افغانستان و پاكستان پس از يك هفته درگيريهاي شديد و خونين در امتداد مرزهاي مورد مناقشه، با ميانجيگري قطر و تركيه بر سر آتشبس فوري به توافق رسيدند. وزارت خارجه قطر بامداد يكشنبه اعلام كرد كه دو كشور ضمن پذيرش آتشبس، بر ايجاد سازوكارهايي براي تثبيت صلح و ثبات پايدار ميان افغانستان و پاكستان نيز توافق كردهاند. دوحه همچنين اعلام كرد كه دو كشور توافق كردهاند در روزهاي آينده نشستهاي ديگري برگزار كنند تا پايداري آتشبس و اجراي قابل اعتماد و مستمر آن تضمين و راستيآزمايي شود. درگيريهاي مرزي ميان دو همسايه جنوبي و حملات هوايي پاكستان در طول مرز ۲۶۰۰ كيلومتري (۱۶۰۰ مايلي) پس از آن آغاز شد كه اسلامآباد از كابل خواست شورشياني را كه حملات مرزي خود را در پاكستان تشديد كرده بودند، مهار كند. اسلامآباد استدلال ميكرد كه اين جنگجويان از پناهگاههاي امن در افغانستان فعاليت ميكنند. طالبان اما هرگونه پناه دادن به گروههاي مسلح براي حمله به پاكستان را رد كرده و ارتش پاكستان را متهم ميكرد كه با انتشار اطلاعات نادرست درباره افغانستان، جنگجويان مرتبط با داعش (ISIL/ISIS) را پناه داده و به ثبات و حاكميت كشور آسيب رسانده است. همزمان، اسلامآباد نيز اتهامات كابل را رد كرد و افغانستان را متهم كرد كه به گروههاي مسلح اجازه داده سالها در خاك اين كشور مستقر شوند و عليه دولت پاكستان فعاليت كنند تا حكومت را سرنگون كنند. با اين همه، به نظر ميرسد مولفههاي استراتژيك و ژئوپليتيك مهمي پشت پرده بروز درگيريهاي اخير دو متحد سابق وجود دارد.
كابل در تنگنا
به نوشته نشريه «ژئوپلتيكال المانيتور»: تاريخ افغانستان فهرستي است از رقابتهاي قدرتهاي بزرگ؛ از رقابت روسيه تزار و بريتانيا در قرن نوزدهم گرفته تا تقابل ايالاتمتحده و اتحاد جماهير شوروي در دوران جنگ سرد. جغرافيا و موقعيت افغانستان، اين كشور را به ميدان نبردي براي تحقق جاهطلبيهاي همسايگان قدرتمند تبديل كرده كه اغلب نيازهاي مردم افغانستان را تحتالشعاع قرار داده است. اين رقابتها نه تنها مانع بازسازي موثر در اين كشور شدند، بلكه زيرساختهاي موجود افغانستان را به شكل چشمگيري تخريب كردند و نشان دادند كه رقابتهاي خارجي بارها به ويراني داخلي منجر شدهاند. پس از مداخله نظامي امريكا در آغاز قرن بيستويكم، افغانستان شاهد رشد اقتصادي نسبي و بازسازي جزيي زيرساختها بود، اما اين دستاوردها با هزينهاي فوقالعاده به دست آمد. قدرتهاي خارجي اما بار ديگر اين كشور را به ميدان رقابتهاي ژئوپليتيك خود تبديل كردند و منافع استراتژيك را بر ثبات و رفاه افغانها ترجيح دادند. در اين ميان مردم عادي سنگينترين خسارات را تحمل كردند و با تلفات روزانه و رنج انساني عميق روبهرو شدند. با اين همه، اگرچه موقعيت جغرافيايي استراتژيك افغانستان آن را هدف رقابتهاي خارجي كرده است، اما استمرار مشكلات اين كشور را نميتوان تنها به عوامل بيروني نسبت داد.
در ادامه گزارش اين نشريه همچنين آمده است: فقدان چشمانداز راهبردي موثر در ميان حاكمان افغان، همراه با ناتواني آنها در مديريت موقعيت ژئوپليتيك كشور در چارچوبهاي منطقهاي و بينالمللي، موجب استمرار بيثباتي و محدود شدن فرصتهاي تابآوري ملي شده است. چالشهاي سياسي داخلي شامل تقسيمات جناحي در درون امارت (طالبان)، محدوديت ظرفيتهاي حكمراني و پوياييهاي قدرت محلي نيز بر فرآيند تصميمگيري تاثير گذاشته و توانايي افغانستان براي بهرهگيري از همكاريهاي منطقهاي را كاهش داده است. پرواضح است كه بدون مشروعيت داخلي قوي و اثربخشي اداري مناسب، حتي تعاملات خارجي با نياتي بلندمدت و منفعتمحور نيز با محدوديتهاي جدي روبهرو خواهد بود.
افغانستان و پاكستان؛ همسايگاني در بحران و تنش
در دوره حضور نظامي امريكا، روابط افغانستان و پاكستان همواره تنشزا بوده است. از زمان بازگشت امارت (طالبان) در سال ۲۰۲۱، اين تنشها نه تنها ادامه يافتند، بلكه تشديد شدند. اختلافات پيرامون خط «ديورند»، حملات هوايي پاكستان به خاك افغانستان و اتهامات متقابل حمايت از تروريسم، پيچيدگي روابط دوجانبه را بيش از پيش كرده است. در اين ميان هند نيز به عنوان يكي از بازيگران كليدي منطقه، بهطور مداوم پاكستان را در محافل بينالمللي به دليل حمايت از تروريسم و تهديد ثبات منطقهاي مورد انتقاد قرار داده است. تنشهاي اخير، بهويژه بستن مكرر دروازه «تورخم» توسط پاكستان، روابط دوجانبه اسلامآباد و كابل را تحت فشار گذاشته و همكاري اقتصادي منطقهاي را با موانعي روبهرو كرده است. به گزارش گروهي از تحليلگران، پاكستان با ميزباني كنفرانس دو روزه «به سوي اتحاد و اعتماد» كه توسط موسسه ثبات استراتژيك جنوب آسيا (SASSI) برگزار شد، براي نخستينبار طالبانستيزان را رسما در اسلامآباد پذيرفت. اين رويداد پيچيدگي دخالتهاي منطقهاي در سياست داخلي افغانستان را برجسته ميكند. برخي ناظران، اما اين نشست را گامي محتاطانه به سوي مشاركت سياسي ميدانستند، در حالي كه برخي ديگر آن را نشاندهنده نفوذ مستمر پاكستان و بازتابي از فضاي سياسي پراكنده افغانستان تلقي كردند. به ادعاي اين گروه، اين اتفاق هم نفوذ پايدار اسلامآباد و هم چالشهاي امارت اسلامي (طالبان) در تحكيم مشروعيت داخلي و مديريت فشارهاي منطقهاي را آشكار ميكند. افغانستان همچنين با تهديدات امنيتي مداوم ازسوي گروههاي تروريستي مانند داعش شاخه خراسان و ديگر گروههاي مسلح و چالشهاي مرزي با ايران و پاكستان مواجه است. اين خطرات نه تنها ثبات داخلي را تضعيف ميكنند، بلكه توانايي افغانستان براي مشاركت در پروژههاي اتصال منطقهاي و جذب سرمايهگذاري خارجي را نيز محدود كرده و اهميت موقعيت استراتژيك كشور را برجسته ميسازند.
افغانستان؛ نقطه اشتراك منافع راهبردي چين و هند
در ادامه گزارش ژئوپلتيكال المانيتور آمده است: با وجود انزواي سياسي، امارت افغانستان (طالبان) اكنون موفق به بهبود نسبي روابط خود با هند به عنوان يكي از بازيگران مهم جنوب آسيا شده است. در همين راستا دهلينو نيز همچنان به اقدامات توسعهاي و انساندوستانه خود در افغانستان ادامه ميدهد، ازجمله ساخت ساختمان پارلمان افغانستان، سد «سلامه» و سرمايهگذاري در حوزههاي بهداشت و آموزش. اين روابط سنتي دوستانه، همراه با سياست عملگرايانه عدم مداخله چين، توجه هر دو قدرت (چين و هند) را به كابل جلب كرده است. چين نيز با پيگيري اين سياست و از طريق ديالوگهاي اقتصادي و مجامع منطقهاي مانند سازمان همكاري شانگهاي (SCO) به بررسي فرصتهاي تجارت و اتصال منطقهاي پرداخته، بدون آنكه مستقيما در سياست داخلي افغانستان دخالت كند، چراكه موقعيت استراتژيك افغانستان، اين كشور را براي ثبات منطقهاي حياتي كرده و بر مسيرهاي تجاري، كريدورهاي انرژي و ديناميكهاي امنيتي تاثير ميگذارد. تداوم اين روابط اما وابسته به وضعيت حكمراني داخلي است. امارت (طالبان) با تقسيمات جناحي و ظرفيت محدود اداري مواجه است كه بر اجراي سياستها و تعاملات خارجي تاثير ميگذارد. روابط بهبود يافته با هند و همزمان تعامل با چين، فرصتهاي استراتژيك ايجاد ميكند، اما منافع بلندمدت آنها وابسته به توانايي افغانستان در تحكيم حكمراني، مديريت اختلافات داخلي و ارايه سياستهاي پايدار و قابل پيشبيني است كه به شركاي منطقهاي اطمينان دهد.
شاهراه استراتژيك اتصال منطقهاي
به گزارش اين نشريه، امارت اسلامي افغانستان (طالبان) با پيروي از سياست خارجي متوازن و اقتصادمحور، توجه روزافزون كشورهاي آسياي مركزي و ديگر بازيگران منطقهاي را به خود جلب كرده است.
گفتني است افغانستان روابط سازندهاي با كشورهاي آسياي مركزي و چين حفظ كرده و در كنار آن، ارتباطات مثبت با هند نيز ايجاد كرده است كه فرصتهاي بالقوهاي براي همكاري اقتصادي منطقهاي فراهم ميآورد. از طرفي ديگر آسياي مركزي منابع انرژي فراواني دارد و موقعيت استراتژيك افغانستان، اين كشور را به مسيري عملي براي انتقال اين منابع به بازارهاي جنوب آسيا تبديل كرده است. يكي از ابتكارات مهم در اين زمينه، خط لوله تركمنستان-افغانستان-پاكستان-هند (TAPI) است كه هدف آن انتقال گاز طبيعي تركمنستان به پاكستان و هند از مسير افغانستان است. در صورت اجراي موفق اين پروژه، اين خط لوله ميتواند به سنگبناي يكپارچگي انرژي منطقهاي تبديل شده و همزمان درآمد ترانزيت و فرصتهاي شغلي براي افغانستان فراهم آورد و اقتصاد آسياي مركزي و جنوب آسيا را به هم پيوند دهد. همچنين توسعه شبكه ريلي ايران و احتمال احداث جاده «واكان» توسط چين در بدخشان، مسير افغانستان را به كوتاهترين راه انتقال كالاهاي چيني به بازارهاي خاورميانه تبديل ميكند. با اين حال، محدوديتهاي عملي همچنان پابرجاست، از جمله كمبود زيرساختها، بيثباتي سياسي، چالشهاي لجستيكي، ناامني در طول مسيرها و فشارهاي محيطي مانند كمآبي و تخريب زمين. همزمان انتقادهاي غرب، به ويژه از سوي ايالاتمتحده در زمينه حقوق بشر، همراه با تنشهاي تجاري ميان هند و امريكا، ممكن است فضايي براي تعامل نزديكتر ميان افغانستان، هند و چين ايجاد كند. با اين حال، ناظران مدعياند اين تعامل وابسته به آن است كه امارت (طالبان) به نگرانيها پاسخ دهد و از طريق تبادلات ديپلماتيك و ديدارها اعتماد ايجاد كند. به رسميت شناختن امارت توسط روسيه نيز نشاندهنده روابط نزديك دو كشور است و ميتواند محركي براي تقويت روابط سهجانبه افغانستان، هند و چين باشد. روسيه، هند و چين به عنوان اعضاي سازمان همكاري شانگهاي و بريكس، افغانستان را به عنوان منبع بالقوه چالشهاي امنيتي ميبينند و اتخاذ يك رويكرد هماهنگ ميتواند زمينه اجماع منطقهاي را فراهم كند، مشروط بر اينكه چالشهاي حكمراني داخلي و امنيتي نيز مورد توجه قرار گيرند. سفر اخير نارندرا مودي، نخستوزير هند، به چين و مشاركت او در اجلاس دو روزه سازمان همكاري شانگهاي در تيانجين، در تاريخ ۳۱ آگوست تا اول سپتامبر ۲۰۲۵، نشانهاي از بهبود احتمالي روابط محسوب ميشود. همكاري گستردهتر هند و چين ميتواند به افغانستان امكان دهد تا ضمن حفظ روابط تاريخي خود با هند، به كريدور اقتصادي چين-پاكستان بپيوندد. اين موقعيت، افغانستان را به عنوان نقطه اتصال حياتي در كريدورهاي منطقهاي تثبيت كرده و اهميت اقتصادي و ژئوپليتيك آن را افزايش ميدهد.
ظهور جهان چندقطبي و افول نفوذ امريكا در آسيا
به تمامي اين مولفهها بايد چندقطبي شدن جهان و كاهش نفوذ امريكا در آسيا را نيز اضافه كرد. به گزارش ژئوپلتيكال المانيتور، اعتماد به نفوذ امريكا در آسيا روندي نزولي گرفته است. اجلاس اخير سازمان همكاري شانگهاي، قدرت نرم چين و توانايي اين كشور در گردهم آوردن قدرتهاي منطقهاي در قالب يك چارچوب همكاري را به نمايش گذاشت. رژه نظامي چين در ۳ سپتامبر نيز قدرت سخت اين كشور را نشان داد و پيشرفتهاي فناوري و رشد صنعت دفاعي را برجسته كرد. شي جينپينگ، رهبر چين، بر ضرورت جهان چندقطبي مبتني بر برابري تاكيد كرد و نارضايتي خود را از نظم جهاني تحت رهبري امريكا صريحا ابراز داشت. با اين حال، ناظران بر اين باورند كه حكمراني داخلي افغانستان همچنان گزارهاي حياتي است. نشست اخير «قندهار» كه توسط رهبر طالبان، هيبتالله آخوندزاده، برگزار شد، تلاشها براي تحكيم انضباط و حفاظت از داراييهاي استراتژيك، از جمله پايگاه هوايي بگرام، در شرايط نگراني از احتمال مداخله امريكا را نشان داد. اين رويداد همچنين اضطراب جناحي، حساسيت نسبت به نيتهاي امريكا و نمايش عمدي وحدت براي بازداشتن تهديدها را برجسته ميكند و نحوه مديريت حكومت امارت (طالبان) در داخل و همزمان ارايه قدرت به مخاطبان منطقهاي و داخلي را آشكار ميسازد. چارچوب چندقطبي در حال تحول، اما فرصتهايي براي افغانستان فراهم ميكند تا با چند قدرت به صورت همزمان تعامل داشته باشد و نفوذ امريكا را كاهش دهد، به شرط آنكه امارت حكمراني، امنيت و زيرساختها را تقويت كند. مقامات افغان بايد روابط خود با هند و چين را به صورت همزمان تقويت و گسترش دهند، چراكه تعامل با اين دو كشور فرصتي براي عبور از خطر انزواي سياسي فراهم ميكند. با توجه به موقعيت استراتژيك و منابع غني، افغانستان همچنين ميتواند سرمايهگذاري در بخشهاي كليدي اقتصادي را جذب كند. همكاريهاي منطقهاي رشد اقتصادي را تسهيل، بازسازي زيرساختها را پيش ببرد و ادغام منطقهاي را تقويت ميكند، زيرا افغانستان موقعيت مناسبي براي تبديل شدن به هاب اتصال كريدورهاي اقتصادي منطقهاي دارد. با اين همه تحقق چنين اهدافي وابسته به حكمراني موثر، مشروعيت و امنيت است، هرچند ارتباط نزديكتر با هند ممكن است حساسيت پاكستان را افزايش دهد. پرواضح است كه ثبات افغانستان ذاتا با ثبات منطقهاي مرتبط است. اعضاي سازمان همكاري شانگهاي بايد بهصورت انفرادي در جهت سياستي واحد براي ترويج ثبات سياسي و رشد اقتصادي از طريق سرمايهگذاري تلاش كنند. براي كابل نيز دستيابي به چنين هدفي مستلزم عضويت كامل افغانستان در اين پيمان و همكاري عميقتر هند و چين، حل مسالمتآميز اختلافات مرزي و احترام به نفوذ منطقهاي است. اين تقويت روابط ميتواند رقابت استراتژيك امريكا را كاهش دهد و همزمان مسيرهايي براي همكاري دوجانبه و ابتكارات مشترك منطقهاي باز كند. با اين همه، جغرافيا و تاريخ افغانستان همچنان مولفهاي مهم در آينده اين كشور است كه آن را در نقطه تلاقي رقابتهاي قدرتهاي بزرگ قرار داده است. نزديكي فزاينده چين و هند، همراه با بهبود روابط با هر دو قدرت، فرصتهايي براي بهرهگيري از اتصال منطقهاي، كريدورهاي اقتصادي و سرمايهگذاري در زيرساختها ايجاد ميكند. با اين حال، حكمراني داخلي، تهديدات امنيتي و محدوديتهاي محيطي ممكن است اين چشماندازها را محدود سازند.
عناصر كليدي احياي ژئوپليتيك پاكستان
در بخش ديگري از گزارش اين نشريه درباره تحركات اخير پاكستان نيز آمده است: به نظر ميرسد همسايه جنوبي افغانستان نيز در ماههاي اخير از يك موقعيت ژئوپليتيك مطلوبي برخوردار شده است. از جمله اينكه اسلامآباد اخيرا توافق دفاعي-نظامي مهمي را با عربستانسعودي امضا كرد كه عملا پيوند عميقي ميان دو بازيگر ايجاد ميكند و همزمان جايگاه پاكستان در ديناميكهاي امنيتي غرب آسيا را تثبيت ميكند. از سويي ديگر شهباز شريف، نخستوزير پاكستان و فيلد مارشال عاصم منير رييس ارتش اين كشور در كاخ سفيد ميهمان دونالد ترامپ شدند. همزمان روابط پاكستان با چين نيز در بالاترين سطح خود قرار دارد. ناگفته پيداست براي كشوري كه درگير چالشهاي عميق اقتصادي، سياسي و امنيتي است، چنين پروفايل ژئوپليتيكي قابل توجه به نظر ميرسد. به ادعاي ناظران چهار عامل اصلي در كسب اين موقعيت كليدي اسلامآباد نقش دارند: اول، اهميت استراتژيك جغرافياي پاكستان است. اين كشور با ايران، افغانستان، آسياي مركزي، چين و هند هممرز است. اسلامآباد همچنين نقطه اتصال غرب آسيا، جنوب آسيا و آسياي مركزي محسوب ميشود. هر قدرتي كه حضور خود را در پاكستان تثبيت كند، قادر است تحولات اين سه منطقه را رصد و بر آنها تاثير بگذارد. پاكستان در جنگ امريكا عليه تروريسم در افغانستان نقش حياتي داشت. از طرفي در ژئوپليتيك در حال تحول اين روزهاي منطقه، اگر دونالد ترامپ، رييسجمهور زيادهخواه امريكا به پايگاه هوايي بگرام در افغانستان دست نيابد، احتمالا پاكستان با كمال ميل آماده است تا حضور نظامي امريكا را ميزباني كند و از عملياتهاي واشنگتن حمايت نمايد. بنابر گزارشاتي ادعايي، اسلامآباد حتي يك بندر در درياي عرب به امريكا پيشنهاد كرده است. براي چين اما، پاكستان نقطهاي كليدي در ابتكار كمربند و جاده (BRI) محسوب ميشود كه غرب چين را به درياي عرب متصل ميكند. در اين رابطه پاكستان مسيرهاي زميني را براي چين فراهم ميكند تا وابستگي خود به تنگه «مالاكا» در واردات انرژي را كاهش دهد. مولفه دوم اما اين است كه پاكستان همواره در جستوجوي حمايت قدرتهاي بزرگ است. به نظر ميرسد اين كشور همواره آماده است از فعاليتهاي راهبردي قدرتهاي جهاني حمايت كند. در دوران جنگ سرد، پاكستان با امريكا متحد شد و همچنين عضو پيمانهاي «سنتو» و «سيتو» تحت رهبري امريكا شد؛ دو پيماني كه هدفشان ايجاد ائتلافهاي منطقهاي در غرب و جنوب شرق آسيا عليه قدرتهاي كمونيست بود. در عين حال، اسلامآباد به خوبي توانست بهطور ماهرانه تضاد ميان عضويت در سيتو و محور چين-پاكستان را مديريت كند. همچنين پاكستان در دهه ۱۹۸۰، به يك كشور خط مقدم در جنگ عليه شوروي در افغانستان تبديل شد. حتي اكنون نيز با وجود تشديد شديد تنشهاي امريكا و چين، پاكستان دوست نزديك هر دو بازيگر است. سومين مولفه اما هوشمندي پاكستان براي بهرهبرداري از هويت اسلامي به منظور تعامل با كشورهاي غرب آسيا است. باتوجه به منشا مذهب اين كشور، طبيعي بود كه پاكستان روابط نزديك و پايدار با عربستان سعودي برقرار كند. در گذشته نيز از حمايت از خاندان سعودي در امور راهبردي خود دريغ نكرده است، از جمله اعزام يك رييس ارتش بازنشسته براي جنگ در يمن. با اين حال، پاكستان همواره مراقب بوده تا روابطش با عربستان به حدي نرسد كه باعث تحريك ايران شود. ناظران مدعياند توافقي كه اخيرا به امضاي اسلامآباد و رياض رسيد منافع هر دو طرف را تأمين ميكند. به ادعاي ژئوپلتيكال المانيتور، با توجه به حملات اسراييل در قطر و حمايت قاطع امريكا از تلآويو، به نظر ميرسد معادلات امنيتي غرب آسيا در حال تغيير است و ديگر متحدان امريكا نميتوانند بر تضمينهاي امنيتي واشنگتن تكيه كنند. بنابراين، عربستان از طريق اين توافق تلاش كرده به امريكا نشان دهد كه دوستان ديگري نيز دارد. علاوه بر اين، پاكستان در پي عمليات «سيندور» به دنبال حمايت خارجي بوده و كوشيده است كشورهاي ثروتمند خليج فارس را از هند دور كند تا جايگاه راهبردي كه پيشتر در اسلامآباد وجود داشت، بازگردد. نهايتا اينكه پاكستان آمادگي و توانايي تنظيم ديپلماسي خود در پاسخ به تحولات ژئوپليتيك جهاني را دارد و اين امر به تثبيت جايگاه مستمر اين كشور كمك ميكند. به عنوان نمونه پاكستان جهت جلب حمايت امريكا در دوره دوم رياستجمهوري ترامپ، خود را به عنوان شريك انتخابي در مسائلي مانند رمزارزها و استخراج عناصر كمياب معرفي كرد. به نظر ميرسد پاكستان به خوبي دريافته كه چگونه بايد دولت ترامپ را راضي نگه دارد و با اين اقدام، نياز خود به حمايت قاطع قدرتهاي بزرگ براي بقا را بهوضوح نشان ميدهد. اما علاوه بر اين چهار استراتژي، پاكستان همچنين تلاش كرده است در مقابل تمامي مشكلات داخلياش، ايستادگي كند. چالشهاي عظيم پيش روي اين كشور، دخالتهاي مكرر ارتش پاكستان در سياست داخلي را به خوبي توجيه ميكند. با اين همه اما افغانستان تحت حكومت طالبان بزرگترين ناكامي استراتژي ژئوپليتيك معاصر پاكستان باقي مانده است، چراكه پاكستان هنوز در مديريت طالبان با مشكل مواجه است و نتوانسته جايگاه خود را در اين زمينه بازيابي كند. حال بايد ديد بعد از آتشبس فوري كه ميان دو بازيگر ايجاد شده تنشهاي بالقوه و بالفعل ميان دو همسايه جنوبي فروكش خواهد كرد يا خير.