تيم ملي ايران بعد از نمايش نااميدكننده در مسابقات كافا در يكي از بدترين دورانهاي خود به سر ميبرد. انتقادات از كادر فني تيم ملي به اوج خود رسيده و رسانهها رسما از لزوم تغيير كامل حرف ميزنند. مخرج مشترك تمامي انتقادات در سه، چهار روز اخير اين جمله بوده: «با تركيب فعلي مديريتي- فني فوتبال كشور در جام جهاني 2026 نتايج بدتري از جام جهاني 2022 خواهيم گرفت.»
به گزارش روزنامه اعتماد، در اين گزارش برميگرديم به ريشههاي رسيدن به چنين نقطهاي در فاصله هشت ماه تا شروع جام جهاني 48 تيمي و اين سوال را مطرح ميكنيم كه آيا ارادهاي براي حل مشكلات وجود دارد يا قرار است خودمان را به نديدن بزنيم؟
تيم ملي ايران در سه جبهه دچار مشكل است. اول مشكلات فني كه در بازيهاي كافا اظهرمنالشمس شد، دوم مشكلات ساختاري و مديريتي در فدراسيون فوتبال و سوم رابطه سرد مردم با تيم ملي.
فرصت سوزي كادرفني
تيم ملي تحت هدايت امير قلعهنويي مشكلات فني زيادي دارد. تيمي كه در چهار بازي تورنمنت كافا مقابل سه تيم با رنكينگ بالاي 100 جهان به مشكل ميخورد و بعد از 14 سال طلسم ناكامي ازبكستان مقابل فوتبال ايران را ميشكند، حتما ضعفهاي فني زيادي دارد. تيم ملي ايران در حال حاضر پيرتر از تمامي تيمهاي ليگ است. بسياري از بازيكنان تيم ملي ستارههاي ايران در جام جهاني 2018 بودهاند و بدنه همان نسل قرار است در جام جهاني 2026 بازي كند با اين تفاوت كه بازيكنان هشت سال پير شدهاند. كادر فني تيم ملي بعد از جام جهاني 2022 و وقتي سه سال و نيم تا شروع جام جهاني بعدي فرصت داشت هيچ اقدام عملي براي تغيير نسل و جابهجايي برخي بازيكنان انجام نداد تا حالا كه در فاصله هشت ماه تا شروع جام جهاني مانده دوباره رامين رضاييان 35 ساله به اردوي تيم ملي اضافه شود!
خط دفاع تيم ملي آنقدر آسيبپذير است كه در يازده بازي گذشته دوازده گل دريافت كرده است. قطر، قرقيزستان، كره شمالي، تاجيكستان، افغانستان و ازبكستان تيمهايي هستند كه موفق شدند دروازه ايران را باز كنند. دروازهاي كه در انتخابي جام جهاني 2022 با هدايت اسكوچيچ تنها دو بار در هشت بازي ابتدايي كه صعود تيم ملي مسجل گشت باز شده بود. آن هم در گروهي كه كره جنوبي، عراق و امارات حضور داشتند. در دوره قبلي انتخابي جام جهاني و در زماني كه كيروش سرمربي تيم بود نيز ايران با دو گل خورده راهي جام جهاني شد.
تيم ملي پلن خاصي براي فشار روي دروازه رقبا ندارد حتي اگر تيم مقابلش هند باشد. همانطور كه جلال چراغپور سرمربي پيشين تيم ملي در گفتوگو با روزنامه اعتماد بهطور مفصل توضيح داد: «برنامه تيم ملي در بيبرنامه بودن است. تيم ملي ايران در بينظمي منظم است». چراغپور در مصاحبهاي كه هفته گذشته در همين صحفه ورزش روزنامه اعتماد منتشر شد اشاره كرد كه تيم ملي برنامه خاصي ندارد و بازيكنان زماني كه صاحب توپ ميشوند بايد خودشان تصميم بگيرند كه چه كاري انجام دهند.
دست به دامان اينفانتينو و بابك زنجاني!
در چند روز گذشته تقريبا همه كاسه كوزهها سر امير قلعهنويي و كادرفني تيم ملي شكسته شده اما از حق نگذريم بخش عمدهاي از مشكلات تيم ملي و در مجموع فوتبال ملي (تمامي تيمهاي ملي در همه ردهها در رشتههاي مختلف) مربوط به فدراسيون فوتبال است. اصلا چه مشكلي از اين بالاتر كه فدراسيون فوتبال هنوز يك بازي تداركاتي نه سطح بالا كه معمولي نتوانسته براي تيم ملي جور كند و تمام هدف و آمال و توانايياش ميشود تورنمنت كافا؟ فدراسيون آنقدر ضعيف عمل ميكند كه فيروز كريمي در برنامه تلويزيوني ميگويد برويم از بابك زنجاني خواهش كنيم براي تيم ملي بازي تداركاتي جور كند! اين مشكلات حاصل كارهاي امروز و ديروز نيست. درست از زماني كه مهدي تاج به فدراسيون فوتبال بازگشت شاهد مشكلات سريالي در مديريت فوتبال بودهايم. چه آن زمان كه اسكوچيچ را پاي پرواز جام جهاني بركنار كرد و كارلوس كيروش را بازگرداند تا تيم ملي در جام جهاني از امريكا و انگليس ببازد چه همين حالا كه فكر ميكند آوردن اينفانتينو به رختكن تيم ملي امتياز محسوب ميشود و به قول مجري تلويزيون نميفهمد اين اقدامات رييس زرنگ فيفا براي راي جمع كردن است. نتيجه ميشود اينكه رقباي ايران در جام جهاني درگير بازيهاي تداركاتي در بالاترين سطح هستند و صحفه رسمي فدراسيون فوتبال پر ميشود از تصاوير اينفانتينو كنار بازيكنان و كادر فني و تكرار اين جمله سادهلوحانه كه «اينفانتينو حضور ايران در جام جهاني را گارانتي كرد»، بدون توجه به اين نكته كه مگر اينفانتينو يا هر كس ديگري ميتواند ايران را كه براي جام جهاني كواليفاي شده كنار بگذارد كه حالا گارانتي لازم داشته باشيم؟
بدتر اينكه مشخص ميشود سرمربي و كاپيتان تيم ملي از رييس فيفا در موضوع بازيهاي تداركاتي تيم ملي كمك خواستهاند. آيا هواداران حق ندارند سوال كنند اگر قرار است بابك زنجاني يا اينفانتينو براي تيم ملي بازي تداركاتي جور كنند پس فدراسيون به چه دردي ميخورد؟
رابطه مردم و تيم ملي شكافي كه هر روز عميقتر ميشود
وقتي در مورد ضعفهاي كادر فني و ناكارآمدي فدراسيون فوتبال حرف ميزنيم وضعيت مشخص است اما وقتي پاي مردم و احساسات در مورد تيم ملي وسط ميآيد شرايط سخت ميشود.
بدبيني هواداران نسبت به فوتبال ملي از پرونده ويلموتس شروع شد. همان موقع بود كه اكثريت هواداران تصور كردند فدراسيون فوتبال تبديل شده به محلي براي رسيدن به منافع شخصي. آن فاجعه مديريتي وقتي با نتايج ميكس شد و ايران را در آستانه حذف از انتخابي جام جهاني و جام ملتها قرار داد اوضاع را به هم ريخت. مهدي تاج با ادعاي مشكل قلبي استعفا داد و با برگزاري انتخابات شهابالدين عزيزيخادم رياست فدراسيون فوتبال را برعهده گرفت. او اسكوچيچ كه با حواشي بسيار سرمربي تيم ملي شده بود را در سمت خود ابقا كرد. تيم ملي در اين مقطع به اصطلاح فوتباليها كامبك زد و از لبه حذف سريعترين صعود را به جام جهاني رقم زد. اما درست در زماني كه هواداران دوباره با تيم ملي همراه شده بودند و در حال برگزاري جشن خياباني بابت صعود به جام جهاني بودند شرايط عوض شد. در بهت جامعه فوتبال عدهاي شرايط را فراهم كردند تا مهدي تاج به فدراسيون بازگردد؛ آن هم بدون پاسخ به افكار عمومي كه مشكل قلبي چه شد؟ تكليف پرونده ويلموتس به كجا رسيد؟ انتخابات قانوني فدراسيون چطور هوا شد؟
ضربه دوم به ارتباط بين مردم و تيم ملي در ايام اعتراضات سال 1401 زده شد. در اوج التهابات كشور وقتي هواداران متوجه شدند اخباري كه از تيم ملي به گوش ميرسد بيشتر در مورد حواله خودرو 100 ميلياردي و پاداش سكه و ديدار با مقامات سياسي جهت رسيدن به منافع شخصي است احساس كردند به آنها نارو زده شده است. هواداران درست يا غلط احساس كردند بازيكنان تنها به فكر رسيدن خودشان به جام جهاني هستند و توجهي به اتفاقات داخل كشور ندارند. اوضاع آنقدر بيخ پيدا كرد كه وقتي تيم ملي مقابل امريكا باخت تعداد قابل توجهي از شهروندان به كف خيابان آمدند و با ثبت تصاويري آخرالزماني اقدام به برگزاري جشن كردند!
اما هر چقدر ضربات اول و دوم ناگهاني و گيجكننده بود، ضربه سوم آرام و پيوسته بوده است. ضربه سوم را كساني به رابطه تيم ملي و مردم زدند كه هيچ اقدامي براي پر كردن شكافهاي به وجود آمده انجام ندادند كه هيچ، با تصميماتشان فاصله را عميقتر كردند. مديران فدراسيون فوتبال، كادر فني تيم ملي و بازيكنان سه سال و نيم وقت داشتند دل مردم را به دست بياورند اما قدم قابل توجهي برنداشتند. همين شد كه وقتي در ايام نوروز امسال تيم ملي صعود به جام جهاني 48 تيمي را مسجل كرد، كمتر از چند هزار نفر در استاديوم آزادي بودند و حتي يك بوق در خيابانها بابت اين صعود به صدا در نيامد چه برسد به برگزاري جشن خياباني. از برآيند شرايط پيش آمده به نقطه فعلي رسيديم كه تيم ملي محل نزاع شده است. آن مركز ثقلي كه در هر شرايطي نقطه اجماع تمام مردم ايران بود تا حدي كارايي خود را از دست داده است. آن هم درست در اين مقطع واقعا حساس كنوني كه بيشترين نياز به آن احساس ميشود. هواداران تصور ميكنند آدمهايي در تيم ملي و پيرامون آن هستند كه هيچ دغدغهاي جز افزايش بازيهاي ملي، ثبت ركورد بيشترين حضور يا نشستن روي نيمكت تيم ملي در جام جهاني، گرفتن پاداش و در مجموع دستاوردهاي شخصي ندارند.
تصميم ملي براي فوتبال ملي
خيليها در چند روز گذشته به امير قلعهنويي پيشنهاد دادند استعفا كند. تعداد قابل توجهي از رسانهها از لزوم تغيير در كادر فني تيم ملي گفتند. اسامي جانشينان احتمالي هم مدام در حال آپديت شدن است؛ اسپالتي، مورينيو، مانچيني، فاتح تريم و... اما واقعيت اين است كه تغيير كادر فني تيم ملي بدون در نظر گرفتن دو فاكتور ديگر هيچ كمكي به بهبود شرايط نميكند. تغيير سرمربي توسط كسي كه سابقه آوردن ويلموتس را دارد به اندازه يك بمب ساعتي خطرناك است. از كجا معلوم يك پرونده هزار ميلياردي ديگر روي دست بيتالمال نماند؟ تغيير سرمربي بدون پر شدن شكاف بين هواداران و تيم ملي نيز تنها اتلاف وقت و سرمايه است. تمركز روي مسائل فني بدون اقناع نهادهاي غيرفوتبالي در رابطه با دخالت نكردن در فوتبال به جايي نخواهد رسيد.
اگر عدهاي نگران نتايج تيم ملي در خاك امريكا هستند و برايشان بسيار اهميت دارد كه يوزها نخستين صعودشان به دور حذفي در ادوار جام جهاني را در امريكاي شمالي و مقابل چشمان ترامپ جسن بگيرند امروز نيازمند يك اقدام ملي و عملي هستيم. چيزهاي زيادي بايد تغيير كند تا در فاصله 8 ماه تا استارت بزرگترين فستيوال فوتبالي يك حذف شده زودهنگام نباشيم. نور به اندازه كافي روي تاريكيهاي حال حاضر فوتبال ملي تابانده شده است. آيا ارادهاي براي تغيير وجود دارد؟