• 1404 يکشنبه 4 آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک سپه fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6173 -
  • 1404 يکشنبه 4 آبان

درباره فيلم سينمايي «‌گوزن‌هاي اتوبان» به كارگرداني ابوالفضل صفاري

تمناي شهرت در ويران‌شهر اينستاگرام

محمدحسن خدايي

مدتي است كه جامعه‌شناسان هشدار مي‌دهند مرجعيت اجتماعي براي بسياري از شهروندان تغيير كرده و از روشنفكران و هنرمندان و سياسيون به جماعت سلبريتي و اينفلوئنسر فضاي مجازي منتقل شده است. اين وضعيت تازه صد البته مخاطراتي به همراه دارد و مي‌تواند انرژي نهفته نوجوانان و جوانان كشور را به سمت و سويي نامشخص هدايت كند. اما نكته اينجاست كه اقبال به شبكه‌هاي اجتماعي و حضور موفقيت‌آميز در فضاي مجازي يك‌شبه ايجاد نشده و محصول ساختارهاي بحران‌زده اجتماعي است. پس جاي تعجب نخواهد بود كه براي خيل عظيمي از شهروندان عادي جامعه حضور در اين فضا و كسب موفقيت، به امري مهم بدل شده و شاهد اين قضيه باشيم كه چگونه توليد محتوا و كسب شهرت به هر قيمت، روندي رو به رشد يافته و رقابت بر سر ديده‌شدن در فضاهايي همچون اينستاگرام به چه تقلاي نفس‌گيري دامن زده است. هنر سينما به مثابه بازتاب‌دهنده مسائل اجتماعي، مي‌تواند به اين فضاي پرابهام بپردازد و روايتگر زندگي كساني باشد كه در اين زمانه شتاب‌گرايي و فرسايش‌هاي ناگزير، موفق شده‌اند با حضور فعال در فضاي مجازي، توليد محتوا كرده و ثروتي به دست آورده و مشهور شوند. فيلم «گوزن‌هاي اتوبان» ابوالفضل صفاري در همين حال و هوا ساخته شده و تلاش دارد مواجهه افراد شناخته‌شده فضاي اينستاگرامي را با آدم‌هاي بي‌نام و نشان‌ جامعه، به تصوير كشيده و اين پيام اخلاقي را گوشزد كند كه شهرت هزينه دارد و در اكثر اوقات به فاجعه ختم مي‌شود. به هر حال وقتي يك جامعه گرفتار ركود تورمي است و اينستاگرام امكاني براي محبوبيت و صعود طبقاتي، فراگير شدن عبارت كليشه‌اي «گمنامي بدتر از بدنامي است» جاي تعجب نخواهد بود و شعار بخشي از مردم مستاصل و سرخورده شهري. در اين دوره و زمانه مشاهده مي‌شود كه چگونه جوانان براي خروج از گمنامي حاضرند دست به هر كاري زده و موقعيت‌هاي چالش‌برانگيزي را براي خود و اطرافيان خويش رقم زنند و از تبعات منفي‌اش نهراسند. 
 فيلم «گوزن‌هاي اتوبان» كه در همكاري مشترك با باقر سروش نوشته شده، بازتابي است از مردماني كه شبكه‌هاي اجتماعي زندگي‌شان را تحت تاثير قرار داده و به اوج و فرود رسانده است. فيلمي اجتماعي كه به مساله‌اي ملتهب و فراگير مي‌پردازد و در پي آشكار كردن حواشي ويرانگر واقعيت شبكه‌هاي مجازي است. با آنكه اين اثر سينمايي، دغدغه بيان مسائل اجتماعي را دارد و تلاش مي‌كند پشت پرده جهان اينفلوئنسرها را برملا كند اما شوربختانه به دليل فقدان نظريه اجتماعي منسجم و محدوديت در پرداختن به زندگي خصوصي افراد درگير اين فضا، چندان كه بايد نمي‌تواند نسبت شهرت اينستاگرامي را با جامعه‌ پيچيده‌ ايران به تصوير كشد. بي‌شك پرداختن به مسائل دشوار شبكه‌هاي مجازي، احتياج به پژوهش‌هاي ميداني راهگشا دارد و رجوع انتقادي به تئوري‌هاي اجتماعي. نكاتي بس مهم كه در فيلم ابوالفضل صفاري، كمابيش مغفول مانده و روايت فيلم را به چيزي بيش از بازنمايي مرسوم فضاي اينستاگرامي و حاشيه‌هايش تقليل داده است. با اين استراتژي مي‌توان حدس زد كه اين فيلم هم در خدمت وضعيت و بازتوليد و تثبيت آن باشد. 
 قصه فيلم حول برهه‌اي از زندگي «عابس» با بازي نويد پورفرج شكل مي‌گيرد كه مشغول كار در يك رستوران غذاهاي فست‌فودي است. عابس به عنوان يك جوان امروزي كه دوست دارد تفريح كند گاهي از سر تفنن و پس زدن ملال زندگي روزمره به شرط‌بندي با همكارانش مبادرت ورزيده و در فضاهاي عمومي در پي يافتن سوژه‌هاي كمياب سرك‌كشيدن و فضولي است. در يكي از همين شرط‌‌بندي‌ها گذرش به مكاني مي‌افتد كه جالب توجه است و فضايي براي ماجراجويي. به ديگر سخن در اين مكان دور از شهر، عده‌اي در حال توليد محتوا براي فضاي مجازي هستند و حاشيه‌هاي مترتب بر آن‌ ورود بدون هماهنگي به اين مكان، سرآغاز تغييرات در زندگي عابس است. او كه اين روزها به عنوان پيك موتوري، سفارشات غذايي را به دست مشتري‌ها مي‌رساند و حقوق اندكي دريافت مي‌كند ناگهان در دل مهلكه خود را مي‌يابد. اختلافاتي كه مابين عابس و‌دار و دسته رامين با نقش‌آفريني پيمان قاسم‌خاني يا همان گروه تهيه‌كننده تبليغات اينستاگرامي پيش مي‌آيد و كار را به تنش و درگيري كلامي و برخورد فيزيكي مي‌كشاند، درنهايت با مديريت رامين ختم به خير مي‌شود. رامين از عابس و خانواده‌اش دعوت به همكاري مي‌كند و پيشنهاد مي‌دهد حاشيه‌سازي عمدي عابس براي كيانا با بازي صدف اسپهبد ادامه يافته و در فضاي مجازي پخش شود. فرصتي براي پول درآوردن و بالا رفتن از پله‌هاي ترقي حتي شده با بدنامي كه مورد استقبال صبا با بازي الناز شاكردوست همسر عابس قرار مي‌گيرد. 
 يكي از نقصان‌هاي منطق روايي فيلم، از همين نقطه آغاز مي‌شود. اين چرخش دراماتيك بيش از اندازه ناگهاني و غيرقابل باور به نظر مي‌آيد و معلوم نيست چرا تضاد اين دو گروه به راحتي به همكاري ختم مي‌شود. ورود صبا به اين چرخه شهرت به واسطه بدنامي عابس، چندان كه بايد پرورانده نمي‌شود و صبا گويي در جبهه مقابل بازي مي‌كند و به علت ناراضي بودن از شغل و موقعيت اجتماعي همسرش، حاضر است تن به هر فعاليت مشكوك اينستاگرامي بدهد. در اين بين، رابطه عابس با كيانا كه ستاره تابناك شركت تبليغاتي رامين است با شتابي باورنكردني دگرگون شده و به نوعي از صميميت كشانده مي‌شود. از اين نمونه‌ها در فيلم زياد است و اين پرسش را مطرح مي‌كند كه آيا بهتر نبود نوع روايتگري و بازنمايي حوادث، بيش از اين بسط مي‌يافت و امور جزيي اهميت بيشتري پيدا مي‌كرد.
 با آنكه فيلم گوزن‌هاي اتوبان به دليل پرداختن به يك وضعيت حاد اجتماعي، واجد ارزش مطالعاتي است اما مسيري كه طي مي‌شود ناكافي به نظر مي‌آيد. فيلم موضوع مهمي را طرح مي‌كند كه مي‌تواند مقدمه‌اي باشد براي پژوهش و مطالعه در باب فراگيري جهان اينستاگرامي و به تبع آن، مشكلاتي كه از دل اين قضيه براي مردم عادي به وجود مي‌آيد. اما نكته اينجاست كه به لحاظ بوطيقايي، و از منظر روايتمندي، فضاسازي، پيشبرد قصه و باورپذيري موقعيت‌هاي كوچك و بزرگ دراماتيك، اين اثر سينمايي نتوانسته افق انتظارات تماشاگران را برآورده كند. نبايد از ياد برد كه در يك فيلم اجتماعي معاصر، پرداختن به پيدا و پنهان زندگي روزمره در آن دقايقي كه شخصيت‌ها با امر نامنتظر مواجه مي‌شوند، دقت‌هايي را طلب مي‌كند كه در اين فيلم كمتر به آن توجه شده است. وقتي يك شخصيت معمولي در مسيري پرحاشيه قدم گذاشته و عامليت چنداني در كنترل اوضاع ندارد و حوزه خصوصي زندگي‌اش دستخوش هجوم نيروهاي مخرب اجتماعي است، اين بخت كمياب براي روايت فيلم فراهم مي‌شود كه دوربين كارگردان به شكل خلاقانه‌اي به حوزه‌هاي شخصي سرك كشيده و تغييرات به وجود آمده را رويت‌پذير كند. شوربختانه اين رويكرد روايي چندان در قبال شخصيت‌ها پي گرفته نمي‌شود و روايت فيلم با شتاب از لحظات پر تنش اما تماشايي ماجرا عبور مي‌كند. 
 در نهايت مي‌توان اميد داشت كه ابوالفضل صفاري در ادامه راهي كه در ساختن فيلم‌هاي اجتماعي انتخاب كرده، با تامل بيشتري سوژه‌هاي جذاب و ملتهبي را بررسي كند كه جامعه را تحت تاثير قرار داده و مناسبات اجتماعي را واجد پيچيدگي‌هاي پر ابهامي كرده‌اند. در اين ميان باقر سروش كه پيش از اين نشان داده به عنوان يك نمايشنامه‌نويس، كاربلد و حرفه‌اي است و مي‌تواند موقعيت‌هاي دراماتيك جذابي خلق كند در مقام فيلمنامه‌نويس مي‌بايست به خلق جهاني با ابعاد وسيع‌تر اجتماعي توجه كند. سينماي اجتماعي ايران به فيلم‌هايي مانند گوزن‌هاي اتوبان احتياج دارد چراكه وضعيت عمومي جامعه اين روزها گرفتار مشكلات عديده اجتماعي است. مساله مهم اما فرم سينماتوگرافيك آثار سينمايي است كه بهتر است به لحاظ بصري، چارچوب‌هاي تثبيت‌شده گذشته را كنار گذاشته و چشم‌اندازي تازه و تجربه‌نشده را مدنظر قرار دهند. 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون