• 1404 چهارشنبه 2 مهر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک سپه fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6146 -
  • 1404 چهارشنبه 2 مهر

يادداشتي بر «بي‌خوابي مردمان نجيب» نمايش سام ‌موسايي

بي‌سرزمين‌ها روي اسكله

آريو راقب كياني

آيين‌هاي سنتي جنوب هميشه نقش پررنگ و بااهميتي در زندگي مردمان آن خطه داشته است. يكي از اين آيين‌ها، آيين زار است كه براي آنها به نوعي آيين درماني تلقي مي‌گردد. از ويژگي بارز اين آيين، باور به وجود جهان با نظم ديگرگون است كه نقش اساسي در تعيين احوالات فرد از بيماري تا شفا‌يابي دارد. در اين آيين، موسيقي و آوا براي برون‌رفت از وضعيت آشفته اين جهاني شخص، تعيين‌كننده مي‌باشد. وضعيتي كه با ايجاد توأمان دو حالت خلسه و وجد با باور به موضوعيت «بادباوري» بايد منجر به شفا ‌‌گردد.  نمايش «بي‌خوابي مردمان نجيب» به نويسندگي و كارگرداني سام ‌موسايي نمايشي موسيقيايي است كه با نگاه آييني-سنتي مختص به فرهنگ جنوب كشور، توانسته با تلفيقي از پديده اجتماعي «زار» و مديوم تئاتر، دستيابي به امر دراماتيك را مضاعف كند. از آنجا كه آيين زار بر ديالكتيك استوار است، در پوشش تئاتر از اين خاصيت مباحثه‌گون به نحو احسن سود جسته است و مثلث آواي موسيقيايي، مرد سرباز بي‌خواب و زن رنجور دلتنگ (با بازي زيبا درياسفر) را در كنار هم با تضاد، تعارض و البته سينرژِي قرار داده است.  نمايش ترسيم‌‎گر گمگشتگي‌ها و اختلالات انسان‌هاي انتظار كشيده است كه در اسكله‌اي، خط مرز بين دريا و خشكي را وجب مي‌كنند. لحظه به لحظه اين نمايش تركيب آداب و رسوم سنتي با وضعيت مدرن شده است. در اين بين، نمايش از تكنيك ويديو بك پروجكشن بهره برده است و با نمايش تصاويري متناقض و در ضديت با هم، تلاش داشته راوي‌گري «حيدو هدايتي» نمادين‌‌تر و از نگاه ديگر بومي‌تر رخ نمايي كند. آنجا كه صحبت از اختلال Insomnia (بي‌خوابي) مي‌شود، تصاويري از فرويد در حال كشيدن قليان و نه پيپ نمايش داده مي‌شود يا آنجا كه از دو برادر در يك مسابقه فوتبال كه يكي در تيم ملي آلباني و ديگري در تيم ملي سوييس بازي مي‌كنند، نقل مي‌شود، تصوير مادر ترزا در حال روپايي زدن با توپ فوتبال ميدان آزادي ارايه مي‌شود يا آنجا كه فانوس دريايي همچون چراغ مطالعه روشن و خاموش شد و دست آخر بالشت‌هايي كه به صورت معلق روي موج‌هاي دريا بالا و پايين مي‌رفتند، همه و همه در داستاني مدرن جلوه دادن نمايشي است كه با استفاده از اين ابزار تكنولوژيك سعي در توازن با سنت دارد. از منظر خلق موقعيت‌هاي تضادآميز و تركيب جمع اضداد، نمايش مي‌خواهد به نوعي بي‌سرزميني را به مخاطب القا كند كه حتي اصالت وجودي اسكله نيز به عنوان مكان‌مندي اصلي نمايش زير سوال مي‌رود. حتي فلاش‌بك و فلاش فورواردهاي فيلم‌هاي پخش شده دال بر اصرار مولف بر بي‌زماني و تكرار مكررات حوادث رخ داده در گذشته يا آينده استمراري مي‌باشد.  نمايش با ايجاد سه جزيره دور افتاده از هم، اشخاص را در آنها مستقر مي‌كند و رابطه‌سازي را براساس آن شكل مي‌دهد. سربازي كه در اسكله‌اي دور افتاده در حال نگهباني است و روز شمار 730 روز خدمت بي‌خواب‌گونه را با خود مرور مي‌نمايد، زني كه به انتظار خبري از مسافر خويش است و با خود عهد بسته كه موهايش را در گرو آن چيزي كه به آب داده، قيچي نمايد و كولي‌وار در همان اسكله فال ورق مي‌گيرد و راوي كه لحن نمايش را با تم موسيقيايي‌اش، شاعرانه مي‌نمايد. به راستي حلقه واسطه اين مردمان چيست؟ انتظار، بي‌خوابي، دلتنگي يا بادي كه از دريا به سمت آنها مي‌وزد و پيغامي برايشان دارد؟ نمايش رفته‌رفته بندهاي آويزان شده از سقف را رها مي‌نمايد و چمدان‌هاي پر شده از خاطرات و دلبستگي‌ها را آويزان مي‌نمايد. گويي همه ‌چيز بايد در اين نمايش حتي سرباز پاس بخش بايد به صورت آويخته در بالاي چاه و شناور در يك محيط دايره‌وار در آيند تا شايد خلسه بي‌تاب گونه آنها از بي‌خوابي، با پر‌هاي بالشت قابليت پرواز و رهايي از قعر چاه را به دست آورد. مردمان نجيب اين نمايش بار ديگر مي‌خواهند در آرامش و بي‌دغدغه، واژه «خوابم مي‌آد!» را با خود هجي كنند.
در انتها ذكر و يادآوري اين مطلب خالي از لطف نيست كه در سال‌هاي اخير، حضور خوانندگان شناخته ‌شده در صحنه‌هاي تئاتري ايران پديده‌اي پررنگ و به صورت فراگير شده و اصطلاح «كنسرت-نمايش» به ادبيات هنري ما وارد شده است. اين رويكرد اگرچه مزاياي آشكاري دارد، اما معايب و خطراتي را نيز متوجه تئاتر مي‌كند. از منظر مثبت، حضور خواننده‌ها بي‌ترديد به جذب مخاطب گسترده‌تر منجر مي‌شود. بسياري از تماشاگراني كه شايد پيش‌تر ارتباطي با تئاتر نداشتند، به شوق شنيدن خواننده محبوب خود به سالن مي‌آيند و اين امر به عامه‌پسند شدن تئاتر ياري مي‌رساند. افزون بر اين، چنين آثاري به صحنه‌ها رنگ و بوي تئاتر موزيكال مي‌دهند؛ ژانري كه در جهان جايگاهي برجسته دارد اما در ايران كمتر تجربه شده است. نهايتا مي‌توان گفت اين روند فرصت تازه‌اي براي تركيب دو مديوم موسيقي و تئاتر فراهم مي‌كند و امكان نوآوري و جذب نسل جوان را بالا مي‌برد.
با اين حال، روي ديگر ماجرا كمتر اميدواركننده است. نخست اينكه در اين نوع توليدات، موسيقي اغلب بر تئاتر رجحان مي‌يابد؛ روايت، شخصيت‌پردازي و درام كه ستون‌هاي اصلي نمايش هستند در حاشيه قرار مي‌گيرند. دوم، تئاتر به تدريج به سمت كنسرتي شدن پيش مي‌رود و خطر آن وجود دارد كه «نمايش» به بهانه‌اي براي برگزاري كنسرت بدل شود. همچنين، چنين روندي مي‌تواند رقابت ناعادلانه‌اي ميان گروه‌هاي نمايشي مستقل و توليدات پرهزينه با حضور ستارگان موسيقي ايجاد كند و بخشي از فضاي حرفه‌اي تئاتر را به حاشيه براند. درنهايت، 
كنسرت-نمايش نه بايد نفي شود و نه بي‌قيد و شرط پذيرفته. مهم آن است كه هنرمندان و تهيه‌كنندگان تعادلي ميان موسيقي و تئاتر برقرار كنند تا اين‌گونه نوظهور بتواند به جاي تهديد، فرصتي براي غناي تئاتر ايران باشد. 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون