تناسخ سياسي، قاتل جوانگرايي!
اميد عليبابايي
در نهادهاي سياسي كه بهصورت ايستا و راكد اداره ميشوند و به هر دليلي نميخواهند يا نميتوانند همراه با جامعه پيش بروند، چرخهاي شكل ميگيرد كه نهتنها مسير و اهداف آن تكراري ميباشند بلكه افرادي كه در اين چرخه قرار دارند نيز تكراري هستند. يكي از بزرگترين معضلات سياست امروز كشور ما در سطوح و لايههاي مختلف، همين ركود است كه ساختار آن نيز بر عدم توجه به جوانگرايي بنا شده است. اين ركود سالهاي متمادي است كه در نهادهاي سياسي كوچك مثل احزاب و تشكلها تا نهادهاي سياسي بزرگ مثل دولتها وجود دارد و نهتنها نسل جوان جامعه را از فعاليت به سمت انفعال كشانده بلكه با ايجاد نوعي تناسخ سياسي، باعث بدبيني غالب جوانان نسبت به سياستمداران شده است. تناسخ سياسي يعني شرايطي كه طي آن، سياستمداراني كه از دور خارج شده بودند بهواسطه عدم وجود آلترناتيو (بهخصوص در دورههايي كه سياستمدارانِ جايگزين آنها عملكرد خوبي نداشتهاند) به صورت خودخواسته يا با تشويق افكار عمومي و جريانها، زندگي سياسي دوبارهاي پيدا كرده و پا به عرصه سياست روز ميگذارند. در اين بين، برخي از سياستمداران در مسير تناسخ فقط چهره ظاهريشان تغيير كرده و با افكاري كه از جريان روز جامعه و بهخصوص جوانان دور است، ميخواهند به همان شيوه زندگي سياسي قبلي خود وارد سياست روز شوند و مثل قبل عمل كنند. عدهاي ديگر از سياستمداران با نوعي تناسخ تحريف شده، با چهره جديد و ارايه افكاري كاملا متفاوت با زندگي سياسي قبلي خود، قصد دارند خود را با فضاي روز جامعه همراه كنند اما در اين مسير چون درباره فضاي روز جامعه آگاهي ندارند نميتوانند عملكرد خوبي داشته باشند يا اگر بدبينانه نگاه شود اين دگرگوني ناشي از منفعتطلبي شخصي آنان است تا دوباره جايگاهي مهم را تصاحب كنند. دسته آخر سياستمداراني هستند كه با چهرهاي متفاوت، همان افكار قبلي و فقط با ارجحيت تجربه بر توان و خلاقيت جواني (در حالي كه زندگي سياسي قبلي آنان بر پايه جواني استوار بوده) وارد سياست روز شده و با گارد خود نسبت به جوانگرايي، سد راه قاطبه جامعه ميشوند. تمام مواردي كه به عنوان نمونههايي از تناسخ سياسي مطرح شدند يك نتيجه براي جامعه در پي خواهند داشت و آنهم ركود بيشتر فضاي سياسي و همچنين سرگيجه ناشي از اين چرخه تكراري است كه جوانان را دچار بهت و اندوه ميكند. باتوجه به اينكه در كشور ما، نهادهاي سياسي كوچك، پايگاه اجتماعي ضعيفي دارند و براي بقا به دنبال پيروي از رفتار دولتها هستند، دولت ميتواند با ايجاد پويايي در سيستم سياستورزي و سياستگذاري خود، با جوانگرايي وسيع و عملي، پيشقراول و فرمانده ساير نهادها براي دنبال كردن اين مقوله شود تا آنها هم براي عقب نيفتادن در سياست روز، مجبور به جوانگرايي و جوانسازي نهاد خود شوند. راهحل رفع اين ركود، ايجاد بستري فعالانه براي جوانان است تا نهادهاي سياسي كشور بهجاي تفكري قائل به تناسخ سياسي، به سمت پويايي سياسي سوق پيدا كنند تا در اين بين اگر سياستمداري هم بهصورت متوالي در جايگاهي باقي ماند، ناشي از مقبوليت او بين عموم جامعه و بهخاطر انطباق آن سياستمدار با پويايي جامعه باشد، نهاينكه بهخاطر ركود موجود در فضاي سياسي، مردم با دلخوري و بهصورت سلبي، مجبور به انتخاب افراد متناسخ شوند؛ با اين راهحل، انگيزه فعاليت سياسي بهصورت عمقي و سطحي در بين جوانان افزايش پيدا خواهد كرد. براي شكستن چرخه تناسخ سياسي و پايان دادن به بازگشت سياستمداران متناسخ، تنها راه، سپردن ميدان به نسل جوان است. جوانگرايي باعث ورود افكار خلاقانه و انرژي زياد به نهادهاي سياسي ميشود و فضاي سياست را از ركود و تكرار خستهكننده رها ميكند. وقتي جوانان بهطور فعال در تصميمسازيها و تصميمگيريها مشاركت داشته باشند، اعتماد عمومي به كل جامعه بازميگردد و انگيزه فعاليت سياسي در جامعه زنده ميشود؛ پس جوانگرايي، كليد پويايي و تحول واقعي در سياست است.