• 1404 پنج‌شنبه 24 مهر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک سپه fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6165 -
  • 1404 پنج‌شنبه 24 مهر

وضعيت اين روزهاي نويسنده و عضو فرهنگستان زبان و ادب فارسي در گفت‌وگو با فروزنده اربابي

واي اگر بستري شدن كامران فاني‌رسانه‌اي نمي‌شد

كتابخانه ايشان اسناد مهمي دارد و حتما بايد تا مشخص شدن وضيعت‌شان مهر و موم شود تا يك‌وقت به يغما نرود

مريم آموسا

در دو هفته پیش يكي از خبرسازترين سوژه‌هاي فرهنگي كشور، بستري شدن كامران فاني در خانه سالمندان بود كه موجب افسوس و حيرت بسياري از اهالي فرهنگ و هنر شد. خبري كه پس از انتشارش گويي مديران فرهنگي كشور را از خواب بيدار كرد تا قدمي براي سلامتي اين خردمند فرزانه بردارند. نويسنده، مترجم و عضو فرهنگستان زبان و ادب فارسي كه عمري را پاي كتابداري، فرهنگ‌نگاري و ترجمه گذاشت. در رسانه‌اي شدن و پيگيري كار‌هاي انتقال و بستري شدن كامران فاني، فروزنده اربابي تنها عضو ايراني بنياد بين‌المللي مولانا، نقش كليدي داشته و قاطعانه بايد گفت كه اگر پيگيري‌هاي او نبود، بي‌شك كسي مطلع نمي‌شد كه كامران فاني كجاست و در چه وضيعتي به سر مي‌برد. اربابي پيش از اين نيز مشكلات مشابهي را براي تعدادي از نويسندگان و هنرمندان اين كشور حل كرده كه شايد شرح آنها در اين مجال نگنجد. اين در حالي است كه رييس مركز روابط عمومي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي در گفت‌وگويي با خبرگزاري ايبنا عنوان كرد كه رسانه‌ها نبايد خبر بستري شدن كامران فاني را رسانه‌اي می‌کردند! آنچه مغفول مي‌ماند، وظيفه ذاتي و ماهيتي روزنامه‌نگار است كه بايد چشم بيناي جامعه باشد و نه مجري آنچه در صلاحديد فلان دستگاه دولتي و حكومتي مي‌گنجد. در قبال آنچه ايشان گفته، پرسش طبعا كنايي ما به عنوان روزنامه‌نگار اين است كه نكند براي انجام تك‌تك وظايف حرفه‌اي و انساني و اجراي سوژه‌هايي كه مدنظر داريم، بايد از دستگاه‌هاي دولتي متولي فرهنگ اجازه بگيريم؟ بعيد است ايشان يا هر كس ديگر بتواند به اين پرسش آري بگويد. آن‌ وقت با اين سطح از محافظه‌كاري دوستان، هيچ بعيد نيست كه با عذرهاي بدتر از گناهي مانند «حفظ حريم خصوصي» و از اين حرف‌ها، اگر بدتر از اينها هم براي امثال كامران فاني پيش بيايد، آب از آب تكان نخورد. كدام حريم خصوصي؟ كامران فاني از آنچه درباره او در اين دو هفته رسانه‌اي شده، رضايت كامل دارد. بنابراين حرف زدن از عدم رعايت حريم خصوصي، عملا بيراه است  و مصداق «كاتوليك‌تر از پاپ» شدن.

   سابقه دوستي شما با آقاي كامران فاني به چه دوره‌اي بازمي‌گردد؟

سال‌هاي پيش از طريق بيژن جلالي با آقاي خرمشاهي و كامران فاني آشنا و دوست شدم و زماني هم كه جايزه بيژن جلالي را راه‌اندازي كرديم، در دو دوره، كامران فاني يكي از داوران ما بودند. بنابراين سابقه دوستي ما به بيش سي و چند سال پيش برمي‌گردد. حدود ۱۶ سال هم همواره در جلسات ادبي كه در منزل ما يا منزل استاد خرمشاهي برگزار مي‌شد، همواره بزرگاني مانند كامران فاني حضور داشتند. شخصيت و وارستگي استاد فاني مثال‌زدني است و خوشحالم كه دوستي‌مان ادامه‌دار بوده.

    حدود دو سالي مي‌شد مي‌شنيديم كه كامران فاني مثل خيلي‌هاي ديگر به انزوايي خود خواسته تن داده و با كسي معاشرتي ندارد. در اين مدت ما هم از احوال ايشان بي‌خبر بوديم. چگونه در جريان بيماري آقاي فاني قرار گرفتيد؟

دقيقا دو، سه روز قبل از اينكه از طريق روزنامه «اعتماد» اين خبر را رسانه‌اي كنم، از طريق آقاي خرمشاهي مطلع شدم كه ايشان در تماس‌هاي پي‌ در پي كه با خانه كامران فاني داشتند، توانستند با خاله آقاي فاني صحبت كنند و ايشان گفته كه در جست‌وجوي يك خانه سالمندان خوب هستند تا او را بستري كنند. باخبر شدم كه خاله آقاي فاني در پي بستري كردن آقاي فاني در خانه سالمندان هستند. وقتي اين حرف را شنيدم برايم خيلي عجيب بود چون خاله آقاي فاني بيش از 90 سال سن دارند و آقاي فاني از ‌ايشان مراقبت مي‌كردند. شما مي‌دانيد كه آقاي فاني همواره زندگي بسيار سالمي داشتند. اهل شب زنده‌داري نبودند و در خورد و خوراك هميشه امساك داشتند و اتفاقا هيچ بيماري‌اي هم نداشتند. حتي از قند و فشار خون كه در اين سن و سال عادي است، رنج نمي‌بردند. پرسش اين بود كه چرا مي‌خواهند او را در خانه سالمندان بستري كنند؟ خودم با خانه آقاي فاني تماس گرفتم و در كمال ناباوري خاله ‌ايشان گفت كه نوه خواهرم به من گفته كه آقاي فاني در خانه سالمندان است اما من نمي‌دانم كجاست. چون كسالت داشتم و در بيمارستان بستري بودم، نوه خواهرم او را در خانه سالمندان بستري كرده. آب سرد روي سرم ريخته بودند. آقاي فاني كه حال جسمي‌شان خوب بود چگونه از خانه سالمندان سر درآورده؟! دست به كار شدم و با روابطي كه دارم با تمام خانه‌هاي سالمندان تماس گرفتم و در نهايت ايشان را پيدا كردم و پس از آن، ماراتن بزرگي شروع شد تا با هر كسي كه فكر مي‌كردم مي‌توانست در انتقال آقاي فاني به بيمارستاني در تهران كمك كند، تماس گرفتم. حساب و كتاب تماس‌هايي كه گرفتم از دستم خارج شده است. حتي آقاي خرمشاهي هم نمي‌دانستند كه آقاي فاني از ۱۵ شهريورماه در خانه سالمندان بستري شده‌اند و تازه با تماس‌ها و پيگيري‌هاي من همه مطلع شدند كه آقاي فاني در خانه سالمندان بستري است. چون ديگر خاله تماس‌هاي متعدد او را پاسخ نداد.

    با توجه به شناختي كه از آقاي فاني داريد، براي‌تان عجيب نيست كه ايشان را شبانه و در سكوت بستري به خانه سالمندان برده‌اند؟

چرا! اولا استاد فاني خودشان در بلوار كشاورز خانه داشتند و اتفاقا هميشه او بوده كه از دو خاله‌اش مراقبت كرده. چطور شده ناگهاني او بيمار شده و به جاي درمان به خانه سالمندان منتقل شده، سوال‌هاي متعددي وجود دارد كه بي‌جواب مانده و ضرورت اين وجود دارد كه بررسي شوند. حتي اگر فكر كنيم كامران فاني نياز به مراقبت داشته، چرا اول به پزشك برده نشده؟ چرا براي مراقبت از او پرستار نگرفتند؟ اگر قرار بوده كسي به خانه سالمندان منتقل شود، چرا خاله را نبردند كه هم پيرتر و هم بيمار است؟ پرسش ديگر اينكه به چه دليل ايشان را يك خانه سالمندان درجه ۴ بردند، آن هم خارج از تهران؟ كه دور از دسترس تمام دوستان و آشنايان باشد؟!

     با وجود پيگيري‌هاي مستمر شما براي انتقال كامران فاني به بيمارستان، چرا اينقدر زمان انتقال طولاني شد؟

من با تجربه سال‌ها كار فرهنگي، فكر مي‌كردم اين كار به سرعت انجام مي‌شود و متوليان فرهنگي خودشان براي اين كار پيشقدم مي‌شوند، اما چنين نشد. بالاخره پس از تماس‌هاي متعدد به فكرم رسيد با آقاي عليرضا تابش تماس بگيرم و خوشبختانه شبانه‌ ايشان با چند نفر صحبت كردند و پس از هماهنگي‌هاي من سه‌شنبه هفته گذشته تيمي چند نفره با حضور آقاي نيك‌نام حسيني‌پور، نماينده فرهنگستان و آقاي جربزه‌دار به عيادت آقاي فاني رفتند و چون من فكر كردم آقاي فاني پس از ماجرايي كه سرش آمده، از ديدار افرادي كه نمي‌شناسد تعجب كند، پيشنهاد دادم عارف خرمشاهي اين گروه را همراهي كند كه خوشبختانه آقاي فاني او را شناخته بود؛ اما براي همين ديدار مديراني هم اعلام كرده بودند كه اين گروه را همراهي مي‌كنند، جاي‌شان خالي بود. پس از اين ديدار آقاي عليرضا تابش، رييس پيشين بنياد فارابي شرايطي را فراهم كردند كه با آقاي كرمان‌پور ارتباط برقرار كرديم و پس از آن با اينكه پيشنهاد داده بوديم كه آقاي فاني در بيمارستان آتيه بستري شوند، قرار شد در بيمارستان سينا بستري شوند و كار‌هاي درماني‌شان آنجا آغاز شود، اما از قطعي شدن خبر انتقال آقاي فاني به بيمارستان تا تحقق آن چندين روز طول كشيد و در نهايت قرار شد ۱۸ مهر در بيمارستان بستري شود. چون در پيگيري‌هايم آقاي نيك‌نام حسيني‌پور جواب درستي به من نداده بودند، ديگر با او تماس نگرفتم. عارف خرمشاهي با من تماس گرفت و گفت طبق هماهنگي‌‌ها با آقاي حسيني‌پور، امشب با ماشيني كه دنبال من مي‌فرستند دنبال آقاي فاني مي‌رويم تا او را از خانه سالمندان به بيمارستان منتقل كنيم كه من تصميم گرفتم و با هزينه شخصي براي‌شان آمبولانس گرفتم و عارف خرمشاهي به همراه همسرش به دنبال آقاي فاني رفتند و با آمبولانس او را به بيمارستان منتقل كردند. بيماري كه مي‌گويند مشكل مغزي دارد، چطور ممكن است با ماشين و بدون امكانات درماني و پزشك از كرج به تهران منتقل شود؟ اين در حالي است كه از ساعت ۸ و نيم شب كه آمبولانس از تهران راه افتاد، تازه ساعت ۱۲ به تهران رسيد و شما نگاه كنيد اگر با ماشين شخصي قرار بود كامران فاني به تهران منتقل شود، چه سختي‌هاي متحمل  مي‌شد.

    در بيمارستان رسيدگي‌ها چگونه  بود؟

از زمان انتقال تا غروب فردايش من همراه استاد فاني بودم و تا انجام آزمايش‌هاي لازم و بستري در اتاق وي.آي.پي دكتر كرمان‌پور تلفني پيگير كار بودند كه واقعا قدردان‌ ايشان هستم. تا امروز هم رسيدگي خوبي به آقاي فاني شده و دكتر و برخي از افراد كادر درمان آقاي فاني را مي‌شناسند و در جريان خدمات‌شان هستند. از اين رو پيگير احوال ايشان هستند و با همكاري‌هاي به عمل آمده، پرستاري هم شبانه‌روزي از استاد مراقبت مي‌كنند و همراه ايشان هستند.

    الان وضيعت آقاي فاني چطور است؟

وضيعت ‌ايشان رو به بهبود است. متاسفانه پس از انتقال به بيمارستان، آنقدر رنجور و تشنه و گرسنه بود كه باوركردني نبود. پس از دو روز واقعا حال‌شان خوب شد و حتي از روز دوم خودشان به تنهايي راه رفتند و هر كسي تلفني با ايشان تماس گرفت، با او حرف زدند و همه را به خوبي به جا آورده‌اند.

     آيا در اين راه كساني بودند كه براي كمك به آقاي فاني قول‌هايي داده باشند و بعد زير قول‌شان بزنند؟

بله كم نيستند! اما چون نمي‌خواهم حرف‌هايي بزنم كه شرايط درمان آقاي فاني را تحت تاثير قرار بدهد، سكوت مي‌كنم. زماني كه وضيعت آقاي فاني بهتر شد، حتما اين سكوت را مي‌شكنم. آدم‌هايي كه هيچ توجه نداشتند به اينكه افرادي مانند كامران فاني كه از گنجينه‌هاي معنوي و فرهنگي اين سرزمين هستند را نبايد در روز‌هاي سخت تنها گذاشت. مديران فرهنگي ما كه بسياري‌شان نام و اعتبار خود را از بركت وجود كساني چون كامران فاني كسب كرده‌اند، چطور مي‌توانند به اين افراد و مشكلات‌شان بي‌اعتنا باشند؟ آنقدر از ايشان خبر نگرفتند تا كسي خودسرانه ايشان را به خانه سالمنداني درجه 4 دور از تهران منتقل كرد! من به عنوان يك فعال فرهنگي كه از بودجه مالي خودم كار فرهنگي مي‌كنم و به هيچ نهاد و ارگاني وابستگي ندارم، وظيفه خودم مي‌دانم كه در شرايط سخت كنار اين بزرگان باشم و اين وظيفه بر دوش تك‌تك ماست و نبايد از اين كار ‌شانه خالي كنيم. ‌اميدوارم هر چه زودتر شرايطي فراهم شود تا خود استاد فاني لب به سخن باز كنند و به ما بگويند كه چرا از خانه سالمندان سردرآوردند.

     در روز‌هاي گذشته آقاي نيك‌‌نام حسيني‌پور در گفت‌وگويي مطرح كرده‌اند كه نبايد بستري شدن آقاي فاني رسانه‌اي مي‌شد!

اين حرف كاملا اشتباه است و من شخصا مسووليت رسانه‌اي شدن اين موضوع را به گردن مي‌گيرم. بايد به افرادي كه چنين نظري دارند عرض كنم اگر خبر بستري شدن كامران فاني در خانه سالمندان منتشر نمي‌شد و ايشان زنده از خانه سالمندان بيرون نمي‌آمد، آن ‌وقت باز هم اين حرف را مي‌زدند و پشت رسانه‌اي نشدن موضوع مي‌ايستادند؟! اتفاقا اگر رسانه‌اي نمي‌شد، مسوولان فرهنگي كشور كاري براي آقاي فاني نمي‌كردند. ما اين ‌همه پيگيري كرديم، باز هم اينقدر تأخير در انتقال ايشان صورت گرفت، واي به حال روزي كه او را تنها مي‌گذاشتيم. كما اينكه در طول اين ۴۰ سال بار‌ها براي من پيش آمده كه مسوولان در موارد مشابه كاري نكردند و بار بستري كردن و تأمين هزينه‌هاي درماني بر عهده خيرين يا فعالان فرهنگي بوده. من همين‌جا از شما كه شبانه‌روز همراه من بوديد و در جريان لحظه به لحظه ماجرا بوديد، قدردانم و همچنين از روزنامه «اعتماد» كه مسوولانه كنار ما ‌ايستاد. بايد به اين نكته هم اشاره كنم شنيده‌ها حاكي از اين است كه دلالاني در پي اين هستند كتابخانه كامران فاني را صاحب بشوند اما به شهادت بهاالدين خرمشاهي و خودم و همسر مثنوي‌پژوهم محمد بردبار، كامران فاني بارها عنوان كردند كه دوست دارند كتابخانه‌شان -كه كتابخانه بسيار بزرگي است- به كتابخانه ملي اهدا شود. در كتابخانه ايشان اسناد مهمي وجود دارد كه با توجه به وضيعت بيماري ايشان بايد هر چه زودتر كتابخانه آقاي فاني تا مشخص شدن وضيعت‌شان مهر و موم شود تا يك ‌وقت به يغما  نرود.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها