• 1404 شنبه 15 شهريور
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6132 -
  • 1404 شنبه 15 شهريور

ضرورت‌هاي راهبردي عبور از تهديدات

ابراهیم متقی

عبور از تهديدات، نيازمند شناخت ماهيت و شدت تهديدات است. ايران در بسياري از دور‌ه‌هاي تاريخي به دليل فقدان شناخت راهبردي با نشانه‌هايي از تهديدات فزاينده روبه‌رو شده است. آنچه در قالب شناخت‌شناسي پديدارها طرح مي‌شود، تابع ضرورت‌ها و نشانه‌هاي در حال ظهور جامعه و ساختار ناپايدار خواهد بود. شناخت تهديدات گام نخستين امنيت‌سازي براي هر جامعه و نظام سياسي است. در بسياري از مواقع كشورهايي كه در فضاي تهديدات قرار مي‌گيرند، به اين موضوع اشاره دارند كه بازيگران تهديد‌كننده به‌مثابه سوژه‌هاي امنيتي؛ آنان را هدف قرار داده است. پرسش اصلي اين است كه چرا ما و بسياري از بازيگراني كه در معرض تهديدات امنيتي قرار مي‌گيرند و به موجب آن بخشي از موجوديت و قابليت ساختاري خود را از دست مي‌دهند؛ درك دقيقي نسبت به اهداف، ابزارها و الگوهاي رفتاري سوژه‌هاي راهبردي بازيگران فرادست سياست بين‌الملل به عنوان كشورهايي با رويكرد مداخله‌گر و كنشگر تهاجمي ندارند؟ واقعيت آن است كه بدون درك الگوي كنش رفتاري و تاكتيكي بازيگران تهديد‌كننده امكان امنيت‌سازي براي هيچ كشوري از‌جمله ايران كار بسيار دشواري خواهد بود. شناخت نشانه‌هاي تهديد و الگوي كنش رفتاري بازيگران همواره مي‌تواند زمينه بازدارندگي شناختي را به وجود آورد. از آنجايي كه بسياري از تهديدات فراروي امنيت ملي ايران ناشي از عدم شناخت دقيق سوژه‌ها، فرآيندها و ابزارهاي تهديد‌كننده بوده است، بنابراين مي‌توان غافلگيري را به عنوان مهم‌ترين چالش امنيتي جمهوري اسلامي ايران در دور‌ه‌هاي مختلف تاريخي دانست. عدم شناخت اهداف، قابليت‌ها، الگوهاي رفتاري و اولويت‌هاي كنش امنيتي بازيگران مداخله‌گر و سوژه‌هاي امنيتي تهديد‌كننده، همواره بيشترين چالش و آسيب امنيتي را براي ايران ايجاد كرده است. عبور از تهديدات صرفا در شرايطي امكان‌پذير است كه شناخت دقيقي نسبت به ابزارهاي نوظهور، تكنولوژي‌هاي در دسترس، ائتلاف‌ها و تاكتيك‌هاي امنيتي بازيگران وجود داشته باشد. در غير اين صورت، نه تنها غافلگيري باز توليد مي‌شود بلكه مخاطرات امنيتي حاصل از آن آينده سياسي و هويت ملي يك كشور را تحت‌الشعاع خود قرار خواهد داد. جريان‌شناسي و فرآيندهاي در حال ظهور را مي‌توان در زمره بخشي از واقعيت‌هاي شناخت قدرت و تهديدات دانست. هرگونه كنش راهبردي نيازمند شناخت بخشي از واقعيت‌هاي محيط سياسي و امنيتي خواهد بود. ايران در سال ۱۴۰۴ همواره تلاش داشته تا از طريق ساز و كارهاي كنش ديپلماتيك و الگوي تعامل چندجانبه نقش موثري در فضاي ارتباطي و راهبردي كشورها عهده‌دار شود. صلح‌سازي را مي‌توان اصلي‌ترين هدف ايران در فضاي كنش ديپلماتيك و رقابت‌هاي منطقه‌اي در سال ۱۴۰۴ دانست. علي‌رغم چنين روندي بسياري از واقعيت‌ها بيانگر آن است كه بيشترين حجم تهديدات امنيت ملي ايران در سال ۱۴۰۴ شكل گرفته است. به اين ترتيب نمي‌توان انتظار داشت كه ديپلماسي به عنوان اصلي‌ترين ابزار كنش تعاملي سازنده، نقش موثري در امنيت سازي داشته باشد. اگرچه ديپلماسي به عنوان ابزار موثر و تعيين‌كننده‌اي براي به حداقل رساندن تهديدات يا نيل به فضاي كنش تعاملي مورد استفاده قرار مي‌گيرد، اما در اين شرايط لازم است كه شناخت دقيقي نسبت به الگوي رفتار كنش راهبردي كشورها به وجود‌ آيد. در اين ارتباط همچنين لازم است تا آينده فرآيندهاي امنيتي براساس موازنه قدرت مورد توجه قرار گيرد. بسياري از روندهاي موجود بيانگر آن است كه تهديدات امنيت ملي به گونه مرحله‌اي در حال افزايش بوده و زيرساخت‌هاي چالش راهبردي را براي ايران باز توليد مي‌كند. در اين ارتباط مي‌توان به چند دور مذاكره ناموفق ايران و تروييكاي اروپايي توجه داشت. ادبيات و درخواست‌هاي به كار گرفته شده ازسوي اتحاديه اروپا به هيچ‌وجه قالب‌هاي مفهومي ديپلماسي سازنده را منعكس نمي‌سازد. بسياري از نشانه‌ها بيانگر اين واقعيت است كه اروپا در فضاي سياسي موجود به عنوان بازيگري است كه نقش ملي و راهبردي آن معطوف به آتش بياري معركه مي‌باشد. بسياري از كشورهاي اروپايي در سال ۲۰۱۸ هيچ‌گونه اقدام موثري براي محدود كردن تهديدات اقتصادي و راهبردي امريكا عليه ايران به انجام نرساندند. آنچه به عنوان ابتكار اينستكس از آن ياد مي‌شد، صرفا ماهيت تبييني و آييني داشته و هيچ‌گونه فرآيند اجرايي براي بهبود قابليت‌هاي اقتصادي ايران را به وجود نياورد. طبيعي بود كه در چنين شرايطي ايران نيز بخشي از تعهدات خود در برجام را در وضعيت تعليق قرار دهد. كشورهاي اروپايي كه نسبت به قواعد حقوق بين‌الملل وقوف دارند، بايد به اين موضوع توجه نمايند كه ناديده گرفتن حقوق سياسي و اقتصادي بازيگراني 
با قدرت منطقه‌اي از‌جمله ايران مي‌تواند واكنش‌هاي‌هايي را متناسب با نوع تهديدات به وجود آورد. اين امر بيانگر واقعيتي است كه نشان مي‌دهد همواره بين نوع تهديدات و الگوي كنش متقابل بازيگران پيراموني رابطه در هم تنيده و متقابل وجود دارد. شناخت تهديدات گام نخستين براي تهديدزدايي مي‌باشد. بازيگران تهديد‌كننده در شرايط موجود نظام جهاني عموما تلاش دارند تا محدوديت‌هاي مركب و چندجانبه را عليه ايران اعمال نمايند. اين‌گونه محدوديت‌ها را مي‌توان در ارتباط با اعاده قطعنامه‌هاي شوراي امنيت سازمان ملل عليه ايران دانست.
۱-چند جانبه‌گرايي ديپلماتيك و عبور از اسنپ‌بك
 عبور از هر‌گونه تهديدي نيازمند بهره‌گيري از ساز و كارهاي ديپلماتيك و ائتلاف‌سازي براي متقاعد‌سازي بازيگران تهديد‌كننده مي‌باشد. ديدار وزير امور خارجه ايران با كميسارياي سياست خارجي اتحاديه اروپا را مي‌توان گام نخستين براي عبور از اسنپ بك دانست. اگرچه اخبار منتشر شده بيانگر اين موضوع مي‌باشد كه مذاكرات به نتيجه مطلوبي منجر نشده اما گام نخستين براي حل و فصل چالش‌هاي موجود محسوب مي‌شود. در شرايط تهديد زمان از سرعت بيشتري برخوردار بوده و عدم موفقيت در هر گام به منزله از دست دادن برخي ابزارهاي قدرت براي اثربخشي ديپلماتيك مي‌باشد. 
كشورهاي اتحاديه اروپا عموما تلاش دارند تا زمينه محدود‌سازي قدرت ايران از طريق نقش‌يابي راهبردي امريكا را به وجود آورند. ميانجيگري اروپا براي نقش‌يابي امريكا نمي‌تواند مطلوبيت موثري را براي ايران ايجاد كند. نگراني اروپا از موشك‌هاي بالستيك ايران يكي از شاخص‌هاي اصلي ايجاد چالش در برابر جمهوري اسلامي بوده و به اين ترتيب كشورهاي اروپايي تلاش مي‌كنند تا از ساز و كارهاي فرابرجامي در ارتباط با ايران استفاده كنند. تنظيم قطعنامه مشترك پيشنهادي ايران، روسيه و چين براي پذيرش تعهدات جديد 
در ازاي بي‌اثر شدن اسنپ بك را مي‌توان يكي ديگر از ساز و كارهايي دانست كه زمينه كاهش تهديدات را به وجود مي‌آورد.  چند‌جانبه‌گرايي در شرايطي مي‌تواند نتايج مطلوبي را ايجاد كند كه امكان مشاركت سازنده و نقش‌يابي امريكا به عنوان قدرت بزرگ جهاني وجود داشته باشد، هر چند كه متقاعد‌سازي ايالات‌متحده در شرايط پس از جنگ ۱۲ روزه كار بسيار دشواري خواهد بود. ترامپ سياست كنش تاخيري در فضاي ديپلماتيك ايران را در دستور كار قرار داده تا زمينه فعال شدن چالش‌هاي جديدتري به وجود آيد. فشارهاي تركيبي و چند‌جانبه اتحاديه اروپا و امريكا را مي‌توان در زمره سازوكارهايي دانست كه قدرت ايران براي مقابله با تهديدات فزاينده جهاني را كاهش مي‌دهد و هر يك از اين تهديدات بيانگر آن است كه فشارهاي سياسي و حلقه تهديد هر روز عليه ايران افزايش بيشتري پيدا كرده و اين امر سازوكارهاي كنش ديپلماتيك براي نيل به نتايج موثر را كاهش مي‌دهد.
۲-  فشارهاي منطقه‌اي و بيانيه شوراي همكاري خليج‌فارس
هر گاه ابزارهاي قدرت و توان كشوري در سطح جهاني كاهش يابد طبيعي است كه بازيگران منطقه‌اي نيز از ساز و كارهايي استفاده مي‌كنند كه مطلوبيت بيشتري را براي آنان به وجود آورده و از سوي ديگر منجر به انعطاف‌پذيري بيشتر بازيگر مورد تهديد واقع شود. كشورهاي شوراي همكاري خليج‌فارس در سال‌هاي گذشته از ساز و كارهايي بهره گرفتند كه فشار چند جانبه عليه ايران را اعمال نموده و در اين فرآيند از حمايت دو فاكتوي دولت‌هاي بزرگ به ويژه روسيه و چين كه در زمره متحدين ايران است نيز برخوردار شدند. در فضاي موجود نظام جهاني، كشورهايي كه از ائتلاف غرب محور برخوردارند، داراي يكپارچگي و همبستگي بيشتري در مقايسه با ساير بازيگران هستند. علت اصلي آن را مي‌توان در همكاري‌هاي امنيتي و راهبردي موثر با ايالات‌متحده و كشورهاي اروپايي دانست. بيانيه شوراي همكاري خليج‌فارس و طرح ادعاهاي جديد براي صاحب ميدان‌هاي مشترك نفتي و گازي در آب‌هاي منطقه‌اي را مي‌توان يكي ديگر از تهديداتي دانست كه ازسوي بازيگران منطقه‌اي شكل گرفته و به عنوان ادعاي ديپلماتيك مي‌تواند زيرساخت‌هاي جديدي از تهديد سياسي و انتظارات فزاينده راهبردي را به وجود آورد.
نتيجه
عبور از تهديدات تركيبي، نيازمند بهره‌گيري از سازوكارهاي قدرت سياسي، ديپلماتيك و راهبردي است. در فضاي موجود سياست جهاني، بسياري از كشورهاي منطقه‌اي مخالف توسعه تهديدات و گسترش بحران در محيط جغرافيايي با شاخص‌هاي ژئوپليتيكي مي‌باشند. مذاكره در چنين شرايطي بخشي از سازوكارهاي سياست قدرت همكاري‌هاي فراگير مي‌باشد. اگر اروپا و كشورهاي منطقه‌اي به اين جمع‌بندي برسند كه در فضاي موجود رقابت‌هاي سياسي امكان آسيب‌پذيري ايران افزايش مي‌يابد طبيعي است كه نان ساز و كارهاي موثر را براي اعمال ديپلماسي اجبار در دستور كار قرار مي‌دهند. عبور از تهديدات مركب نيازمند ائتلاف سازنده و بهره‌گيري از ساز و كارهايي است كه زمينه نقش‌يابي ايران در حوزه سياست جهاني را به وجود آورد، در شرايطي كه ايران در ديپلماسي شانگهاي تلاش دارد تا از سازوكارهايي همانند تمايز الگويي استفاده كند، طبيعي است كه در اين شرايط قادر نخواهد بود تا شكل‌بندي ساختاري و فرآيندي لازم براي بسيج سياسي در حمايت راهبردي براي خود را فراهم آورد.  شايد شرايط موجود از اين جهت اهميت داشته باشد كه به ايران هشدار مي‌دهد تا زمينه همبستگي هنجاري با حوزه‌هاي سياست جهاني را به وجود آورد. تنظيم اولويت‌هاي راهبردي براي ايراني كه در وضعيت تهديدات تركيبي قرار گرفته مطلوبيت بيشتري جهت گذار از فشارهاي چندجانبه را فراهم مي‌سازد. در شرايطي كه قدرت‌سازي در فضاي مبتني بر خودياري و خوداتكايي نمي‌تواند نتايج موثري براي امنيت‌سازي و تحقق راهبرد بقا را فراهم كند، ضرورت‌هاي كنش راهبردي ايجاب مي‌كند كه نشانه‌هايي از همبستگي تاكتيكي و همراهي هنجاري در دستور كار قرار گيرد. ازسوي ديگر مي‌توان تاكيد داشت كه هرگاه سياست قدرت در وضعيت متوازن قرار نداشته باشد، طبيعي است كه براي بقا بايد به موازات آرايشي از قدرت راهبردي به ساز و كارهاي كنش ديپلماتيك، ميانجيگري و چند‌جانبه‌گرايي نيز روي آورد. همبستگي تئوريك براي تنظيم نقشه راه بيشترين مطلوبيت تاكتيكي را براي گذار از بحران و تهديدات تركيبي به وجود مي‌آورد. همبستگي تئوريك نيازمند دانش سياسي و ادبياتي است كه بتواند اولويت‌ها را از طريق معادله قدرت و سازوكارهاي معطوف به انعطاف‌پذيري ديپلماتيك و همكاري‌هاي چند‌جانبه شكل دهد.
استاد  دانشگاه  تهران

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون