ميراث حملات يازدهم سپتامبر
آرين خانقاهي رضايي
ايالاتمتحده در واكنش به حملات تروريستي يازدهم سپتامبر كارزارهاي نظامياي را آغاز كرد كه به فروپاشي دو رژيم در افغانستان و عراق منتهي شد، ليكن در تدوين و پيگيري سياستهاي بلندمدت جهت مهار فرآيند راديكاليزهشدن تروريسم توفيق نيافت. قريب به ربع قرن پس از بزرگترين حمله تروريستي تاريخ ايالات متحده، اين كشور با منظري كاملا متحول از تهديدها و چالشهاي مقابله با تروريسم مواجه است. ارتش ايالاتمتحده به سهولت القاعده و طالبان را در عرصه نظامي مغلوب ساخت و با داعش به نبرد پرداخت، اما بهطور قابلملاحظهاي از سرمايهگذاري در حوزههاي نرمافزاري و بهرهگيري از ظرفيت قدرت نرم كه ميتوانست به مقابله با ميراث تروريسم مدد رساند، كناره گرفت. اكنون طالبان بار ديگر در افغانستان مسلط گشته و القاعده، هرچند تضعيف شده، همچنان در كشورهاي متعدد مسلماننشين در سه قاره شاخههايي فعال دارد. گسترش شبكههاي اجتماعي و پيشرفتهاي فناورانه، اين گروهها را به موجوديتهايي فراملي و كارآمدتر بدل ساخته است. اين بسترهاي مجازي به عرصههايي براي راديكاليزهسازي گفتمانها در درون ايالاتمتحده نيز مبدل شدهاند، كشوري كه خود درگير با جريانهاي نوظهور واگرايانه است. بدينسان پرسش بنيادين اين است كه آيا ايالاتمتحده در بيستوچهارمين سال پس از حملات يازدهم سپتامبر واقعا امنتر گرديده است؟ ايالاتمتحده پس از اين رخداد، توانمنديهاي ضدتروريستي خويش را بهطرز چشمگيري ارتقا بخشيد؛ ازجمله با تاسيس وزارت امنيت داخلي، مركز ملي ضدتروريسم، مركز غربالگري تروريستها و گسترش اختيارات آژانس امنيت ملي. افزون بر آن، واشنگتن موفق شد طراحان اصلي حملات را به هلاكت رساند يا دستگير كند و هزاران نيروي عملياتي آنان را از ميان بردارد. با اين حال، اين كاميابيهاي نظامي و ديگر دستاوردها نظير كشته يا بازداشت شدن بيش از سهچهارم رهبران القاعده، آزادسازي قريب به پنجاه ميليون تن از سلطه تروريستي يا استبدادي هرگز با ابتكارات غيرنظامي و غيرخشونتآميز در حوزه مقابله با تروريسم همسنگ و همتراز نشد. به عنوان مثال، تلاشها براي تقويت ديپلماسي عمومي كه شامل اقدامات اطلاعاتي و تاثيرگذاري در فرآيند جذب نيرو ميشد بسيار محدود باقي ماند. امروز پنج برابر بيش از سال ۲۰۰۱، گروههاي تروريستي سلفي در فهرست وزارت خارجه ايالاتمتحده قرار دارند؛ يعني بيش از پنجاه گروه. اين واقعيت نشانگر آن است كه عليرغم قرار گرفتن درمعرض هماهنگترين و مستمرترين كارزار ضدتروريستي تاريخ، اين گروهها نه تنها بقا يافتهاند بلكه بر شمار شاخههاي وابسته و ميزان تابآوري آنان افزوده شده است. در نتيجه، احساس امنيت شهروندان امريكايي هرگز افزايش نيافته است. افزون بر آن، افق تهديدهاي داخلي بهمراتب پيچيدهتر و پيشبينيناپذيرتر از بيستوچهار سال پيش جلوه ميكند؛ ايدئولوژيهايي به وجود آمدهاند كه ديگر صرفا از دين يا سياست نشأت نميگيرند. رشد فزاينده گروههاي نفرتپراكن در داخل و خارج ايالاتمتحده، گاه تحتتاثير حمله ۷ اكتبر ۲۰۲۳ حماس به اسراييل و پيامدهاي آن و گاه برآمده از گفتمانهاي افراطي-پوپوليستي، احساسات ضد مهاجران و شتاب تحولات فناورانه، نشانهاي از اين تغيير است. عليرغم وجود چنين تهديداتي، دولت ايالاتمتحده بسياري از ابتكارات مقابله با تروريسم داخلي را تضعيف كرده است؛ وزارت دادگستري واحد افراطگرايي داخلي خود را منحل نموده، افبيآي منابع انساني و مالي تحقيقات مرتبط با تروريسم داخلي را كاهش داده و وزارت امنيت داخلي دامنه فعاليتهاي مراكز پيشگيري و برنامههاي حمايتي مقابله با خشونت هدفمند را محدود ساخته است. چنين روندي ايالاتمتحده را در معرض تهديدهاي جدي قرار داده است. پيروزيهاي سريع و تلفات اندك در حمله به افغانستان و عراق آنچه را «انقلاب در امور نظامي» خوانده ميشد تثبيت كرد؛ بدين معنا كه برتري فناورانه و تسلط دكترينال ارتش امريكا ميتواند هر دشمني را مغلوب سازد. با اين همه، كارزارهاي تروريستي و شورشي متعاقب اين حملات مستلزم راهبردي متفاوت و تاكتيكهايي متناسبتر بودند؛ امري كه نيروهاي امريكايي در ابتدا بدان وقعي ننهادند. تكيه صرف بر عمليات نظامي، اين واقعيت را ناديده گرفت كه القاعده، طالبان و داعش جنبشهايي فراملي بودند كه از ايدئولوژي دفاع از «مسلمانان و سرزمينهاي اسلامي» و روايتهاي مظلوميت تغذيه ميكردند؛ رواياتي كه فراتر از ميدان نبرد پژواك مييافت. هرچند ايالاتمتحده در حذف رهبران كليدي اين گروهها توفيق يافت، اما هرگز راهبردي پايدار براي مقابله با ايدئولوژي افراطي، فرآيند راديكاليزهسازي و ظرفيت مستمر جذب هواداران شكل نداد. ايالاتمتحده در ابتدا كوشيد از قدرت نرم بهره گيرد. راهبرد مقابله با افراطگرايي خشونتآميز در همين راستا بنا شد؛ راهبردي كه هدف آن توانمندسازي افراد، جامعه مدني و ابتكارات محلي براي مصونسازي جوانان در برابر جاذبه افراطگرايان بود. برنامههايي نظير مشاركت اعضاي سابق گروههاي افراطي با جوانان، ابتكار «خواهران عليه افراطگرايي خشونتآميز» و پروژههاي آنلاين همچون «صلح ويروسي» نمونههايي از اين رويكرد بودند. ليكن تخصيص منابع مالي و انساني اندك، اين راهبردها را ناكام ساخت. با ظهور هوش مصنوعي، اين خلأ ابعادي تازه يافته است. تروريستها بيترديد از هوش مصنوعي در ارتقاي قابليتهاي نظارتي، شناسايي اهداف، تبليغات، توليد ديپفيك و عمليات پرچم دروغين بهره خواهند برد. تاكتيكهاي آنان در جذب نيرو در پلتفرمهاي اجتماعي، بازيهاي ويديويي و ديگر عرصهها چنان هوشمندانه و موثر است كه نسلهاي جديد را به سرعت تحتتاثير قرار ميدهد. با اين وجود، دولتها به سبب ظرفيت خود در بهرهبرداري از هوش مصنوعي در مقياس كلان، امكان برتري در توسعه روشهاي نوين پيشبيني، پيشگيري و مقابله با تهديدهاي نوظهور تروريستي را دارا هستند .
با اين حال، شايد تهديد فناورانه جديتر ايالاتمتحده، مسالهاي ملموستر و پيشاپيش موجود باشد؛ پهپادها. پهپادها در جنگ اوكراين و روسيه و نيز در منازعات خاورميانه نقش بارزي ايفا كردهاند؛ ازجمله در موفقيت حماس در شكستن حصار مرزي غزه و اسراييل در ۷ اكتبر ۲۰۲۳ و در حملات فرامرزي به اسراييل توسط حزبالله، حوثيها و ايران. ايالاتمتحده هنوز آمادگي كامل براي مقابله با چنين حملاتي عليه مراكز پرجمعيت و زيرساختهاي حياتي خود را ندارد. گزارشهاي اخير -ازجمله ثبت ۶۹۰۰ ورود پهپاد از مرز مكزيك در يك بازه ششهفتهاي در سال ۲۰۲۴- نشان ميدهد كه استمرار اين روند ميتواند امنيت ملي را با مخاطرات عميق مواجه سازد. اكنون، در آستانه بيستوپنجمين سالگرد يازدهم سپتامبر، ايالاتمتحده بيش از هر زمان ديگر به اهميت هويت و احساس تعلق در فرآيند جذب نيرو و راديكاليزهشدن گروههاي تروريستي واقف گشته است. ايالاتمتحده، اين واقعيت سخت را ادراك كرده كه ريشههاي پايدار تروريسم نه صرفا در عرصه تسليحاتي و عملياتي، بلكه در ساحتهاي هويتي، روانشناختي و اجتماعي-فرهنگي نهفتهاند. احساس هويت و تعلق خاطر، بهويژه در ميان نسلهاي جوان جوامع آسيبپذير، نقشي تعيينكننده در فرآيند جذب نيرو و تكوين راديكاليزاسيون ايفا ميكند؛ نقشي كه هيچ ميزان از برتري فناورانه يا دستاوردهاي نظامي بهتنهايي قادر به مهار آن نيست. بازتوليد مستمر گفتمانهاي مظلوميت، سركوب و بيعدالتي، بستري فراهم ساخته كه گروههاي افراطي بتوانند بر بحرانهاي مختلفي ازجمله افسردگي، انزواي اجتماعي و احساس بيهويتي سوار شوند و روايتهاي خويش را در سطحي فراملي اشاعه دهند.
پژوهشگر مسائل امريكا