چاي تلخ در گور
حسن لطفي
هوارد هاوكز فيلمساز مورد علاقه من و خيلي از همكلاسيهايم بود. به خاطر همين وقتي استاد فيلمنامهنويسي گفت داشتن و نداشتن همينگوي را با فيلم هوارد هاوكز و ناخدا خورشيد تقوايي مقايسه كنيد، گمان ميكرديم شيب خيليها برود سمت اين فيلمساز امريكايي! ديگران را يادم نيست، اما خوب به خاطرم مانده وقتي رمان همينگوي را خواندم و فيلمها را دوباره ديدم، نتوانستم ناخدا خورشيد را بهتر از داشتن و نداشتن هاوكز ندانم . دليلش ضعف فيلم كلاسيك هوارد هاوكز نبود . فيلم يكي از كلاسيكهاي روان و خوش ساخت اين فيلمساز درجه يك است . اما ناخدا خورشيد تقوايي فقط اقتباس وفادارانهتري نبود، يكي از بهترين و سينماييترين اقتباسهايي بود كه ديده بودم . وقت تماشاي فيلم تصور وفاداري تقوايي چندان به چشم نميآيد، تقوايي به بهترين شكل ممكن بندري در امريكا را طوري تبديل به جنوب تبديل كرده كه انگار همينگوي بايد اتفاق را در ايران پيش ميبرد . جايگزين كردن ناخدا خورشيد به جاي هري مورگان هم طوري درست انجام شده كه وقت تماشاي فيلم اين تصور پيش ميآيد كه حرفهايي كه خورشيد ميزند مال تقوايي است در حالي كه در بسياري صحنهها تقوايي از ديالوگهاي رمان استفاده كرده است. تقوايي طوري در تبديل شخصيتهاي دنياي ذهني همينگوي به دنياي مطلوب خودش عمل كرده كه بيننده گمان ميكند اين شخصيتها درستترين انتخاب براي اين تبديل بودهاند . البته بعدها كه آرامش در حضور ديگران و نفرين را ديدم، دانستم درك و سواد بصري و سينمايي تقوايي هر اقتباسي را خوب انجام ميدهد. اينكه چرا ناخدا خورشيد در پنجمين جشنواره فيلم فجر فقط جوايز بازيگري نقش اول و دوم مرد ميگيرد و فيلم پرواز در شب و جايزه بهترين فيلم را بهطور مشترك با خانه دوست كجا است، ميگيرد و رسول ملاقليپور كارگردان اين فيلم در رقابت با تقوايي و مهرجويي و كيارستمي و... بهترين كارگردان جشنواره ميشود هم ربطي به فيلم ناخدا خورشيد ندارد . بيشتر به سياستي مربوط است كه در آن سالها سعي در عدم ديدن فيلمسازاني همچون ناصر تقوايي داشت . توجه داوران دولتي به كيارستمي هم توجيهات عجيبي داشت . بيشتر خوشحال بودند كه اين فيلمساز مطرح سالهاي گذشته سراغ خانه دوست و بهزعم آنها مضموني عرفاني رفته است! البته مشكل تقوايي فقط در تصميمگيران دولتي سينما نبود . تكرار اين حرف كه تقوايي فيلم را گران تمام ميكند و... باعث شد تا تهيهكنندگان نيز به راحتي كنار او قرار نگيرند . همراهي و همنشيني اين دو فكر باعث شد تا بيشتر از تقوايي سينماي ايران فرصتهاي درجه يكي را از دست بدهد . فرصتي كه با اعلام خبر درگذشت اين فيلمساز بينظير ديگر تحقق يافتني نيست . شايد هوش مصنوعي بتواند بازيگران سينما را با امكاناتي به پرده سينما برگرداند، اما برگرداندن ناصر تقوايي با آثار جديد روي پرده سينما امكانپذير نيست . وقتي جنازه اين هنرمند را در گور ميگذارند فقط بر او خاك نميريزند با جنازه ناصر تقوايي آثاري همچون چاي تلخ و... هم در گور دفن ميشود . ممكن است همه كساني كه نگذاشتند يا كمك نكردند تا او فيلمهايش را بسازد، ككشان هم نگزد، اما شك نكنيد تاريخ سينما اگر زبان داشت فرياد ميزد كه... .