ترس انکار شده
کاری هم ندارم که محتوای متن اصلاحی از دقت کافی برخوردار نیست و معلوم نیست که آخرش چه میخواهد گفته شود. ولی سرعت پاسخگویی رییس مجلس و نیز اعتراض یک روزنامه اصولگرا به این سخنان حکایت از حساسیت زیاد آنان دانست. این روزنامه معترض بود که: «اظهارات اخیر رییس مجلس در جلسه علنی درباره قیمت بنزین و لزوم «تدبیر» برای جبران شکاف میان قیمت خرید و فروش آن، بار دیگر زنگ خطر طرح موضوع حساس گرانی بنزین را به صدا درآورده است. این سخنان، هرچند در قالب دغدغه بهینهسازی مصرف سوخت و اجرای برنامه هفتم مطرح شده است، اما چنین رویکردی بدون توجه به تبعات اجتماعی، اقتصادی و زیرساختی، با منطق حکمرانی عاقلانه همخوانی ندارد. گرانی بنزین، بهویژه در شرایط کنونی که زیرساختهای حملونقل عمومی، تولید خودروهای کممصرف و فرهنگسازی مصرف بهینه همچنان مغفول مانده است، نهتنها گرهی از مشکلات باز نمیکند، بلکه میتواند آتش نارضایتیها را شعلهور سازد. تجربههای تلخ گذشته درسهایی برای امروز ما دارند. فراموش نکردهایم که افزایش ناگهانی قیمت بنزین در سال ۱۳۹۸ چه تبعاتی داشت. حالا که هنوز زخمهای آن روزها تازه است، چرا باید دوباره همان مسیر اشتباه را رفت؟»
آن اصلاحیه خیلی سریع و این انتقاد درون جناحی نشان از ترس عمیق ولی انکارشدهای دارد. ۶ سال است که قیمت بنزین ثابت است در حالی که در این مدت شاخص قیمتها حدود ۸ برابر افزایش یافته و جالب است که مطابق سخنان آقای قالیباف برای حفظ قیمت موجود سالانه ۵ تا ۶ میلیارد دلار بیزبان را صرف واردات بنزین میکنند تا آن را به صورت رایگان به مردم بدهند، در حالی که رییس جمهور هم در بندرعباس از بیپولی گفت که: «سر یک میلیارد دلار داریم چانه میزنیم.» خب این وضعیت را چگونه میتوان تحلیل کرد؟ یک راه آن چیزی است که روزنامه اصولگرا نوشته است در شرایط کنونی باید در عمل منتظر بمانیم بلکه اوضاع درست شود که البته درست نمیشود. در واقع گویا به صورت مستمر در شرایطی هستیم که قادر به اتخاذ تصمیم علمی و موثر نیستیم. این حالت نه فقط برای بنزین و انرژی، بلکه برای اغلب امور دیگر نیز صادق است. حالت دیگر این است که این را ناشی از ترس بدانیم. در واقع سیاستگذاری عاقلانه این نیست که بنزین را لیتری ۵۰ و ۶۰ هزار تومان بخری و سه هزار تومان بفروشی، آن هم کالایی که در اغلب کشورهای جهان با مالیات اضافه بر قیمت بازار آزاد فروخته میشود و برای دولتها سود هم دارد. اکنون در کشوری هستیم که حتی یک دلار هم برایش مهم است و در عین حال چنین آتشی را به خرمن درآمدهای اندک ارزی خود میزند. قطعا چنین کاری کاملا غیرعقلانی است؟ پس چرا انجام میشود؟ ترس از مردم و از اعتبار نداشتن خود. جالب است که اگر مسوولان این حاتمبخشی را از جیب خود میکردند، جای نگرانی نبود؛ آنان این اتلاف منابع را از جیب مردم میکنند و در عین حال از آنان میترسند. یک لحظه تصور کنید که نیمی از مصرف روزانه بنزین برق و گاز و گازوییل، به قیمت ارزی و نه ریالی به مردم داده شود (البته همه مردم ایران؛ نه اینکه دهکبازی درآورید) ماهانه هر خانوار 4 نفری بیش از حداقل حقوق را دریافت خواهد کرد و صرفهجویی مصرف انرژی شما هم خیلی زیاد خواهد شد. بنزین و گاز و گازوییل و برق را آزاد کنید و دخالتی در آن نکنید. حداقل پرداختی به یک شهروند ایرانی، خیلی زیاد خواهد شد و به مرور مشکلات تولید خودروهای بنجل، اتلاف انرژی و مصارف بالا، قاچاق و فساد و... هم نخواهید داشت. چرا این کار را نمیکنید و به جای آن این همه خسارت به کشور و مردم و اقتصاد وارد میکنید؟ اینجا است که عواملی فراتر از ترس هم دیده میشود و آن جهل، نفع، فساد و رانت است. اگر همین امروز تصمیم بگیرید کل سوخت و انرژی را به مردم بدهید و قیمت آن آزاد باشد و مابهالتفاوت آن نصیب مردم شودهمه سود میکنند و مهمتر از مردم و دولت، اقتصاد بهرهمند میشود. اگر این کار را همان سال ۱۳۹۸ یا پیش از آن انجام داده بودید، امروز مشکل چندانی در حوزه انرژی و حتی بودجه نداشتید، مشکلی هم برای پرداخت یارانه به مردم نداشتید. ترکیب ترس، ناآگاهی، رانتجویی، موجب این وضعیت شده است. انکار ترس نیز چارهساز نیست.