جوانسازي شوراها، فرصت طلايي!
اميد عليبابايي
آقايان اصلاحطلب، لطفا به انتخابات شوراها به چشم يك فرصت نگاه كنيد؛ فرصتي براي جوانسازي شوراها و جوانگرايي در جرياني كه افكار و آدمهايش پا به سن گذاشته و نياز به بازسازي دارد. از آنجايي كه در كلانشهرها و به خصوص تهران، رايدهندگان به ليستها اعتماد كرده و معمولا به صورت ليستي راي ميدهند، ميتوان از اين فرصت براي جوانسازي شوراي شهرها به خصوص شوراي شهر تهران كه نگاه جريانهاي سياسي مختلف به آن، نگاهي تاثيرگذار است، استفاده كرد.
باتوجه به اينكه چند ماه براي تعيين تكليف اعضاي تصميمساز و تصميمگير (سياستگذار) جريان اصلاحطلبي و همچنين انتخاب ليست نهايي زمان وجود دارد، ميتوان مواردي را براي رسيدن به ليستي جوان مدنظر قرار داد:
۱- انتخاب تصميمسازان و تصميمگيران (سياستگذاران) جوان يا معتقد به جوانگرايي: از آنجايي كه بدنه و بطن جريان اصلاحطلبي، از ميانسالان و افراد پا به سن گذاشته تشكيل شده، احتمال استفاده از جوانان در اين بخش تقريبا دور از ذهن است و ارادهاي هم طبق شواهد براي چنين كاري ديده نميشود، اما ميتوان پارامتر اعتقاد به جوانگرايي را به عنوان يك شاخص براي تعيين سياستگذاران در نظر گرفت.
۲- معرفي جوانان به سياستگذاران براي حضور در ليست:
اگر اعتقاد واقعي به جوانگرايي در بين تصميمسازان و تصميمگيران وجود داشته باشد ميتوان از احزاب، افراد و همان سياستگذاران جريان اصلاحطلبي درخواست كرد تا نيروهاي جوان و واجد شرايط را براي بررسي بيشتر معرفي كنند تا در نهايت ليستي با استفاده حداكثري از جوانان تشكيل شود.
۳- ليستي واقعا جوان: جوانگرايي واقعي يعني ليستي با ميانگين سني حدود ۴۰ سال و اين يعني استفاده حداكثري از جوانان متولد دهه ۶۰ و ۷۰ كه در بسياري از برههها به كمك اصلاحطلبان آمده و به آنان اعتماد كردهاند و اكنون فرصت آن رسيده تا قدرداني از زحماتشان با بهرهگيري از آنان در حداقليترين جايگاه تصميمگيري رسمي انجام شود. اهميت اين جوانسازي از آنجايي دوچندان ميشود كه شوراي شهرها، هم فرصت مناسبي براي محك خوردن نظر جامعه (به خصوص جوانان) درباره جوانگرايي و هم فرصت مناسبي براي بدنه جريان اصلاحطلبي است تا بتواند به بازسازي خود بپردازد. بايد دقت داشت كه شايد اين انتخابات پيشرو، جنبه صفر و يكي داشته باشد يعني همانطور كه فرصتي طلايي براي بازسازي بدنه جريان اصلاحطلبي و شناساندن دوباره اين جريان به جوانان است، ميتواند تهديدي براي حذف كامل اين جريان از اذهان جوان جامعه و گذر جوانان از اين جريان باشد، چون جناحهاي رقيب تا به امروز با توجه به فرصتهاي در اختيار و كميت مناسب جوانان حاضر درون خود، توانستهاند حداقل (در ظاهر هم كه شده) براي جذب جوانان چه به عنوان هوادار و چه به عنوان سياستگذار موفقتر از اصلاحطلبان ظاهر شوند.
از طرف ديگر چون در چند سال گذشته به هر دليلي ميزان مشاركت در هر انتخابات نسبت به انتخابات قبلي كاهش پيدا كرده (به خصوص كه در اين دوره، انتخابات شوراي شهرها همزمان با انتخابات رياستجمهوري برگزار نخواهد شد و احتمالا نسبت به دورههاي گذشته درصد بسيار كمتري در شهرهاي بزرگ راي خواهند داد) پس نميتوان با ابزارها و افراد قديمي كه جوانان آنها را نميشناسند و حتي ممكن است به خاطر نزاع نسلي شديدي كه در جامعه وجود دارد نسبت به آنان گارد بگيرند، در انتخابات ليست داد پس بايد از جوانان (حتي گمنام) استفاده شود تا به واسطه كشش دروننسلي، به عنوان برگ برنده نقشآفريني كنند.
همچنين حضور جوانان در شورا ميتواند به جوانگرايي در سيستم مديريت شهري و روستايي ختم شود و پايگاهسازي خوبي براي جريان اصلاحطلبي در بطن جامعه به وجود بياورد. اگر اميدواري و نشانهاي از ارايه ليستي جوان از طرف اصلاحطلبان به وجود بيايد (كه معجزه است!) بايد تصميمگيران به اين مقيد باشند كه دو معيار آقازادگي و ثروتمند بودن، وزن بسيار اندكي در اين ليست داشته باشند، چون اگر ليستي جوان متشكل از آقازادهها و صاحبان ثروت و قدرت شوراها را در اختيار بگيرند، قطعا در طول دوره شورا و در انتهاي آن، اتفاقاتي را رقم خواهند زد كه به نوعي خودكشي جريان اصلاحطلبي در بين جوانان خواهد بود و همان اندك اميد براي گسترش و پايگاهسازي اصلاحطلبان در بين قاطبه جامعه كه جوانان آن را تشكيل ميدهند هم از بين خواهد رفت و اين فرصت طلايي تبديل به بدترين تهديد ممكن براي جريان اصلاحطلبي خواهد شد.