درباره تغيير چشمگير سبك بازي در معتبرترين ليگ دنيا
آيا اين همان فوتبالي است كه ميخواهيد؟
ژابي آلونسو هرگز نخستين تجربهاش در ليگ برتر را فراموش نكرده است. آن روز يك عصر يكشنبه در اواخر آگوست ۲۰۰۴ بود؛ هوا به طرز غيرمعمولي در ورزشگاه ريباك بولتون سرد بود اما براي آلونسو، هافبك تازهوارد ليورپول از اسپانيا، شوك اصلي فرهنگي در زمين رخ داد.
به گزارش روزنامه «اعتماد» و به نقل از اتلتيك، او بعدها در كتاب Ring of Fire نوشته سايمون هيوز گفت: «ديوانهوار بود. توپهاي بلند، توپ دوم، بازيكنان درشت و فيزيكي: كوين نولان، كوين ديويس در خط حمله و (سم) آلاردايس كه آدامس ميجويد و از كنار زمين فرياد ميزد. وقتي بولتون ضربه ايستگاهي ميگرفت، مدافعان جلو ميآمدند و زمين به لرزه درميآمد.»
براي سالهاي طولاني، اين همان تصويري بود كه از ليگ برتر وجود داشت. ژوزه مورينيو در دوران اولش در چلسي گفته بود: «انگلستان تنها جايي است كه ديدهام مردم تقريبا به اندازه گل زدن براي كرنر گرفتن خوشحال ميشوند.»
وقتي استوكسيتي در سال ۲۰۰۸ به ليگ برتر صعود كرد، اين سبك به اوج رسيد. هافبك آنها، روري دلاپ، پرتابهاي اوت بلندي انجام ميداد كه آلاردايس، آنها را به موشكهاي اسكاد تشبيه كرده بود. در فصل ۱۰-۲۰۰۹20، حدود ۳۱ درصد گلهاي ليگ برتر (بهجز پنالتيها) از موقعيتهاي ايستگاهي به ثمر رسيد. هفت تيم از بيست تيم ليگ، آن فصل را با درصد پاس موفق كمتر از ۷۰ درصد به پايان رساندند.
پپ گوارديولا زماني كه در سال ۲۰۱۶ هدايت منچسترسيتي را به عهده گرفت، تجربهاي تكاندهنده داشت. او بازي پرآشوبي بين سوانزي و كريستالپالاس را ديد كه با حيرت و اضطراب همراه بود. او چند هفته بعد گفت: «۹ گل، ۸تايش از ضربات ايستگاهي — كرنر، ضربه آزاد، اوت! توپ بيشتر در هوا بود تا روي زمين. اين است فوتبال انگليسي و من بايد خودم را وفق دهم چون هرگز چيزي شبيه اين نديده بودم.»
گوارديولا از فوتبال انگليس شوكه شده بود. آن روزها، فوتبال انگليسي اغلب همينطور بود، اما تاثير او فوتبال را دگرگون كرد. بازي ديگر مجموعهاي از ضربات ايستگاهي و نبرد براي توپ دوم نبود. حالا مالكيت، پادشاه بود. درصد پاسهاي موفق بالا رفت؛ مربيان و بازيكنان تلاش كردند از عقب زمين بازي بسازند و از جلو پرس كنند- به سبك گوارديولا.
اما همانطور كه مد و موسيقي هر ۲۰ سال يكبار بازميگردند، به نظر ميرسد ليگ برتر هم در حال بازگشت به سبك دهه ۲۰۰۰ است. تنها هفت هفته از فصل جديد گذشته و آمارها (براساس دادههاي اوپتا) نكاتي جالب را نشان ميدهند:
اوتهايزبلندزدوبارهمدشدهاند:در فصل
۲۰20-۲۰۱۹ تنها ۶درصد از اوتهاي منطقه حمله به درون محوطه جريمه فرستاده ميشدند؛ اين عدد اكنون به بيش از ۲۷درصد رسيده است. گلهاي حاصل از ضربات ايستگاهي (كرنر، ضربه آزاد، اوت) به ۰.۷ گل در هر بازي رسيده كه بالاترين ميزان از فصل 2011-۲۰۱۰ است. ميانگين تعداد پاسها در هر بازي ليگ برتر به ۸۵۸ رسيده- كمترين از فصل 2012-۲۰۱۰. درصد ضربات دروازه بلند، پس از ۹ سال كاهش پياپي، دوباره افزايش يافته و به ۵۱.۹ درصد رسيده است. سهم گلهاي سرزده به ۱۹.۸درصد افزايش يافته- بيشترين از فصل
200۱-۲۰۰۰. عدهاي از اين بازگشت استقبال ميكنند. منتقدان ميگويند تاثير گوارديولا باعث شده فوتبال از هيجان و خودجوشياش تهي شود. اما همين انتقادها اكنون پرسشهايي را زنده كردهاند: مردم واقعا چه نوع فوتبالي ميخواهند ببينند؟ گلهاي ايستگاهي افزايش يافتهاند اما در مقابل، مجموع گلهاي زده بهشدت كاهش يافته است. پس از هفت هفته و ۷۰ بازي، تنها ۱۸۲ گل زده شده (ميانگين ۲.۶ گل در هر بازي) كه در مسير تبديلشدن به كمگلترين فصل از 2015-۲۰۱۴ است، بهويژه گلهاي «جريان بازي» (اوپن پلي) از ۲.۳۸ در هر بازي در دو فصل پيش، به ۱.۶۹ در اين فصل سقوط كردهاند- پايينترين از 200۹-۲۰۰۸.
درحالي كه همه گلها ارزش يكساني دارند، پرسش اين است كه آيا فوتبال ايستاده و قطعووصلي واقعا جذاب است؟ حتي با افزايش وقتهاي اضافه، زمان واقعي بازي در ليگ برتر بهطور ميانگين تنها ۵۵دقيقه است- پايينتر از دو فصل قبل. يعني اگر اين فصل تلويزيون را روشن كنيد، تنها در حدود ۵۴.۷درصد مواقع توپ در جريان است. در نتيجه، بازيها طولانيتر شدهاند، اما بازي واقعي كمتر شده است. بررسيها نشان ميدهد حدود ۴۵ دقيقه از هر مسابقه صرف توقفها ميشود: بررسي VAR، مصدوميت، تعويض، شادي گل، يا زمان زياد براي كرنرها و اوتها.
توماس گرونهمارك، مربي تخصصي اوت كه زماني ركورددار طولانيترين اوت جهان (۵۱.۳۳ متر) بود، توضيح ميدهد چرا ليورپولِ كلوپ از اوت بلند زياد استفاده نكرد: «اگر بخواهيد زياد از اوت بلند گل بزنيد، بايد مدام بازي را قطع كنيد. كلوپ احساس ميكرد اين كار جريان تند و روان بازي ما را از بين ميبرد- و حق با او بود.»
اما حالا، اوتهاي بلند به ترند جديد ليگ برتر تبديل شدهاند. تيمهايي مثل برنتفورد در اين زمينه پيشتازند، اما به قيمت صرف زمان زياد: در بازي برنتفورد مقابل منچستريونايتد، بيش از ۱۴ دقيقه فقط صرف اوتها شد!
برخي تيمها (مثل آرسنال) از ايستگاهيها نتايج خوبي ميگيرند، اما ميانگين زمان صرفشده روي كرنرها به ۴۵ ثانيه رسيده- نشانهاي از بازيهاي كند و پروقفه.
گرونهمارك هشدار ميدهد: «اگر همه تيمها در هر بازي ۸ تا ۱۲ اوت بلند انجام دهند، ماهيت بازي كاملا عوض ميشود. ما بايد به جنبه سرگرمكننده فوتبال هم فكر كنيم.»
عدهاي ميگويند اين از فوتبال پپ بهتر است- از آن «پاسكاري خستهكننده» بدون ريسك و خلاقيت. اما آيا واقعا چنين است؟ ميانگين پاسها در هر بازي از ۹۴۱ در دو فصل پيش به ۸۴۹ رسيده- كمترين از 2011-۲۰۱۰. حتي خود منچسترسيتي از ۶۸۸ پاس در هر بازي در فصل قهرماني 2018-۲۰۱۷، حالا به ۴۹۶ پاس رسيده است. اما همان تيم در آن فصل ركورد ۱۰۶ گل در ليگ برتر را زد (۸۵ گل از جريان بازي). اگر فوتبال مالكانه خستهكننده است، پس چطور چنين آماري ثبت شد؟
در واقع، هرچه در دهه گذشته پاسكاري و مالكيت بيشتر شد، تعداد گلها نيز افزايش يافت. امسال اما، هم گلها كمتر شدهاند و هم مالكيت پايين آمده- و در عوض، ضربات ايستگاهي و اوتها زياد شدهاند. آيا سرگرمكننده است؟ گاهي، بله- وقتي واقعا «بازي» در جريان است. اما تعداد زيادي از مسابقات اين فصل تماشايي نيستند. درست مثل دهه ۲۰۰۰ و اوايل ۲۰۱۰ كه بسياري از بازيها خستهكننده و كمگل بودند تا اينكه نفوذ گوارديولا به تدريج فوتبال انگليسي را تغيير داد.