• 1404 پنج‌شنبه 6 شهريور
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6126 -
  • 1404 پنج‌شنبه 6 شهريور

يادداشتي بر «خيابان آلسرباخ 4/24» نمايشگاه آثار مريم كوهستاني

خلق موقعيت در غربت خيابان آلسرباخ

هومن هنرمند

نمايشگاه مريم كوهستاني با عنوان «خيابان آلسرباخ 4/24» شامل مجسمه‌هايي هستند كه عمدتا از سراميك ساخته شدند و متعلقات ريز و كوچكي مثل گل‌ها و بند ناف نيز جزييات ديگري هستند كه به متريال اصلي در بعضي مجسمه‌ها اضافه شدند. اين هنرمند بيشتر از هر چيز در پي خلق نوعي فضا و موقعيت براي مخاطب نمايشگاهش است. وقتي وارد گالري هور مي‌شويد بيانيه نمايشگاه طوري نوشته شده كه شكل و فرمي روايت‌گونه به نمايشگاه مي‌دهد: «در خيابان آلسرباخ، پلاك 4/24 يك خانه قديمي چهار طبقه بود كه من تقريبا تنها ساكن آن بودم.» در انتهاي بيانيه مي‌خوانيد كه اين قصه خيلي كوتاه و موقعيتي كه هنرمند شرح آن را مي‌دهد چه فضايي را قرار است براي مخاطب تداعي كند: «هر كدام از اين بچه‌ها راوي يكي از خاطرات غربت من در ميان ديوارهاي ايمن آن خانه‌اند.»

وقتي در فضاي نمايشگاه قدم برمي‌داريد مجسمه‌ها نيز بيشتر عنواني روايت‌گونه دارند كه در جهت تقويت اين فضاسازي انتخاب شده است. عناويني مثل: «او از خودش مي‌ترسيد، پس اون رو فروبلعيد، حالا مثل جزيره‌اي آرام تو خودش شناور مونده». هر يك از مجسمه‌ها شبيه فيگورهايي از بچه‌ها هستند. يكي مي‌خواهد آب‌نبات چوبي‌اش را مك بزند، ديگري چمباتمه زده و شمعي خاموش را بغل كرده. و يكي هم خرمني گل مقابلش ريخته شده و به ياد مجموعه اشعار معروف شارل بودلر عنوان «گل‌هاي رنج» برايش انتخاب شده.

همچنان كه در مجموعه‌هاي پيشين مريم كوهستاني بازي فرمي با بدن حضوري غير قابل انكار دارد، در اين مجموعه نيز بازنمايي اشكال متمايزي از بدن در محوريت نمايشگاه قرار دارد. در نمايشگاه «خيابان آلسرباخ 4/24» از بدن همچون ابزاري جهت خلق موقعيت استفاده مي‌شود. بدن امكاني است كه موقعيت را مي‌آفريند و مي‌تواند همزمان آن موقعيت را به چالش بكشد. مريم كوهستاني هميشه متريال را در هماهنگي با مفهوم مورد نظر خود به‌كار مي‌گيرد و محدوديتي براي استفاده از متريال ندارد. اين آثار متعلق به جغرافياي خاصي نيستند. چنان‌كه مخاطب در وين يا تهران مي‌تواند برداشتي مشابه از آنها داشته باشد.

شايد آنچه اين نمايشگاه و مجموعه آثار را براي مخاطب جذاب مي‌كند و به سختي از خاطرش زدوده مي‌شود، نوعي طنز باوقار و بازيگوشانه است كه هم خود را در فرم كارها نشان مي‌دهد و هم در انتخاب عنوان آثار. مثلا آنجا كه مجسمه‌اي كه آب‌نبات‌چوبي در دست دارد مبهوت و متحير آب‌نبات‌چوبي‌اش را سمت دهان مي‌برد و عنوان اثر شده: «هنوز يك دهن و يك آب‌نبات چوبي داري!» اين نوع از طنز بيشتر شباهت به طنز سياه دارد كه موقعيتي دردناك را به وضعيتي بامزه تبديل مي‌كند. در عين ‌حال اين شوخ‌طبعي نشانه‌هايي از وضعيت غربت، تك‌افتادگي و تنهايي را دارد. هر مجسمه در اين مجموعه مثل شبه‌فيگوري عمل مي‌كند كه فضاسازي كلي نمايشگاه را تقويت مي‌كند. اين وضعيت در خود غمي نهفته دارد و مي‌شود از آن به وضعيتي هستي‌شناختي از كليت سوژه‌هاي هنرمند رسيد. وضعيتي كه انسان را تنها و از خاطر رفته نشان مي‌دهد. انساني معاصر كه در عزلت «خيابان آلسرباخ پلاك 4/24» درباره وضعيت اگزيستانسياليستي خود كودكانه حرف‌هاي عميق بزرگسالان را مي‌زند: «او از خودش مي‌ترسيد، پس اون رو فروبلعيد، حالا مثل جزيره‌اي آرام تو خودش شناور مونده».

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها