته باشد.
در نهايت، ايالات متحده بايد پيامرساني خود را تقويت كند. بايد روشن كند كه هدف قرار دادن زيرساختهاي حياتي غيرنظامي خاص كه اختلال در آنها باعث تاثيرات گسترده اجتماعي ميشود، حتي با حملات پيشاستقرار، غيرقابل قبول است. اين پيام ميتواند با پيام دولت بايدن به چين مطابقت داشته باشد كه حملات سايبري با اثرات فيزيكي به عنوان عمل جنگي تلقي خواهد شد. ايالات متحده بايد سه اصل كليدي را منتقل كند: ما حملات را به عاملان آن نسبت ميدهيم. ما مقاوم هستيم. ما تلافي خواهيم كرد. وضوح و مشخص بودن پيام براي اعتبار حياتي است، تهديدهاي مبهم باعث آزمايش و محاسبات اشتباه دشمن ميشوند.پيام بايد معتبر و مداوم باشد، بهگونهاي كه جزييات كافي براي اثبات واقعي بودن توانمنديهاي تهاجمي ايالات متحده ارايه دهد، اما به قدري آشكار نباشد كه دشمن بتواند آسيبپذيريهاي خود را اصلاح كند. تصميم روسيه براي استفاده از حملات سايبري به منظور ايجاد خاموشي در اوكراين سالها پيش از حمله تمامعيارش در ۲۰۲۲، نشان ميدهد كه آشكار كردن بيش از حد توانمنديهاي سايبري چقدر خطرناك است: اين نمايش باعث شد اوكراين بهطور قابل توجهي سيستم دفاعي شبكه برق خود را تقويت كند.
دلايلي وجود دارد كه ايالات متحده در تقويت دفاعهاي سايبري خود عقب مانده است، هم موانع سياسي و هم موانع فناورانه. كنگره تمايل چنداني به گسترش اختيارات قانوني و سرمايهگذاري مستمر لازم براي يك دفاع سايبري جامع نشان نداده است. شركتهاي خصوصي نيز در برابر الزامات امنيتي اجباري كه هزينهها را افزايش ميدهد، مقاومت ميكنند.با اين حال، رويكرد «منتظر بمان و ببين» ديگر قابل قبول نيست. اگر واشنگتن سريع عمل نكند، هوش مصنوعي تنها مزاياي چين را سرعت خواهد بخشيد. ايالات متحده داراي توانمنديهاي فني، منابع اقتصادي و ظرفيت نوآوري لازم براي بازپسگيري برتري در فضاي نبرد ديجيتال است. آنچه ايالات متحده اكنون نياز دارد، ديدگاه و اراده سياسي براي اقدام جامع است. كشورها در سراسر جهان در حال نظاره هستند. اگر ايالات متحده موفق شود، ميتواند نمونهاي از چگونگي بهرهبرداري از مزاياي ديجيتالي شدن و اينترنت آزاد بدون به خطر انداختن امنيت ملي ارايه دهد. اگر شكست بخورد، جهان نيز درس ديگري خواهد گرفت: اينكه دموكراسيها در دفاع در برابر تهديدات سايبري كمتر توانمند هستند و استراتژي چين موسوم به «بازدارندگي فعال» تنها بر قدرت جهاني آن خواهد افزود.
معاون مشاور امنيت ملي پيشين امريكا در امور سايبري و فناوريهاي نوظهور