نسل زديهاي جامعه ما
غزل لطفي
ما همسن اينها بوديم همه كارهاي خانه را انجام ميداديم/ ما در سن اين بچهها، تابستانها سر كار ميرفتيم/ ما دبيرستاني كه بوديم از خواهر و برادر كوچكترمان مراقبت ميكرديم و... جملات بالا بعضي موضوعات مورد بحث والدين نسل زديها است كه هر با دور هم جمع ميشوند پيرامون آن صحبت ميكنند و برخي از آنها معتقدند نوجوانان فعلي اصلا مسووليتپذير نيستند و حتي از عهده امورات خودشان هم برنميآيند. اما در نقطه مقابل، بعضي هم بر اين باورند كه نوجوان اصلا نبايد خودش را درگير اين قبيل كارها يا فكرها بكند و فقط بايد راحتطلبي بدون هيچگونه مسووليتي را اختيار كند. اما واقعا نوجوان نسل زدي بيمسووليت است؟ تعهد را نميفهمد؟ در اين رابطه بهترين راه براي اينكه به پاسخ ملموسي برسيم، اين است كه ابتدا دايره مسووليتهايي كه براي نوجوانمان تعريف كرديم را مشخص كنيم. «آيا از او انتظار داريم در نبود ما مديريت خانه و خواهر و برادرش را برعهده بگيرد؟ آيا هنوز هم مثل دهه پنجاه و شصت، در فصل تابستان به دنبال حرفهاي هستيم كه فرزندمان در عين حال كه آن را به صورت تجربي ميآموزد، درآمدي هم كسب كند؟ آيا فرزندانمان را كمكخرج خانواده ميدانيم؟ اصلا آيا از مشكلات زندگي با او صحبت ميكنيم؟ مثلا آيا فرزندمان ميداند براي اينكه حقوقمان كفاف همه ماه را بدهد بايد صرفهجويي كنيم يا فكر ميكنيم بيان اين مسائل روح و روانش را آزرده ميكند؟» اينها برخي مسائلي هستند كه رعايت يا عدم رعايت آن را در دايره مسووليتپذيري يا عدم مسووليتپذيري نسل زديها قرار دادهايم. اما مهمترين نكته اين است كه ما فرزندمان را چطور تربيت كردهايم؟ كدام موضوعات را به آنها به عنوان فضيلت آموختهايم؟ و مهمتر اينكه بايد بدانيم و بپذيريم، ما همان را كه كاشتهايم، درو ميكنيم و مثلا نميشود ساليان سال به فرزندمان گفته باشيم تو فقط درس بخوان، ما همه شرايط را براي تو فراهم ميكنيم و حالا انتظار داشته باشيم كه او دركي كه ما ميخواهيم از صرفهجويي و مشكلات معيشتي داشته باشد.
انتظارات بايد در محدوده تربيت و آموزش باشد. بهتر است ابتدا آنچه به عنوان ارزش به فرزندمان آموختهايم، مرور كنيم تا بتوانيم انگيزههاي او را براي انجام يا عدم انجام كارهاي گوناگون، تحليل كنيم و همه چالشها را هم به گردن تغيير نسل نيندازيم. اين نسل، تلاش ميكند تا ميان آنچه از خانه و والدين و مدرسه و معلمان آموخته و آنچه در دنياي وب ديده و شناخته، ارتباط برقرار كند و از ميان آن، اهداف، علائق و آرزوهايش را بيرون بكشد. كوتاه و شفاف مطالباتش را بيان ميكند و براي تحقق آنها انرژي فراواني صرف ميكند. نوجوان نسل زدي، تعامل را به خوبي ميفهمد و براي همفكري با والدين و معلمينش به عنوان اولين بزرگترهايي كه با آنها وارد گفت و شنود جدي شده است، علاقه نشان ميدهد، اما تحديد را تحمل نميكند و براي هر قانون و مقرراتي كه برايش وضع ميشود، دليل قانعكننده ميخواهد و اگرهايش بسيار است و براي سوالهايش هم پاسخ در خور ميخواهد و با جوابهاي دمدستي راضي نميشود. با درنظر گرفتن مجموعه عواملي كه گفته شد اينطور نتيجهگيري ميشود كه ابتدا بايد معيار و عيار مسووليتپذيري مشخص شود، سپس به قضاوت نوجوانان نسل زدي بپردازيم.