چشمهايي كه پيش نوبل است
حسن لطفي
سالها پيش وقتي شيرين عبادي نوبل صلح گرفت، رفيقي كه اهل شعر و ادبيات است، وقتي زنگ زد تا اين خبر را بدهد طوري شاد بود كه اشك توي چشمانم جمع شد. شناخت چنداني از شيرين عبادي نداشت اما برایش مهم جايزه بزرگي بود كه يك ايراني گرفته بود. جمعه عصر كه به ديدن دوست نويسنده و ناشرم يوسف عليخاني رفتم تازه از برنده شدن لاسلو كراسنا هوركايي نويسنده و فيلمنامهنويس مجارستاني خبردار شده بود. وقتي خبر را منتقل كرد به آن دوست برگشتم كه بعد از خوشحالي زياد گفته بود كي ميشود نوبل ادبيات نصيب يك ايراني بشود؟ حرفش حرف دل من بود.
سالهاي زيادي به اين اميد مانده بوديم كه شاملو، دولتآبادي، براهني و.... نامشان به عنوان برنده نوبل ادبيات برده شود. نشد. با مرگ شاملو و براهني و... اميدها كمرنگ شده اما گمانم اين رويا چندان هم دور از ذهن نباشد. مشكلات زيادي سر راه نويسندگان ايراني وجود دارد كه مهمترينشان زباني است كه مورد استفادهشان است. براي نوبل گرفتن بايد جهانيتر ديده شوند. البته جهانيتر شدن به معناي به شكل ديگران در آمدن نيست. مسلما بايد صداي كشور خودشان باشند. از فرهنگي بگويند كه در جامعه خودشان جاري است. چيزي شبيه داستانها و رمانهاي برخي از نويسندگان جوانتر ايراني كه گاهي صداي خودشان را در آثارشان پيدا ميكنند. نويسندگاني كه كم تجربهتر از امثال دولتآبادي هستند اما روي دوش امثال او رفتهاند. براي من شناختهترين اين نويسندگان، يوسف عليخاني است كه وقتي خبر برنده شدن لاسلو كراسنا هوروكايي را ميدهد دلگير است كه چرا هيچ نويسنده ايراني در بين برندگان نوبل نيست. يوسف در رمانها و داستانهاي كوتاهش از روستايي در الموت مينويسد كه در آن به دنيا آمده و روي ويژگيهايي مكث ميكند كه در آن منطقه و در مناطقي شبيه آن وجود دارد. در عين سادهنويسي پي رمز و راز هم هست. در قصههایش رد فضايي جادويي را ميتوان سراغ گرفت. از خردهفرهنگ و رسوم مناطق هم ميگويد و در عين حال كه به آدمهايي که پيرامونش زيست كردهاند نزديك ميشود از گذشته و نديدهها نيز مينويسد.
در عمر نويسندگياش مخاطباني هم پيدا كرده و كتابهایش چاپهاي مقبولي داشتهاند (از نظر تعداد چاپ) اما يوسف هم مثل تعدادي از نويسندگان پير و جوان ايراني كه از برندگان نوبل سالهاي دور و نزديك كم ندارند در دايره كساني كه دست برنده نوبل را بالا ميبرند بيكس و كار است. قصدم اين نيست كه مثل بعضيها بگويم نوبل هم پارتيبازي است و سياسيكاري ميكنند. نه منظورم اين نيست. گمانم ادبيات ايران بايد مثل سينمایش كساني را پيدا كند كه آن را به دنيا معرفي كند. براي برطرف كردن محدوديت زبان هم بايد كاري كرد نااميد نيستم. دير يا زود نوبل ادبيات به ايران خواهد رسيد.