• 1404 يکشنبه 27 مهر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک سپه fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6167 -
  • 1404 يکشنبه 27 مهر

ناصر تقوايي، سكوتي كه انديشه آفريد

رضا اصفهاني‌زاده

چرا ما ايراني‌ها وقتي مرگ سراغ كسي مي‌آيد، تازه حواسمان به او جلب مي‌شود؟ مرگ با تمام تلخي‌اش مي‌تواند با عظمت هم باشد، به‌ويژه وقتي از هنرمندي سخن مي‌گوييم كه در زمان زندگي هنري‌اش سپاسي را كه شايسته بود نديد، اما ميراثي كه از خود ميان مردم گذاشت، زنده خواهد ماند. تقوايي از آن دست هنرمنداني بود كه هرگز در جست‌وجوي شهرت و بازار نرفت‌. او با آثارش و با «نه» گفتنش به سطحي‌نگري، ابتذال، سانسور و قدرت جاودانه شد؛ هنرمندي عدالت‌خواه كه صداقت و آگاهي را جايگزين نمايش و هياهو كرد.
بي‌شك هنر و سينماي تقوايي در اين روزگار كه عده‌اي كار هنري را با تجارت اشتباه گرفته‌اند، يادآور شرافت و اصالتي است كه در تاريخ سينماي ايران ماندگار خواهد ماند. او از همان آغاز، از آرامش در حضور ديگران تا كاغذ بي‌خط، مسيرش را شناخت: ذهني آگاه، نگاهي زيباشناسانه و تسلطي كم‌نظير بر ادبيات. در‌حالي كه بسياري از هم‌نسلانش پس از تجربه‌هاي بسيار به زبان خود رسيدند، او از نخستين قابش به عمق سينما گام گذاشت.
تقوايي سينما را نه سرگرمي، بلكه شيوه‌اي براي انديشيدن مي‌دانست. در جهان او، هر قاب تأملي بود، هر سكوت انديشه‌اي و هر نور نشانه‌اي از معنا. سكوت در آثارش تهي نبود؛ از آگاهي لبريز بود. همان سكوت بود كه در برابر سانسور مي‌ايستاد و حقيقت را بي‌فرياد، اما عريان نشان مي‌داد و در دل همين جهان، پرسش ساده اما سنگين او طنين مي‌انداخت: چرا براي نوشتن و ساختن بايد اجازه گرفت؟ پرسشي كه نه فقط از زبان او، بلكه از زبان تمام هنرمندان صادق و عدالت‌خواه اين سرزمين شنيده مي‌شود.
فيلم‌هايش در ظاهر ساده‌اند، اما در لايه‌هاي پنهانشان، فلسفه زيستن جاري است. او بازنمايي زندگي را نمي‌خواست، بلكه در پي فهم آن بود. در نگاهش، واقعيت دو چهره داشت: آنچه ديده مي‌شود و آنچه تنها حس مي‌شود و در همين فاصله باريك، جهان خلاقيت او ‌زاده مي‌شد. در «آرامش در حضور ديگران»، خانه استعاره‌اي از جامعه است؛ فضايي بسته كه در آن انسان فرو مي‌پاشد. در «ناخدا خورشيد»، دريا جان دارد؛ بي‌رحم و شاعرانه، سرنوشت را مي‌بلعد و باز مي‌زايد و در «اي ايران»، خنده تلخ، همان فريادي است كه از گلوي سكوت برمي‌خيزد. فضاي سينماي او همان‌قدر معنا دارد كه انسان، نور، رنگ و سكوت بخشي از روايتند. از بازيگر نمي‌خواست نقش بسازد، بلكه مي‌خواست در نقش زندگي كند. احساس در آثارش نه تقليد كه نتيجه فهم است. چهره‌هايش واقعي‌اند؛ انسان‌هايي از گوشت و استخوان، در برابر شخصيت‌هاي نوشته‌ شده بر كاغذ داستان‌هايش.
تقوايي با هر فيلمش يادمان داد كه سينما، پيش از هر چيز، شناخت است؛ شناخت انسان، زمان و زيستن در مرز ميان واقعيت و به عبارتي، تقوايي در بيش از بيست سال عمدا فيلم نساخت و نوشته‌اي منتشر نكرد تا به شرايط آزادي بيان محدود يا كيفيت پايين سينما معترض باشد و اين خود يك كنش هنري و اجتماعي بي‌مثال در جامعه هنري هست و خواهد بود.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون