«اعتماد» در گفتوگوي اختصاصي با كارشناسان بررسي ميكند
صلح غزه؛ فرصت يا تهديد؟
مرتضي مكي: صلح در غزه ظاهرا پايدار خواهد بود چرا كه اسراييل تحت فشارهاي داخلي و بينالمللي قرار دارد و به همين دليل احتمال نقض بندهاي توافق دشوارتر است
حديث روشني
از ظهر پنجشنبه گذشته، توافق آتشبس ميان اسراييل و حماس كه بر مبناي طرح ۲۰ مادهاي دونالد ترامپ طراحي شده، به اجرا درآمد. گفتني است اين توافق در مرحله نخست، صلحي را رقم ميزند كه قرار است تا دوشنبه يا سهشنبه هفته جاري ادامه يابد و جزييات آن شامل آزادي تمامي اسرا و عقبنشيني تدريجي نيروهاي اسراييلي از اطراف نوار غزه است. در همين راستا، گروهي از ناظران مدعياند ميانجيگري مصر، قطر و تركيه همراه با نظارت مستقيم امريكا، نقشي كليدي در به سرانجام رسيدن دور نخست مذاكرات داشت و امكان كنترل زمانبندي و مراحل اجراي توافق را فراهم كرد. به ادعاي اين گروه جرد كوشنر داماد دونالد ترامپ و استيو ويتكاف نماينده ويژه رييسجمهور امريكا با بهرهگيري از تجربه ديپلماسي و شبكه روابط با كشورهاي عربي و اسلامي، توانستند حماس و اسراييل را به پذيرش اصول اوليه توافق متقاعد كنند. در عين حال در طرف ديگر اين توافق يعني حماس ضمن تأكيد بر مشروعيت سلاح مقاومت و حق دفاع از ملت، اعلام كرده است كه مرحله اول آتشبس را اجرا خواهد كرد و آماده همكاري با ميانجيها براي توقف درگيري است. از اين رو به نظر ميرسد مساله خلع سلاح حماس و واگذاري كنترل سياسي غزه به صورت فوري منتفي است، هرچند گفته شده روند گفتوگوها در اين زمينه ادامه خواهد داشت. با اين همه، گروهي از تحليلگران بر اين باورند كه پايداري نسبي آتشبس بر مبناي ابتكار ترامپ و در ادامه تبادل اسرا، ورود كمكهاي بشردوستانه، بازسازي زيرساختها و نظارت بينالمللي ميتواند آغازگر دورهاي از كاهش درگيريها باشد و مانع ادامه نسلكشي در غزه شود. در عين حال، هستند گروهي كه مدعياند تركيب فشارهاي داخلي اسراييل، ناپايداري معادلات منطقه و مسكوت ماندن موضوع خلع سلاح حماس، اين توافق را شكننده ميكند و نميتوان چندان به بقاي آن اميدوار بود. به اين بهانه روزنامه «اعتماد» با هدف تحليل و واكاوي گزارههاي مهم تاثيرگذار بر برقراري صلح موقت حماس و اسراييل با مرتضي مكي كارشناس مسائل سياست خارجي و اميرعلي ابوالفتح كارشناس مسائل امريكا گفتوگو كرده است. مكي در گفتوگوي اختصاصي با «اعتماد» ضمن تاكيد بر اينكه مذاكرات اخير اسراييل و حماس با ميانجيگري امريكا تفاوت بنيادين با دورههاي گذشته دارد همزمان بر اين باور است اين دوره از گفتوگوها با دخالت مستقيم ترامپ شانس بيشتري براي پايان دادن به جنگ دارد. اين در حالي است كه ابوالفتح در گفتوگويش با «اعتماد» ضمن اشاره به اينكه طرح صلح ترامپ بيشتر زمينهساز آتشبس موقت است؛ همزمان تاكيد كرد بدون حل مساله فلسطين و تغيير سياست داخلي اسراييل، هيچ صلح پايدار و خاورميانهاي جديدي قابل تحقق نيست. مشروح اين گفتوگو را در ادامه ميخوانيد:
مرتضي مكي: تغيير معادلات منطقه و افزايش
تحركات كشورهاي اسلامي، اسراييل را براي ادامه سياستهاي خود در غزه با چالشهاي جدي روبهرو كرده است
مرتضي مكي، كارشناس مسائل بينالملل، در پاسخ به پرسش اعتماد درباره جزييات توافق صلح اخير ميان اسراييل و حماس بر مبناي طرح ترامپ تشريح كرد: روند تحولات اخير در نوار غزه و مذاكرات جاري ميان اسراييل و حماس در قاهره، تفاوت بنياديني با گفتوگوهاي دو سال گذشته درباره آينده غزه دارد. برخلاف دورههاي پيشين، از جمله توافق آتشبس دوماهه اوايل سال گذشته، سطح جديت و تعهد طرفين در اين دور از مذاكرات چشمگيرتر است. از طرفي بيانيه اخير حماس مبني بر پذيرش طرح ۲۰مادهاي پيشنهادي، هرچند با شروط خاص خود همراه بوده، نشان ميدهد كه در اين مقطع اسراييل احتمالا نميتواند بندهاي اين طرح صلح را نقض كند. به باور مكي، دلايل پيگيري چنين رويكردي توسط تلآويو به چند عامل بازميگردد؛ از جمله فشارهاي داخلي بر نتانياهو توسط اپوزيسيون كابينه و همچنين افزايش تحركات ديپلماتيك كشورهاي اروپايي در حمايت از تشكيل دولت مستقل فلسطيني و پايان جنگ در غزه، كه نقض اين طرح صلح را دشوار ميكند. مكي در ادامه به «اعتماد» گفت: فراموش نكنيم طرح صلح غزه صرفا متعلق به شخص ترامپ نيست و نتيجه رايزنيهايي ميان ساير كشورها از جمله ايران، تركيه، قطر و مصر نيز است. كشورهاي منطقه، به ويژه قطر و تركيه، با سرمايههاي هنگفت سياسي وارد اين پروژه شدند و عملا دونالد ترامپ را به ميدان آوردند تا از رييسجمهور امريكا براي توقف ماشين جنگي غزه بهره ببرند. به گفته اين كارشناس مسائل بينالملل، در همين چارچوب، برخلاف رويههاي پيشين، شاهد مواضع سرسخت چنداني از اسراييل نيستيم و به نظر ميرسد نتانياهو قصد ندارد مذاكرات و توافقات را به انحراف بكشاند. به گفته مكي از سوي ديگر موضوع خلع سلاح حماس به نقطه پاياني و حساسي رسيده و فشارهاي انساني ناشي از بحران در غزه، اين گروه را در برابر تصميمي راهبردي براي پايان دادن به درگيريها قرار داده است. همزمان تحولات 2سال گذشته بسياري از خطوط قرمز ميان حماس، اسراييل و دولتهاي اروپايي را شكسته و موجب تغييرات چشمگيري در معادلات منطقهاي شده است. نتانياهو كه تصور ميكرد با بيتوجهي به جان اسراي اسراييلي ميتواند غزه را ويران و فلسطينيان را مجبور به ترك آن كند، با واكنشهاي جهاني گسترده مواجه شد. تداوم حملات نظامي نه تنها به اهداف مورد نظر نرسيد، بلكه اعتبار اسراييل و امريكا را در سطح بينالمللي تضعيف كرد. مكي همچنين تشريح كرد: اسراييل همواره تلاش كرده در منازعات منطقهاي خود را در جايگاه قرباني و مظلوم معرفي كند، اما در جنگ اخير غزه، اين روايتسازي به ضد خود تبديل شد. افكار عمومي جهاني، بهويژه در غرب، با برگزاري راهپيماييهاي گسترده و واكنش به سخنراني نتانياهو در مجمع عمومي سازمان ملل، نشان دادند كه تصوير اسراييل در عرصه بينالمللي دچار تحول شده است. لذا در اين شرايط، مذاكرات ميان حماس و اسراييل با ميانجيگري امريكا نسبت به گذشته شانس بيشتري براي پايان دادن به جنگ دارد. چرا كه اعلام اين گروه مبني بر تحويل سلاح خود به تشكيلات خودگردان و برخي كشورهاي اسلامي، نشان ميدهد كه حماس در حال تجربه يك پوستاندازي سياسي در عرصه فلسطين است؛ تحولي كه ميتواند معادلات مقاومت و فعاليتهاي منطقهاي را دگرگون سازد. مكي در ادامه و درباره رويكرد جريانهاي راست افراطي در كابينه نتانياهو نسبت به چنين توافقي خاطرنشان كرد: طي دو سال گذشته، اين جريان يكي از عوامل اصلي به شكست كشيده شدن توافقات پيشين ميان حماس و اسراييل بوده است. آتشبس موقتي اوايل سال ميلادي نيز به دليل تحركات سياسي اين جريان به سرانجام نرسيد و مجددا درگيريها از سر گرفته شد، زيرا جريان راست، اين توافق با حماس را شكست براي خود تلقي ميكند. به گفته مكي با اين حال، اكنون آنان با واقعيتهاي سياسي جديدي مواجه شدهاند و ديگر مانند گذشته نميتوانند با ايجاد مانع، مذاكرات را به شكست بكشانند. لذا حتي در صورت استعفاي برخي اعضاي تندرو، دولت نتانياهو پابرجا خواهد بود. جريان چپ و يايير لاپيد، به عنوان مخالف سرسخت نتانياهو، اعلام كردهاند كه حاضر به همكاري در طرح صلح با كابينه فعلي هستند. بنابراين، در اين مقطع، تحركات جريانهاي افراطي تأثير قابلتوجهي بر تغيير يا انحراف مذاكرات ميان حماس و اسراييل نخواهد داشت. اين تحليلگر مسائل سياست خارجي در ادامه و درباره آينده آتشبس اسراييل و فلسطين تحليل كرد: تحولات خاورميانه طي سالهاي اخير شتاب زيادي گرفته است، لذا در اين مرحله، موضوع خوشبيني يا بدبيني به ارايه چنين طرحي مطرح نيست؛ بلكه واقعيتهاي موجود در منطقه بايد مورد توجه قرار گيرد و ايران نيز در اين ميان بايد جايگاه خود را مشخص كند. اگر ايران بدون توجه به تغييرات منطقهاي مسير پيشين را ادامه دهد، اين سياست نميتواند پاسخگوي حجم فشارهايي باشد كه پس از فعال شدن مكانيزمهاي منطقهاي و بينالمللي به ايران وارد خواهد شد. به باور مكي روند تحولات نوار غزه نشان ميدهد كه اين دور از مذاكرات، با وجود بدبينيها و سابقه عملكرد نتانياهو، نسبت به گذشته به توافق نهايي نزديكتر شده است. بيانيههاي صادرشده از سوي حماس، مواضع منطقهاي، فشارهاي اروپا بر اسراييل و تصميمات ترامپ همگي تغيير فضاي سياسي را نشان ميدهند. اين دوره از گفتوگوها نتيجه دخالت مستقيم شخص ترامپ است. او اكنون شخص اول تصميمگيري در امريكا است و تصميم گرفته ترمز ماشين جنگي اسراييل در نوار غزه را بكشد. مكي در پايان درباره سناريوهاي احتمالي منطقه پس از صلح ميان اسراييل و حماس گفت: مقامات رسمي ايران، از جمله آقاي سنايي، معاون سياسي رييسجمهور، اخيرا مواضع روشني در خصوص ترسيم نقشه راه آينده اتخاذ كردهاند. ايشان تأكيد كردهاند كه ايران در برابر يك دوراهي راهبردي قرار گرفته است: يا بايد تغييرات منطقهاي را پذيرفته و سياست جديدي براي تأمين امنيت ملي و دور كردن تهديدات اتخاذ كند، يا بدون توجه به اين تحولات، مسير گذشته را ادامه دهد. واقعيت اين است كه تمامي كشورها و گروهها در پي تأمين منافع امنيت ملي خود هستند. ايران آرمان مقدسي به نام آزادي قدس دارد، اما اين آرمان بدون پشتوانه سياسي و مردمي قابل تحقق نيست. روياها و آرمانها بايد از دل واقعيتها شكل بگيرند؛ اگر واقعيتها درك نشوند، آرمانها نيز دور از دسترس خواهند بود. اين كارشناس مسائل بينالملل در پايان گفتوگويش با «اعتماد» تاكيد كرد: بيتوجهي و عدم همدلي در حمايت از آرمان فلسطين مانعي جدي در مسير تحقق آن خواهد بود. همدلي و تمركز ميتواند با اتخاذ سياستي واقعگرايانه و مبتني بر منافع ملي، عمق استراتژيك كشور را حفظ كند. از اين رو نيازمند دستور كاري جديد هستيم تا تصميمات عاجل اتخاذ شود. در غير اين صورت، با توجه به تحولات منطقه، آينده مطلوبي براي ايران قابل تصور نخواهد بود.
اميرعلي ابوالفتح: هم صدايي مصر، تركيه
و قطر براي اجراي طرح صلح غزه موقتي و به واسطه ارتباطشان با امريكا و حمايت از جريان اخواني است
اميرعلي ابوالفتح، كارشناس مسائل امريكا، در تشريح اهداف دونالد ترامپ و دولت ايالات متحده از ارايه طرح صلح براي پايان جنگ در غزه گفت: نخستين هدف ادعايي ترامپ و دولت امريكا مقابله با تروريسم است؛ به اين معنا كه ايالات متحده طي ادعايي حماس را به عنوان گروه تروريستي ميداند و معتقد است ابتدا بايد اين گروه مهار شود. از ديد آنها، طرح ارايهشده زمينه خلع سلاح حماس را فراهم ميكند و در نتيجه نقش و حضور اين گروه در آينده به حاشيه خواهد رفت. به گفته ابوالفتح هدف دوم، پايان اسارت اسراي اسراييلي است؛ به ادعاي ترامپ، تحقق اين هدف فرصت لازم را براي خارج شدن اسراييل از شرايط جنگي فراهم ميكند. هدف سوم، كمك به پيشبرد روند صلح و ايجاد آرامش در منطقه است، بهطوري كه همزمان امكان سرمايهگذاري در نوار غزه نيز فراهم شود. هدف بعدي ترامپ نيز از نگاه اين كارشناس مسائل امريكا گسترش پيمان موسوم به ابراهيم است؛ پس از متوقف شدن موج كشتار در غزه، كشورهاي منطقه به پيوستن به اين پيمان تشويق شوند، كه اين موضوع براي امريكا يك دستاورد بزرگ تلقي ميشود. به گفته ابوالفتح در مراحل بعدي، اهدافي مانند تضعيف ايران و كاهش نفوذ جريانهاي ضداسراييلي در منطقه نيز مطرح است؛ در واقع ايده خلق خاورميانهاي جديد از ديگر مقاصد كلان اين طرح بهشمار ميآيد. ابوالفتح در ادامه و در خصوص ايده ادعايي خاورميانه جديد كه بارها از سوي ترامپ مطرح شده، به «اعتماد» گفت: از زمان تأسيس اسراييل تاكنون، دورههاي مختلف رياستجمهوري ايالات متحده، از جمله دوره ترومن، تلاشهايي براي برقراري صلح در منطقه انجام شده، اما در عمل موفق نبودهاند. اصليترين دليل اين ناكامي نيز حلنشده بودن مساله فلسطين است. تا زماني كه فلسطينيها احساس نكنند عدالت درباره آنها اجرا شده و عدالت از منظر آنان تأسيس دولت مستقل فلسطين است، هيچ راهحل پايداري متصور نيست. به گفته اين كارشناس مسائل بينالملل حتي اگر تمام سرزمينهاي مورد مطالبه فلسطينيان بازنگردد، اجراي قطعنامه شوراي امنيت سازمان ملل درباره تشكيل كشور فلسطين با كرانه باختري و نوار غزه و پايتختي قدس شرقي، حداقل خواسته فلسطينيها است. لذا حتي اگر تمام گروههاي مقاومت سركوب شوند و برخي كشورهاي اسلامي، از جمله ايران، با اسراييل صلح كنند، تا وقتي مساله فلسطين حل نشده، چشمانداز موفقيت طرحهاي كلان وجود ندارد. راهحلهاي موقتي ممكن است آتش جنگ را تا مدتي فرو بنشانند، اما اصل مساله را حل نميكنند. به گفته اين كارشناس مسائل سياست خارجي از طرفي در طرح ترامپ نيز به صراحت درباره تشكيل دو دولت مستقل و برقراري صلح ميان اسراييل و فلسطين كه زمينهساز به رسميتشناختن اسراييل توسط بازيگران كليدي منطقه مانند عربستان باشد، پرداخته نشده است؛ بنابراين اين طرح فعلا نوعي آتشبس موقت است كه احتمال شكست مجدد آن وجود دارد، مشابه آتشبسي كه در سالهاي گذشته برقرار و سپس نقض شده است. ابوالفتح در ادامه گفتوگويش با «اعتماد» خاطرنشان كرد: مساله اصلي بحران فلسطين نيز در درون اسراييل است، نه فلسطين. تا زماني كه در افكار و سياست داخلي اسراييل تغييري رخ ندهد و شهروندان و نخبگان سياسي آن مرزها و حقوق فلسطينيان را قابل بازبيني ندانند، هيچ راهحل ريشهاي پيشروي منطقه قرار نخواهد گرفت. ابوالفتح در ادامه و در پاسخ به پرسشي درباره نقش تركيه، مصر و قطر در اجراي ايده ترامپ در غزه گفت: اين سه بازيگر منطقهاي، فارغ از آنچه در غزه رخ داده، ارتباطات ويژهاي با ايالات متحده دارند. از طرفي، حماس گرايشهايي نزديك به جريان اخوانالمسلمين دارد و همين همپوشاني ايدئولوژيك باعث شده كشورهايي مانند قطر و تركيه و مصر از جريان اخوان در منطقه حمايت كنند. به باور اين كارشناس مسائل بينالملل مصر اما بهشدت عليه اخوان عمل كرده و سركوبها و محدودسازيهاي گستردهاي انجام داده است، اما رگههايي از نفوذ فكري و اجتماعي اخوان در جامعه مصري همچنان باقي است. علاوه بر آن، مصر بهواسطه هممرزي با نوار غزه، موقعيت ويژهاي در تحولات اينباريكه دارد. از همين رو، اين سه كشور از آغاز جنگ غزه به عنوان بازيگراني مهم ديده شدند؛ زيرا هم امكان تماس و نفوذ بر ساختارهاي حماس را داشتند و هم ميتوانستند به عنوان كانالهايي براي اعمال فشار يا اقناع عمل كنند. ابوالفتح همچنين اضافه كرد: با اين حال، مشكل صرفا «ارتباط» يا «فشار» به حماس نيست. حتي اگر حماس از ميان برود، مساله بنيادين فلسطين همچنان لاينحل باقي است و پس از نابودي حماس، گروههاي ديگري جايگزين خواهند شد. تاريخچه تحولات نشان داده است كه پيش از حماس، سازمان آزاديبخش فلسطين نفوذ و حضور چشمگيري داشت؛ پس از كاهش نقش آن اما نيروهاي ديگري وارد صحنه شدند. بنابراين، سركوب يك گروه لزوما به خاتمه مناقشه نميانجامد، بلكه ممكن است جاي آن را گروهي با اراده و امكانات بيشتر بگيرد و وضعيت پيچيدهتر شود. ابوالفتح در پايان تأكيد كرد: نزديكي يا همگرايي فعلي اين سه كشور (قطر، تركيه و مصر) حول مديريت بحران غزه مبتني بر يك «مصلحت مشترك» موقتي است، مانند استفاده از ظرفيتهاي نفوذ براي تحت فشار قرار دادن يا قانعسازي گروه طرف منازعه. لذا اين اتحاد لزوما پايدار نيست؛ ممكن است پس از عبور از مرحله بحران، مواضع و منافع هر يك از اين كشورها از هم فاصله بگيرد. بهويژه تركيه و مصر در وضعيت فعلي روابط گرمي با هم ندارند و احتمال دارد اتحاد فعلي، بيش از شكلگيري يك ائتلاف بلندمدت، صرفا پاسخ موقت به شرايط اضطراري جنگ باشد.