• 1404 چهارشنبه 2 مهر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک سپه fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6146 -
  • 1404 چهارشنبه 2 مهر

داوود بني اردلان، كارگردان «نيمه تاريك ماه» از اين نمايش به «اعتماد» مي‌گويد

تئاتر براي همه، نه فقط مخاطب حرفه‌اي

كارگردان، كارگزار نمايشنامه‌نويس نيست، بايد خوانش خودش را از متن داشته باشد

  مريم    آموسا

 در دهه اخير دوباره بازي‌هاي گروهي به متن زندگي ايراني‌ها بازگشته است، بازي‌هايي كه اتفاقا بسياري از آنها ريشه و رنگ و بويي ايراني ندارد و تقليدي است از آنچه در كشور‌هاي غربي مد و به ساير كشور‌ها تسري يافته است؛ بازي‌هايي كه در عين حال بازيگر را وا مي‌دارد كه همزمان دروغ بگويد يا حقيقتي را آشكار كند. نمايش اقتباسي «نيمه تاريك ماه» يكي از آثار نمايشي است كه مساله بازي را دستمايه اصلي خود قرار داده و در طول بازي سه زوج به همراه يك نفر ديگر است كه در شبي به دور هم جمع مي‌شوند تا خسوف را ببينند. آنها در آن شب با بازي‌اي كه راه مي‌اندازند، دچار اتفاقات عجيب و غريبي مي‌شوند و راز‌هايي كه سال‌ها تلاش كرده‌اند پنهان كنند در جريان اين شب و بازي كه راه مي‌اندازند برملا مي‌شود.

به گفته داوود بني اردلان، كارگردان نمايش «نيمه تاريك ماه»، داستان چند زوج جوان است كه به ظاهر زندگي كامل و عاشقانه‌اي دارند اما با يك بازي ساده سر ميز شام، همه‌ چيز فرو مي‌ريزد. در اين نمايش سه وجه از انسان نشان داده مي‌شود؛ چهره‌اي كه در جامعه از خود نمايش مي‌دهيم، رفتاري كه در كنار شريك زندگي يا دوستان صميمي داريم و آنچه در خلوت و تنهايي هستيم. اين وجوه الزاما بد يا خوب نيستند، بلكه بخشي از شناخت انسان از خودش هستند. نمايش مي‌كوشد مخاطب را به تأمل وا دارد كه همه ما چنين وجوهي داريم و بايد نسبت خودمان را با جهان و اطرافيان بشناسيم. در اين نمايش گوشي تلفن همراه كه امروز به عنوان نزديك‌ترين دوست ما بدل شده تبديل به شخصيتي كليدي مي‌شود كه قرار است كه با هر زنگ و پيامك رازي را برملا كند. با بني اردلان درباره اين اثر نمايشي گفت‌وگو كرديم.

    به عنوان يك كارگردان براساس چه متر و معياري متن نمايش‌هايي را كه روي صحنه مي‌بريد، انتخاب مي‌كنيد؟

سال‌هاست كه همواره هنگام انتخاب متن به چندين پرسش فكر مي‌كنم كه چه ضرورتي دارد كه اين متن را در اين مقطع تاريخي روي صحنه ببرم اما وقتي دقيق مي‌شوم مي‌بينم همواره در اين سال‌ها چه متن‌هايي كه براساس فيلم‌هاي ودي آلن كار كرده‌ام چه ساير آثارم، همواره برايم پرداختن به روابط انساني مهم بوده است؛ اينكه آدم‌ها چگونه با خود و ديگران مواجه مي‌شوند چگونه شخصيت‌شان را در بزنگاه‌ها بروز مي‌دهند و در ارتباط با آدم‌هاي ديگر كامل مي‌شوند يا تغيير مي‌كنند و درنهايت خود و راز‌هايشان را فاش مي‌كنند. به نظرم اين مسائل مختص به مكان و زمان خاصي نيست و شما مي‌توانيد اين مسائل را در جاي جاي جهان مشاهده كنيد. شش سال پيش كه «نيمه تاريك ماه» را روي صحنه بردم؛ حدود دو سال از ساخت فيلم 

«Perfect Strangers » (غريبه‌هاي تمام عيار) به نويسندگي و كارگرداني پائولو جنووسي مي‌گذشت؛ شما نگاه كنيد از آن زمان تاكنون چه تعداد فيلم براساس اين فيلم در جاي‌جاي جهان و به زبان‌هاي مختلف ساخته شده است. حتي در ايران دو نمايش اقتباسي براساس اين فيلم روي صحنه رفته و حتي مي‌شود گفت فيلم سعادت‌آباد نيز به اين فيلم شباهت دارد. البته فيلم سعادت‌آباد از نظر زماني زودتر از اين فيلم ساخته شده است.

 به نظرم در اين سال‌ها، انسان‌ها به ‌شدت با مساله تنهايي و ارتباط مساله دارند؛ آدم‌ها در عين حال كه از تنهايي خودشان فرار مي‌كنند به آن ‌هم پناه مي‌برند و در كنار آن در مواجهه با آدم‌هاي ديگر نمي‌توانند ارتباط درستي برقرار كنند. اين موضوعي نيست كه بشود آن را ناديده گرفت.

    چرا از ميان تمام متن‌هايي كه مي‌توانستيد انتخاب كنيد، سراغ يك متني كه مولف آن ايراني بوده، نرفتيد؟

اساسا در تمام سال‌هايي كه به عنوان كارگردان نمايش روي صحنه برده‌ام تمايلي به اين نداشته‌ام كه نمايشنامه ايراني كار كنم. البته علاقه دارم كه روي متن‌هاي ايراني كار كنم اما نه متن معاصر؛ با اين حال اواخر سال آتي براساس تعزيه نمايشي روي صحنه خواهم برد. شكل و فرم نمايش ايراني براي من جذاب است. چرا متن ايراني نه چون در سال‌هاي طولاني جز در موارد معدودي، اما خيلي اتفاق ويژه‌اي در حوزه نمايشنامه‌نويسي ما رخ نداده است، البته اين اتفاق در حوزه داستان‌نويسي رخ داده. شايد يك دليل آن، اين باشد كه نمايشنامه‌نويس‌هاي ما اساسا خيلي با سنت اقتباس سر كار ندارند. بيشتر دوست دارند همه ‌چيز را خودشان خلق كنند. شما وقتي به بيشتر آثاري كه در جهان توليد مي‌شود، نگاه مي‌كنيد، مي‌بينيد خيلي از متون توليد شده اقتباسي از يك فيلم يا داستان هستند اساسا اين سال‌ها براي من اقتباس مساله بسيار جذابي است. حتي زماني كه مي‌خواهم متن ايراني كار كنم مثلا مكاشفات شخصي كه شش، هفت سال پيش كار كردم قسمت اول روي متون كلاسيك ايراني مثل آثار سهروردي، عطار نيشابوري و در قسمت دوم روي متون ايراني معاصر كار كردم؛ يك بخش كارم بر پايه آثار داستان‌نويسان معاصر ايران شكل گرفت. مساله‌اي كه در بيشتر اين داستان‌ها مطرح مي‌شد عشق و شهر بود.

مساله من اينجا اين بود كه ما چگونه مي‌توانيم از اين زيست محدود شده در شهر و پتانسيل يك‌سري شهر‌ها داستان توليد كنيم يا داستان توليد شده داشته باشيم و براساس آن اثر جديدي بسازيم يعني باز بسترم، بستري بود كه شايد يك قدمتي داشت چون شما شهر را كه امروز به وجود نمي‌آوريد؛ اين شهر انرژي و پتانسيلي دارد، بايد ديد چه اتفاقي مي‌افتد كه مثلا در بعضي شهر‌ها داستان عاشقانه‌اي نوشته نمي‌شود؛ اما در داستان‌هايي كه در شهر‌هايي چون شيراز و اصفهان نوشته مي‌شود اين موضوع به شكل‌هاي مختلف درمي‌آيد. 

گويي لوكيشن اين شهر‌ها براي داستان‌هاي عاشقانه ساخته شده است. اساسا به نظر من وقتي شما به سراغ گونه‌اي از نمايش مي‌رويد كه در آن ديالوگ و روايت مهم است، بايد پايتان را جاي قرصي بگذاريد؛ يعني متن بايد محكم باشد تا بخش عمده از مسير را براي تو تسهيل كرده باشد. مگر اينكه بخواهيد نمايش پست مدرن كار كنيد كه در آن زمان فرق مي‌كند؛ ولي وقتي مي‌رويد سراغ نوعي از روايت كه مي‌خواهيد شكل كلاسيك داشته باشد بايد داستان‌محور باشد. اقتباس در اين سال‌ها براي من به اين شكل بوده كه روي متن‌هايي كار كرده‌ام كه متن‌هاي محكمي بوده‌اند و حالا بايد ديد روي اين متن چه چيز‌هايي را سوار خواهم كرد. مثلا من آخر امسال مي‌خواهم روي متن «چه كسي از ويرجينيا ولف مي‌ترسد» ادوارد آلبي كار كنم؛ اين متن آن‌قدر قرص و محكم است كه در اقتباس تو مي‌تواني جاي درست و محكمي بايستي و مخاطب هم مي‌تواند با اثر درگير شود.

    بعضي منتقدان بر اين باور هستند كه كارگردان‌هاي ايراني به دليل اينكه نمي‌توانند متن‌هاي نمايشنامه‌نويسان ايراني را روي صحنه ببرند، سراغ متن‌هاي اقتباسي يا نمايشنامه‌هاي خارجي ‌مي‌روند؟

به هر حال هر كسي مي‌تواند نظر متفاوتي داشته باشد؛ بي‌شك كساني كه چنين حرفي مي‌زنند از يك عقبه ذهني خاصي برخوردار هستند و براي حرف‌شان استدلال خاص خودشان را دارند. 

من به عنوان كارگردان آزادم كه روي هر متني كه دوست دارم كار كنم و خوانش خودم را از آن متن داشته باشم. وقتي قرار باشد كه روي متن ايراني كار كنم، وقتي با خالق اثر گفت‌وگو مي‌كنم و مي‌پذيرد كه من در مواجهه با اثرش خوانش خودم را داشته باشم روي متنش كار مي‌كنم در غير اين صورت من كارگردان، كارگزار نمايشنامه‌نويس نيستم كه بخواهم متن او را مو به مو اجرا كنم.

البته در ايران، ما تعدادي نويسنده داريم كه اصلا نمي‌شود در متن آنها تغييري ايجاد كرد و بايد به همان شكل كلاسيك با متن آنها برخورد كنيد و بايد به متن آنها پايبند باشيد، اما كارگردان مي‌تواند در فرم اجرايي آن‌گونه كه مي‌خواهد با اين متن‌ها برخورد كند. اينكه مي‌گويند كارگردان‌هاي ايراني جرات اين را ندارند كه متن نمايشنامه‌نويسان ايراني را روي صحنه ببرند، حرف نادرستي است؛ به نظرم اين متعصب بودن به نويسنده‌هاي ايراني برمي‌گردد كه مي‌خواهند يك كارگردان همان‌گونه كه او اثرش را نوشته آن را روي صحنه ببرد. مگر ما در ايران نمايشنامه‌نويس گردن كلفت‌تر از شكسپير، چخوف يا ايبسن داريم كه متن‌هاي آنها به شكل‌هاي مختلف اقتباس و روي صحنه مي‌رود.

    در دهه اخير در كشور ما متأثر از مد جهاني مساله بازي‌هاي گروهي بسيار مد شده و اين موضوع و دستاورد‌هاي مثبت و منفي آن به شكل‌هاي مختلف در ابعاد زندگي ما خودش را نشان مي‌دهد؛ نمايش نيمه تاريك ماه هم اشاره مستقيم به مساله بازي دارد. به عنوان كارگردان اين اثر بگوييد كه چرا بازي اين‌قدر مهم شده و اصلا رويكرد خودتان فارغ از اين اثر نمايشي به مساله بازي چيست؟

در سال‌هاي اخير در ايران سرگرمي دوباره موردتوجه قرار گرفته؛ هر چند كه ما خيلي قبل‌تر در ايران سنت بازي داشته‌ايم؛ از خنياگر‌ها تا دلقك‌هاي دربار و اسماعيل بزاز و كريم شيره‌اي و... اين افراد با بازي‌هايي كه در دربار راه مي‌انداختند نقش‌هايي را بازي مي‌كردند تا سرگرمي‌هايي ايجاد كنند. بشر به سرگرمي همواره نياز داشته؛ بازي كردن با آدم‌ها، موقعيت‌ها و شخصيت‌ها براي پر كردن يك‌سري زمان و سرخوش بودن اصلا در فرهنگ ما غريبه نيست. يكي از دستاورد‌هاي بازي بيدار كردن هوش هيجاني است و باعث مي‌شود كه لايه‌هاي عميق وجودمان كشف شود. 

به نظرم نويسنده اين فيلمنامه كه البته يك نفر نيست مجموعا يك تيم هستند و خيلي باهوش بوده‌اند؛ براي اينكه اين درام را در بستر يك بازي تعاملي مطرح و پيش مي‌برند. اين موضوع تعليق عجيب و غريبي در قصه ايجاد مي‌كند. از همان شروعي كه ما مي‌گوييم بياييد با هم يك بازي كنيم، تماشاگر مشتاق است كه ببيند بازي چه شكلي پيش مي‌رود. از يك جاي ديگر اين بازي تبديل مي‌شود به يك چيز ديگر. حالا ديگر بازي نيست، حقيقت زندگي است كه در پس اين بازي دارد خودش را به ما نمايش مي‌دهد. اگر نگاه كنيم به خودمان مي‌بينيم ما هم همينيم؛ ما در زندگي مدام داريم بازي مي‌كنيم. كدام يك از ما زندگي را جدي گرفتيم؟ واقعا يك بخش زندگي بازي است و ما هم بازيگران اين زندگي كه چيز‌هايي مقابل‌مان قرار مي‌گيرد كه اصلا فكرش را نمي‌كرديم. روزگار دارد با ما بازي مي‌كند، ولي اين حقيقت براي اينكه از پس‌اش بربياييم و عبور كنيم خيلي مواقع تلخ و دردناك مي‌شود. خيلي مواقع هم صرفا براي اين است كه ما چيزي بياموزيم. اين نمايش براي من، جهان كوچكي از زيست هر روزمان در اين دنيا است كه قرار است به ما يك چيز‌هايي را بياموزد.

    باتوجه به اينكه نمايش نيمه تاريك ماه را پيش‌تر روي صحنه برده بوديد، آيا در اجراي جديد تغييراتي در متن به وجود آورديد؟

نه، تغييرات اساسي در متن نمايش نداشتيم؛ فقط بخشي از ديالوگ‌ها متناسب با شرايط امروز تغيير كرده است. داستان نمايش نيمه تاريك ماه بر پايه روابط انساني شكل گرفته است كه از گذشته تا امروز چارچوب‌هايي داشته. البته نه به اين معنا كه روابط تعريف شده است. حتي اگر از الگو‌هاي قديمي خارج شويم، وارد الگو‌هاي تازه‌اي مي‌شويم. اما از نظر فرم و اجرا هم همان نگاه گذشته را در نمايش حفظ كرده‌ايم.

    چرا در اجراي جديد نمايش سراغ افرادي رفتيد كه پيش‌تر آنها را به عنوان بلاگر يا پادكستر مي‌شناسيم‌شان و نه بازيگران حرفه‌اي تئاتر؟

هدف من دعوت از طيف گسترده‌تري از تماشاگران به سالن تئاتر است نه فقط علاقه‌مندان حرفه‌اي. براي اين كار از افرادي بهره گرفتيم كه در حوزه‌هاي مختلف شناخته‌ شده و موفق هستند و در عين حال توانايي اجرا دارند؛ مثل دوستان پادكست «رختكن بازنده‌ها»، سياوش صفاريان‌پور سال‌ها در اين حوزه كار كرده و علاوه بر اجرا، كارگرداني هم كرده است. مژده محمدي هم سال‌ها در حوزه اجرا كار كرده و همچنين بهزاد عمراني كه در اجرا‌هاي قبلي جزو بازيگران اين كار بوده است. اهورا نيازي كه از بازيگران جديد اين نمايش است، سال‌ها در حوزه اجرا فعاليت داشته است. حسين ‌اميدي، الهه حسيني و مرجان اتفاقيان هم كه از بازيگران حوزه تئاتر و سينما هستند. اين تركيب مي‌تواند نظر نسل‌هاي مختلف، علي‌الخصوص نسل جواني را كه در حوزه‌هاي ديگر غير از تئاتر و هنر فعاليت دارند به تئاتر جلب كند. فراموش نكنيم يكي از كاركرد‌هاي تئاتر مجموعه‌اي از فرهنگ‌سازي، آموزش، سرگرمي و تفكر است. ما نمي‌توانيم تئاتري را كار كنيم كه مخاطب را در سالن ننشاند و مخاطب به سالن نيايد و انتظار داشته باشيم براي مخاطب حرف بزنيم. بيش از هر چيز بايد مخاطب را به سالن آورد تا بتوانيم با او حرف بزنيم. البته بايد به اين نكته هم توجه كنيم كه اين روز‌ها برخي بازيگران حرفه‌اي همزمان در چند پروژه كار مي‌كنند و همين امر موجب مي‌شود كه انرژي لازم را روي كار نگذارند و در كنار آن به واسطه كار كردن در پروژه‌هاي پلتفرم‌ها، درخواست دستمزد‌هاي بالا بدهند كه از توان من كارگردان باتوجه به هزينه‌هاي توليد يك نمايش خارج است. 

از اين رو ترجيح دادم كه با افرادي كه كمتر به عنوان بازيگر شناخته شده‌اند، كار كنم.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون