فاجعه درياچه اروميه و غفلت از ابعاد اجتماعي - سياسي
پاسخگويي يا طلبكاري؟
ميلاد پورقنبر
در حالي كه درياچه اروميه، به عنوان يكي از حياتيترين اكوسيستمهاي آبي ايران، بهطور كامل نابود و بقاياي نمكزده آن به منبعي از بحرانهاي اجتماعي و سياسي بدل شده، رويكرد مديران سابق، به جاي پذيرش مسووليت و پاسخگويي شفاف، به طلبكاري رسانهاي و تمسخر كشاورزان محلي تبديل شده است. اين مقامات كه سكان هدايت ستاد احياي درياچه را در دست داشتند، امروز به تحليل علل خشكي ميپردازند و شيوههاي معيشتي كشاورزان را به سخره ميگيرند، گويي غفلت سيستماتيك از عوامل اجتماعي- سياسي نقشي در اين فاجعه نداشته است. چنين رفتاري نه تنها از منظر اخلاق حرفهاي ناپذيرفتني است، بلكه با اصول حاكميت پاسخگو و عدالت اجتماعي در تضاد قرار ميگيرد؛ جايي كه مديران بايد در برابر مردم، نه رسانهها، حسابرسي شوند.
عملكرد دكتر كلانتري و ستاد تحت هدايت وي كه از سال ۱۳۹۳ با وعدههاي احياي پايدار تشكيل شد، نمونهاي بارز از ناديده گرفتن عوامل اجتماعي- سياسي بحران است. به جاي توجه به تعامل با كشاورزان و جوامع محلي آنها، تمركز خود را بر سياستهاي مركزي و خودكفايي بدون پشتوانه اجتماعي گذاشتند. اين غفلت كه ريشه در ناديده گرفتن پوياييهاي اجتماعي و تعارضات سياسي محلي دارد، منجر به تضاد بين كشاورزان و ستاد احياي درياچه اروميه شد؛ جايي كه كشاورزان، به عنوان قربانيان اصلي از، از دست دادن معيشت و امنيت اجتماعي رنج ميبرند. پرسش بنيادين اين است: با بودجههاي تخصيص يافته، چرا ستاد به جاي ايجاد مكانيسمهاي مشاركتي براي حل مسائل اجتماعي- سياسي، به سمت پروژههاي فني حركت كرد؟ چرا مطالبات مردمي كه ميتوانستند به سياستگذاريهاي فراگير منجر شوند، ناديده گرفته شدند؟ به جاي تمركز بر عوامل فني، بايد به عوامل اجتماعي- سياسي توجه ميشد تا تعارضات محلي حل و پايداري اجتماعي تضمين شود. اينها سوالاتي نيستند كه با توجيهات پسيني پاسخ داده شوند؛ بلكه دكتر كلانتري و مسوولان مربوط بايد نسبت به عملكردشان در مقابل رسانهها و مردم پاسخگو باشند. نابودي كامل درياچه -كه طبق مشاهدات ميداني اخير، به بيابان نمكي تبديل شده - نه تنها يك شكست مديريتي، بلكه اشتباهي نابخشودني است كه اين مقامات را ملزم به پاسخگويي ميكند.
پيامدهاي اين نابودي، فراتر از از دست رفتن يك درياچه است، بلكه به تشديد بحرانهاي اجتماعي-سياسي منطقهاي منجر شده است. غفلت از عوامل اجتماعي- سياسي، مانند فقدان برنامههاي حمايتي براي كشاورزان و جوامع محلي، زنجيرهاي از آثار دومينويي را به راه انداخته: احتمال مهاجرت اجباري بيش از ۱۰۰ هزار خانوار، تهديد امنيت معيشتي و تشديد نارضايتي عمومي. از منظر جامعهشناختي، اين پديده گواهي بر ناكارآمدي سياستهاي مركزي است كه بدون توجه به پوياييهاي اجتماعي- سياسي محلي عمل ميكنند. براي نمونه، در مرداد ۱۴۰۴ (۲۰۲۵)، اروميه براي اولينبار ركورد دماي 41 درجه سانتيگراد را تجربه كرد كه مستقيما به عقبنشيني درياچه و كاهش رطوبت محلي نسبت داده ميشود و تهديدي جدي براي سلامت عمومي و ثبات اجتماعي به شمار ميرود.
فاجعه درياچه اروميه منحصر به آقاي دكتر كلانتري نيست؛ مسوولان مربوط كه مسائل سياسي و اجتماعي را ناديده گرفتند و مسائل محلي را به حاشيه راندند، سهمي برابر در اين ويراني دارند. طلبكاري و تمسخر كشاورزان محلي به جاي پاسخگويي، تنها باعث تشديد نارضايتي عمومي و خشم مردم خواهد شد. رسانههاي مستقل بايد محل پاسخگويي اين عملكردها باشند نه تمسخر كشاورزان و مردم محلي توسط اين افراد . درياچه اروميه نابود شد، اما درسهاي اجتماعي-سياسي آن بايد به پاسخگويي فراگير منجر شود؛ نه تحليلهاي توخالي و تمسخرآميز.