يادداشتي به مناسبت درگذشت بهمن رجبي
عليه موسيقي محافظهكار
آرپژ تيموريان
بهمن رجبي در زمان خود تغيير و تحولي قابل ستايش در نظام تنبكنوازي ايران به وجود آورد. از جمله اين تغييرات را ميتوان به اصلاح فرم انگشتان در نوازندگي، اضافه كردن ريزهاي مختلف، بسط و گسترش موتيفها، تجسم ريتميك ملودي (مانند قطعه در قفس) اشاره كرد. اما از ديدگاه نگارنده همه اين تغيير و تحولات بهانهاي بود براي ابراز عقيدههاي سياسي و اجتماعي او؛ چراكه خودش تنبك را ابزاري براي اشاعه افكار ميدانست و نه وسيلهاي براي توليد ريتم.
با آنكه استاد حسين تهراني در زمان حيات خود تلاش چشمگيري براي هويتبخشي به تنبك كرد، اما اين ساز هنوز جايگاه اصلي خود را در موسيقي ايران پيدا نكرده بود. بهمن رجبي در جواني سراغ ساز تنبك آمد. او از پيشينه اين ساز آگاه بود و از قصد آن را انتخاب كرد تا آن را از منجلاب افكار گذشتگان بيرون كشد و در ادامه راه، شيوه نويني را در نوازندگي بنا نهاد كه در زمان خود از پيچيدگيهاي خاصي برخوردار بود و اين موضوع باعث شد نوازندگي وي كاملا متمايز از ديگران شود و جايگاه و شخصيت تنبك و تنبكنوازي ارتقا يابد.
در ظاهر، اين موضوع شايد به يك جهش آكادميك شبيه باشد، اما در بطن آن طغياني بزرگ در حال شكلگيري بود. او نه تنها نظام تنبكنوازي ايران، بلكه جامعه موسيقي را هدف گرفته بود.
رجبي حدود نيم قرن در قالب سخنران - نوازنده با پوششي خاص كه معرف عقايد سياسي- اجتماعياش بود در روي صحنه ظاهر شد و به نقد موسيقي و موسيقيدانان پرداخت. لحن گفتار و انتخاب واژگانش چنان صريح بود كه بذر كينه در دل اكثر اهالي موسيقي كاشته شد، گرچه خود او اين موضوع را بد نميدانست و ميگفت تا منتقد و نقد نباشد پيشرفتي صورت نميگيرد، اما باعث شد وي از جامعه موسيقي به كنج رانده شود و ديگر همكارانش از او دعوت به همكاري نكنند. اما او هر روز تندتر از ديروز به راهش ادامه داد و نظراتش را در قالب يادداشت مينوشت و به شاگردانش هديه ميكرد.
زمان ثابت كرد بسياري از سخنان بهمن رجبي صحيح است، اما نوع بيان گفتههايش باعث شد كه حقيقت، توهين تلقي شود. سخنانش فاقد هرگونه محافظهكاري بود. محافظهكاريهايي كه چون قانون نانوشته روي كاغذ هستند و عدم رعايت آنها منجر به بايكوت شدن فرد ميشود. رجبي اين بايكوت هنري را امتياز ميپنداشت و آن را استقلال تلقي ميكرد، اما واقعيت اين بود كه تا آخرين روزهاي زندگياش بابت اين كنارزده شدنها ناراحت بود.
او هميشه در سخنرانيهايش ميگفت آيندگان بيايند و راه تكامل در تنبكنوازي را ادامه دهند، اما نسبت به اين ماجرا سختگيري عجيبي داشت؛ به نظر من در كنار تمام تاثيرگذاريهايش، بايد گفت كه واقعيت اين بود كه اگر فردي از شاگردانش از پيش او، نزد معلم ديگري ميرفت و سبك و شيوهاي ديگر را فرا ميگرفت، رجبي ديگر او را در كلاس نميپذيرفت و تلخي ميكرد يا حتي اگر تنبكنواز ديگري شيوه نويني را پيش ميگرفت، با توهين از سوي بهمن رجبي مواجه ميشد. در واقع او خود را نه در ظاهر اما در باطن حكمران نظام تنبكنوازي ايران ميدانست و اين ويژگي، باعث شد كه باز چهره او خدشهدار و منزويتر شود.
بهمن رجبي به قدرت رسانه ايمان داشت و با آن دوستي ميكرد حتي اگر اين احساس را بر زبان نميآورد. روزگاري با قلم و كاغذ افكار اجتماعي - سياسي - موسيقايي خود را اشاعه ميداد و بعدتر سخنرانيها و صداي كنسرتهاي خود را به روي نوار كاست منتقل ميكرد و به تكثير آنها ميپرداخت. زماني كه دستگاه ويديو آزاد شد كنسرتهاي زيرزميني برگزار كرد و به سخنراني و نوازندگي پرداخت و فيلم ويديويي آنها بين شاگردان براي تكثير دست به دست ميشد. با به وجود آمدن ديويدي كليه آثار خود را روي آنها كپي كرد و به يادگار براي شاگردان امضا ميكرد همچنين با به وجود آمدن اينترنت آثار خود را در شبكههاي اجتماعي نظير اينستاگرام و يوتيوب به اشتراك گذاشت و گاهي سخنراني و مصاحبه و آن را در شبكههاي مجازي منتشر ميكرد. اين تداوم و پايداري و اشاعه افكار و آثار فردي در جامعه موسيقي ايران طي نيم قرن گذشته از سوي موزيسينها كم نظير بوده است.
بهمن رجبي تا آخرين روزهاي زندگي خود به تدريس ادامه داد و معلمي را رسالت زندگي خود ميدانست.
نوازنده تنبك و روزنامهنويس موسيقي