ادامه از صفحه اول
تقابل دو گفتمان
وي سپس به نقد ديدگاه سكولار و تفاوت بنيادين آن با ديدگاه اسلامي ميپردازد: «يك فرق طرز تفكر فرنگي با طرز تفكر ما كه اسلامي است - و خيلي از ما همان طرز تفكر فرنگي را ميپذيرند- اين است كه آنها اين جور خيال ميكنند كه دين جزو مسائل عمومي بشر نيست، جزو مسائل شخصي و فردي و حداكثر ملي است... دين را يك چيزي نظير موسيقي تلقي ميكنند يا مثل رنگ لباس. اينها براي دين يك واقعيتي، نه از نظر مصالح زندگي دنيايي به آن اندازه كه آزادي ارزش دارد، ارزش قائل هستند و نه از نظر دنياي ديگر، ولي ميگويند حالا آدم يك ديني را بايد انتخاب كند كه دلش با آن خوش باشد همانطور كه يك موسيقي را، يك نوع غذا را، يك نوع نقاشي را و يك نوع ادبيات را... هر چه دل آدم بخواهد همان خوب است.» (5) چنانكه پيداست در گفتمان ديني، آزادي فرد نه بهطور مجرد، بلكه توام با مصلحت جامعه در نظر گرفته و در صورت تعارض اين دو، مصلحت جامعه بر آزادي فرد مقدم داشته ميشود. استاد مطهري در اين زمينه مينويسد: «مثل آزادي فرد برخلاف مصالح اجتماع، همان مثل آدمي است كه در كشتي نشسته و ميخواهد از آزادي خود استفاده كند و كشتي را سوراخ كند. افرادي اگر بخواهند نواميس اجتماع را (از اخلاق و فرهنگ و تاريخ) خراب كنند، آزاد نيستند» (6) . نكته شايان توجه در خصوص ديدگاه سكولار و تفاوت بارز آن با ديدگاه ديني اين است كه سكولارها تمام احكام شرعي اعم از فردي و اجتماعي را با يك چوب ميرانند، يعني مثلا نماز را كه يك فريضه فردي است در رديف حجاب كه يك حكم اجتماعي است، قرار ميدهند و ميگويند: همانگونه كه براي نماز، قانوني وضع نميشود و تارك الصلاه مشمول مجازات نميشود، حجاب نيز نبايد در حيطه قانونگذاري قرار گيرد و بيحجابي جرم محسوب شود. بنابراين اگر هم از طرف روشنفكران سكولار نقد و اعتراضي نسبت به قانون عفاف و حجاب انجام ميشود، انگيزه آنان اصلاح اين قانون يا جانشين ساختن قانون ديگري به جاي آن نيست، بلكه چنانكه گفته شد اصولا حجاب را از شمول هر قانوني كه بخواهد براي افراد محدوديت ايجاد كند، خارج ميدانند.
پاورقي
1- مقاله «چالش با ارزشهاي ليبراليسم غربي در جهان امروز»، واشنگتنپست، 22 مارس 2024
2- كانال تلگرامي محمد فاضلي، 21/12/1402
3- پايگاه خبري تحليلي انتخاب به نقل از روزنامه اعتماد، 5/2/1403
4- خطابههاي اخلاقي، ج 1/ ص68 و 69
5- جهاد اسلامي، ص 50-53
6- يادداشتهاي استاد مطهري، ج1/ص84 و 85
نسل زديهاي بيمسووليت!
انتظارات بايد در محدوده تربيت و آموزش باشد. بهتر است ابتدا آنچه به عنوان ارزش به فرزندمان آموختهايم، مرور كنيم تا بتوانيم انگيزههاي او را براي انجام يا عدم انجام كارهاي گوناگون، تحليل كنيم و همه چالشها را هم به گردن تغيير نسل نيندازيم. اين نسل، تلاش ميكند تا ميان آنچه از خانه و والدين و مدرسه و معلمان آموخته و آنچه در دنياي وب ديده و شناخته، ارتباط برقرار كند و از ميان آن، اهداف، علائق و آرزوهايش را بيرون بكشد. كوتاه و شفاف مطالباتش را بيان ميكند و براي تحقق آنها انرژي فراواني صرف ميكند. نوجوان نسل زدي، تعامل را به خوبي ميفهمد و براي همفكري با والدين و معلمينش به عنوان اولين بزرگترهايي كه با آنها وارد گفت و شنود جدي شده است، علاقه نشان ميدهد، اما تحديد را تحمل نميكند و براي هر قانون و مقرراتي كه برايش وضع ميشود، دليل قانعكننده ميخواهد و اگرهايش بسيار است و براي سوالهايش هم پاسخ در خور ميخواهد و با جوابهاي دمدستي راضي نميشود. با درنظر گرفتن مجموعه عواملي كه گفته شد اينطور نتيجهگيري ميشود كه ابتدا بايد معيار و عيار مسووليتپذيري مشخص شود، سپس به قضاوت نوجوانان نسل زدي بپردازيم.
حجاب؛ میان ایمان و آزادی
قانون باید حداقلها را حفظ کند: منع برهنگی آشکار یا رفتارهای توهینآمیز نسبت به فرهنگ و باورهای عمومی جامعه. اما ایمان را نمیشود با مجازات آفرید، همانطور که آزادی را نمیشود با تحقیر نگه داشت. حجاب، اگر از معرفت برنخیزد، پوستهای بیش نیست و آزادی اگر از اخلاق جدا شود، به آشوب میرسد و شاید وقت آن رسیده باشد که گفتوگوی ملی درباره پوشش، از مرز تقابل بگذرد و به فهم مشترک از کرامت انسان برسد. حفظ کرامت انسان، بالاتر از حفظ ظاهر است.