بايد از شرايط نه صلح، نه جنگ، عبور كنيم
مهدي بيكاوغلي
در آستانه راهاندازي مكانيسم ماشه، ديپلماتهاي ايراني به توافقي با آژانس دست پيدا كردند كه برخي تحليلگران آن را بستري براي توافقات مهمتر آينده ميدانند. اما هر اندازه تلاش ديپلماتها براي حل معادلات و رفع تحريمها بيشتر ميشود، توهينها، تخريبها و هتك حرمتهاي تندروها عليه دولت نيز افزونتر ميشود. كانون اصلي اين تخريبها و توهينها و هتك حرمتها عليه رييسجمهور و عراقچي و ساير مقامات دولتي نه در تلآويو و واشنگتن و لندن، بلكه در ميدان بهارستان تهران و صحن مجلس است. جايي كه اعضاي جبهه پايداري هر روز طرح تازهاي براي انگ زدن به دولتيها ميريزند. يك روز محمود نبويان، نماينده نزديك به سعيد جليلي مينويسد: «بانيان توافق برجام نظام را مجبور به عقبنشيني و دادن امتيازات مختلف به دشمن كردهاند و باز هم بر آن افتخار ميكنند!» و روز ديگر سيد حميد رسايي مستقيما رييسجمهور را مخاطب قرار داده و او را با بنيصدر مقايسه كرده و از پيگيري طرح عدم كفايت سياسي ميگويد. انگار نه انگار كه تصميمگيري در خصوص موضوعات راهبردي و كليدي ايران را نه شخص رييسجمهور، بلكه دامنه وسيعي از نهادهاي بالادستي اتخاذ ميكنند. در چنين شرايط حساسي كه ضرورت ارسال يك صداي واحد از درون كشور احساس ميشود، تندروها همچنان همسويي عجيبي با مواضع دشمنان كشور دارند. محسن هاشمي معتقد است نظام براي عبور از وضعيت نه جنگ و نه صلح، قبل از هر چيز بايد دامنه فعاليتهاي افراطيها و راديكالها را محدود سازد. به اعتقاد هاشمي، نظام همزمان با توافقسازي در بيرون بايد از طريق اصلاحات دروني، مطالبات مردم را نيز پاسخ دهد.
در شرايطي كه سايه فعالسازي مكانيسم ماشه هر روز بيشتر از قبل بر سر كشور گسترده ميشود، تلاشهاي دولت براي توافقسازي با آژانس و اروپا با تخريبها و توهينهاي طرف مقابل مواجه ميشود. تبعات اين رويكردهاي افراطي براي منافع ملي ايرانيان چه مواردي ميتواند باشد؟
حالتي كه تندروها براي كشور ايجاد ميكنند و هر تصميم دولت در توافقسازي را با توهين، تخريب و اعتراضات بيپايه و اساس پاسخ ميدهند، براي كشور هزينهساز است. اين روند برخلاف منويات رهبري هم است. رهبري با صراحت اعلام كردهاند، شرايط نه صلح و نه جنگ، شرايط مناسبي براي كشور نيست و دولت بايد راهبردهايي را اتخاذ كند كه كشور را از اين شرايط تعليقي عبور دهد. در واقع دولت بايد ضمن توجه به بهبود معيشت خانوارهاي ايراني و پاسخگويي به مطالبات مردم، زمينه حل مشكلات بيروني از طريق توافقسازي را نيز دنبال كند. فكر ميكنم پس از صحبتهاي رهبري بود كه نشست ويژه با آژانس برگزار شد و توافق اخير از دل آن بيرون آمد. البته هنوز متن كامل توافق را نخواندهام، اما بر اساس دادههايي كه شوراي عالي امنيت ملي كشور منتشر كرده، ايران تلاش كرده روند فعالسازي مكانيسم ماشه را به تعويق بيندازد. بايد توجه داشت كه انزواي ديپلماتيك خواسته دشمنان ايران است. هر اقدامي كه منجر به افزايش انزواي ديپلماتيك ايران شود برخلاف منافع ملي ماست و در نقطه مقابل هر تصميم دولت كه باعث توافقسازي و تداوم مذاكره و گفتوگوها با طرفهاي مقابل شود، مصالح عمومي را محقق ميكند.
پرسشي كه ممكن است شكل بگيرد، اين است كه آيا چنين اقداماتي باعث حل معادلات موجود ميان ايران و امريكا ميشود؟ از اين جهت اين پرسش را طرح ميكنم كه هر قدمي كه ايران به سمت توافق برميدارد با زيادهخواهي طرف مقابل بياثر ميشود.
بر اساس دادههايي كه منتشر شده، ايران تنها در صورتي به توافقات خود با آژانس پايبند خواهد بود كه اقدامي خصمانه عليه ايران از سوي اروپا، امريكا و اسراييل صورت نگيرد. اگر اين نوع اقدامات انجام شود، ايران هم تعهدات پذيرفته در توافق اخير را كنار خواهد گذاشت. اما توافق با آژانس و اروپا براي جلوگيري از فعالسازي مكانيسم ماشه هر چند عاقلانه است، اما كافي نيست. اتفاقي كه رخ ميدهد، اين است كه ايران با آژانس و سپس احتمالا با اروپا مذاكره ميكند و توافقاتي هم منعقد ميكند. اما توجه داشته باشيد مشكل اصلي ما با امريكا و اسراييل است. ايران با آژانس و اروپا مذاكره ميكند و احيانا امتيازاتي هم به طرف مقابل ميدهد. در نقطه مقابل امريكا فشارها را عليه اروپا بيشتر ميكند، تحريمها در جاي خود باقي ميماند و گرهي از هزار توي مشكلات ايران باز نميشود. اين تلاشها در واقع تعليق شرايط نه صلح و نه جنگي است كه رهبري درباره آن هشدار ميدهند.
پس چه بايد كرد، چطور ميتوان به گونهاي تصميمگيري كرد كه منافع حداكثري ايران در بخشهاي گوناگون محقق شود؟
همانطور كه آقاي ظريف طي مقالهاي در اسفندماه به نگارش درآوردند ايران و امريكا بايد به سمت مذاكرات جامعتر، هماهنگيهاي بيشتر و در صورت امكان توافقات افزونتر حركت كنند. بدهبستاني انجام شود تا كشور از حالت نه جنگ و نه صلحي كه رهبري درباره آن صحبت كردند، خارج شود.
اما در شرايطي كه تندروها و اعضاي جبهه پايداري به دليل مذاكره با آژانس و اروپا، رييسجمهور، وزير خارجه و ساير مديران را متهم به خيانت ميكنند، رهبري در اظهارات اخيرشان اعلام كردند، اگر ضرورت تغييرات بنيادين در كشور احساس شود، نظام مشكلي با آن نخواهد داشت. چطور ميتوان اين تعادل را ميان منافع ملي و مطالبات طرف مقابل ايجاد كرد؟
به نظرم، ايران به اندازه كافي در امر غنيسازي پيش رفته و دانش و علم هستهاي را دروني كرده است. غنيسازي بيشتر اورانيوم امروز به كار ايران نميآيد. آنچه براي ايران مهم است، استفاده از منابع غني شده اورانيوم و بهبود وضعيت اقتصادي و معيشتي مردم است. ايران بايد به سمت احداث رآكتورهاي هستهاي پيش برود تا پس از غنيسازي آنها را به نفع اقتصاد و معيشت ايران به كار بگيرد. مثلا ايران با ناترازي برق روبهرو است، بايد از منابع غني شده اتمي خود براي توليد برق يا به گردش درآوردن چرخ صنعت و كشاورزي و...بهره جويد. اين رويكرد كمك ميكند تا مسائل ايران با غربيها هم حل شود.
سهشنبه شب ديداري ميان علي لاريجاني و بنسلمان وليعهد سعودي انجام شد. ظاهرا دو طرف به دنبال شكلدهي به يك پيمان دفاعي منطقهاي هستند. قبلا هم امريكا به ايران پيشنهاد ايجاد يك كنسرسيوم هستهاي منطقهاي را داده بود. آيا ميتوان ايده پيمان دفاعي مشترك با عربستان و ساير كشورهاي منطقه را با ايجاد يك كنسرسيوم هستهاي مشترك تضمين كرد؟
اين هم ميتواند يكي از راهحلها باشد. اما به نظر ميرسد، اولويت اصلي ايران به دست آوردن تكنولوژي رآكتور هستهاي براي تبديل دانش هستهاي به ارزش افزوده اقتصادي و كاربردي است.
تحليلگران معتقدند ايران همپاي مذاكرات هستهاي با غرب و توافقسازي بيروني بايد در عرصه داخلي هم با اقشار مختلف مردم توافقسازي صورت دهد. اين توافقسازي دروني در چه حوزههايي معنا پيدا ميكند؟
اين يك ضرورت مهم است. توافقسازي در داخل و تن دادن به اصلاحات بنيادين، مكمل هر نوع توافق خارجي است. بايد به مردمي كه در جنگ 12 روزه پشت ايران ايستادند، اعتماد و مطالبات آنها را محقق كرد. سيستم به يك درك مشترك با مردم نياز دارد.
اما نظام سياسي چگونه ميتواند با مردم به يك درك مشترك برسد؟
فضاي داخلي بايد به سمت اعتدال حركت كند و در هر زمينهاي از تندروي پرهيز شود. حاكميت بايد با مردم روراست باشد و تعاملات نزديكتري برقرار كند. مطالبات مردم بايد پاسخ داده شوند و سبك زندگي آنها به رسميت شناخته شود. بگير و ببندهاي شديد و فيلترينگ به دليل رفتارهاي عادي مردم هرگز راهگشا نخواهد بود. بدون رضايت مردم در داخل، هر توافقي در خارج با قدرتهاي بزرگ بلاموضوع است . اما متاسفانه اين روزها تندروها تصميمات حاكميت را به چالش ميكشند و به دولت و ديپلماتها انواع و اقسام انگها را ميزنند. اگر در همه شوونات حكومت همانطور كه اسلام خواسته اعتدال را اجرايي كنيم كشور به سمت رشد و پيشرفت حركت ميكند. در اين صورت تغييرات مورد قبول مردم، احزاب و گروههاي سياسي نيز محقق ميشوند. بدون اين اصلاحات و تغييرات شك نكنيد كه مشكلات و ناترازيهاي كشور بيشتر و بيشتر ميشود تا جايي كه ديگر كاري از دست كسي ساخته نيست.