سيزده سال پس از به قدرت رسيدن شي جينپينگ و قرار گرفتن در راس رهبري چين، تحليلگران در واشنگتن همچنان در ارزيابي عملكرد او دچار سردرگمي عميقي هستند. برخي شي را با مائو مقايسه ميكنند؛ رهبري كه قدرتي نزديك به مطلق به دست آورده و دولت را كاملا تابع اراده خود كرده بود. در مقابل، برخي ديگر معتقدند كه جايگاه شي ميتواند شكننده باشد و هر لحظه ممكن است در نتيجه نارضايتي نخبگان سياسي، با كودتايي از قدرت كنار گذاشته شود. از يكسو، چين تحت رهبري شي به عنوان رقيبي سرسخت با انگيزه، منابع و توانمنديهاي فناورانه براي پيشي گرفتن از ايالاتمتحده ديده ميشود. از سوي ديگر، عدهاي اين كشور را اقتصادي شكننده و در آستانه فروپاشي توصيف ميكنند. بسته به اينكه از چه كسي بپرسيد، مدل توسعه چين يا پويا و پيشرو است يا در حال افول؛ يا سرشار از نوآوريهاي بيوقفه است يا به شدت در گذشته متوقف مانده است.
تلاش براي تحليل پروژه رهبري شي جينپينگ پس از بهبود تدريجي چين از بحران همهگيري كوويد-۱۹ پيچيدهتر شده است. در اواخر سال ۲۰۲۲، زماني كه شي به طور ناگهاني به سياستهاي سختگيرانه كنترل همهگيري پايان داد و كشور را بازگشايي كرد، وال استريت نه تنها درباره امكان بازگشت رونق اقتصادي چين ترديد نداشت، بلكه بيشتر بر اين موضوع متمركز بود كه مسير بهبود اقتصادي چين شبيه كدام حرف الفبا خواهد بود: V (بهبود سريع) يا W (نوساندار). اما وقتي اقتصاد چين دچار ركود شد، برخي تحليلگران در واشنگتن به اين نتيجه رسيدند كه تنشها در چين به اوج خود رسيده، ساختار حكومتي ناكارآمد است و در مقايسه با ايالاتمتحده رو به افول خواهد رفت.
اين سردرگمي تحليلي تاثير عميقي بر سياستگذاري ايالاتمتحده در قبال چين گذاشت. در آغاز دور دوم رياستجمهوري ترامپ، مقامات امريكايي چين را بزرگترين تهديد براي ايالاتمتحده توصيف ميكردند، اما همزمان معتقد بودند كه فشارهاي اقتصادي بر چين آنقدر شديد است كه اين كشور در يك جنگ تجاري به سرعت تسليم خواهد شد. اين ديدگاه يادآور ادعاي معروف مائو بود كه ايالاتمتحده را «ببر كاغذي» ميناميد؛ قدرتي كه ظاهري تهديدآميز دارد، اما در باطن ضعيف و شكننده است. با اين حال، تلاش براي تحت فشار قرار دادن چين از طريق تعرفهها با شكست مواجه شد. پكن در آوريل ۲۰۲۵ با اعمال تعرفههاي تلافيجويانه و قطع صادرات آهنرباهاي خاكي كمياب به ايالاتمتحده، به اقدامات تجاري واشنگتن پاسخ داد. توانايي اقتصاد چين در مقاومت برابر شوكهاي تجاري، اعتماد به نفس تازهاي به پكن بخشيد. از زمان فروپاشي اتحاد جماهير شوروي، كه زير بار سنگين يك نظام بسته و غيرليبرال از هم پاشيد، ايالاتمتحده بخش عمدهاي از تابآوري خود را به توانايي نظام سياسياش در شناسايي مشكلات، ارايه راهحلها و اصلاح مسير نسبت داده است. اما طنزي تلخ براي ايالاتمتحده وجود دارد: تحت رهبري شي جينپينگ، نظام سياسي غيرشفاف چين، كه در آن مقامات انگيزهاي قوي براي پنهان كردن اشتباهات به جاي پذيرش آنها دارند، در شناسايي صريح نقاط ضعف خود و اقدام براي رفع آنها مهارت چشمگيري پيدا كردهاند. اين مهارت، بهگونهاي پارادوكسيكال، حتي از نظام سياسي ظاهرا انعطافپذير و سازگار امريكا پيشي گرفته است. ظهور چين تحت رهبري شي نه تنها قدرت امريكا، بلكه يكي از اصول بنيادين جامعه باز امريكايي را به چالش ميكشد: اين باور كه آمادگي براي گفتوگو و بررسي آزاد، پايه و اساس يك نظام خوداصلاحي است. از ديدگاه شي جينپينگ، بارزترين نقاط ضعف چين پيامدهاي جانبي چهار دهه اصلاحات اقتصادي است. اين اصلاحات، اگرچه ثروت و قدرت را براي چين به ارمغان آوردند، اما به بيتصميمي و وابستگي به كشورهاي ديگر نيز منجر شدند. فارغ از قضاوت درباره رهبري شي، او بسياري از اين نقاط ضعف را شناسايي كرده و منابع لازم براي مقاومسازي كشور را بسيج كرده است. موفقيت پكن در دفع فشارهاي جنگ تجاري واشنگتن نشاندهنده اثربخشي استراتژي شي است.
بازگشت به عقب
زماني كه شي جينپينگ در سال ۲۰۱۲ رهبري حزب كمونيست چين را برعهده گرفت، بسياري از ناظران داخلي و خارجي از توقف اصلاحات در دوره سلف او، هو جينتائو، نااميد بودند. آنها شي را به عنوان ناجي بالقوهاي ميديدند كه ميتوانست پروژه نيمهجان «اصلاحات و گشايش» حزب كمونيست، كه دنگ شيائوپينگ در اواخر دهه ۱۹۷۰ آغاز كرده بود، احيا كند. اين ناظران، كه اغلب گرايشهاي ليبرالتري داشتند، اميدوار بودند شي سياستهاي بازارمحور را تقويت كند، دخالت دولت در اقتصاد را كاهش دهد و حتي شايد فضايي براي رقابت سياسي بيشتر فراهم آورد. شي از نظر پيشينه، صلاحيت يك اصلاحطلب را داشت: او در سه استان ساحلي پيشرفته چين، كه از بزرگترين ذينفعان چرخش به سوي اقتصاد بازار بودند، در سمتهاي رهبري خدمت كرده بود. بسياري بر اين باور بودند كه شي، به عنوان فرزند يك انقلابي سرشناس و حامي اصلاحات اقتصادي، از نفوذ و اراده لازم براي ايجاد تغييرات برخوردار است؛ مشخصهاي كه سلف او فاقد آن بود. با اين حال، برخلاف انتظارات، به قدرت رسيدن شي جينپينگ در سال ۲۰۱۲ نه آغاز تداوم اصلاحات، بلكه پايان دوران آن بود. زماني كه شي در سال ۲۰۰۷ به عنوان جانشين هو جينتائو به پكن بازگشت، آنچه مشاهده كرد نه رفاه بيانتها و رهبري پايدار، بلكه ناكارآمدي عميقي بود كه ريشه در ساختار نظام داشت. هو با تكيه بر حمايت بزرگان حزب و ترويج مدل رهبري جمعي به قدرت رسيده بود، اما اين مدل مانع از تصميمگيري قاطع او و ديگر رهبران ميشد. حتي اگر هو قصد داشت خودي نشان دهد، جيانگ زمين، سلف او، با محاصره هو توسط متحدان وفادارش، او را در تنگنا قرار ميداد. تلاشهاي هو براي تغيير مسير سياستها، ازجمله رسيدگي به نابرابريهاي فاحشي كه در فرآيند نوسازي چين پديدار شده بود، عمدتا ناديده گرفته شد. در همين حال، فساد به صورت گستردهاي ريشه دواند و حتي به نهادهايي مانند پليس و ارتش، كه قرار بود ستونهاي قدرت حزب باشند، نفوذ كرد.
تمركز شي بر تقويت تابآوري چين
شي جينپينگ قدرت سياسي قابلتوجه خود را بر افزايش تابآوري و انسجام چين متمركز كرده است. از نظر او، مدل رهبري جمعي سست كه از دنگ شيائوپينگ به ارث رسيده بود، ريشه بسياري از مشكلات حزب كمونيست بود. پراكندگي قدرت ميان رهبران ارشد و متحدانشان در بروكراسي، انضباط حزبي را تضعيف كرده بود. شي معتقد بود كه رفاه اقتصادي، كادرهاي حزب را تنبل و سست كرده است. گشايش درها به روي جهان، اقتصاد چين را به جلو رانده بود، اما همزمان آسيبپذيريهايي را بهويژه در قالب نفوذ ارزشهاي ليبرال ايجاد كرده بود كه باورهاي بنيادين كمونيستي را تهديد ميكردند. همچنين، وابستگي روزافزون چين به اقتصادهاي خارجي، به ويژه ايالاتمتحده، با تشديد محدوديتهاي تجاري بر كالاهاي چيني از سال ۲۰۱۸، خطرات وابستگي اقتصادي را براي شي آشكار كرد. در پاسخ به اين چالشها، شي جينپينگ نه تنها به رفع مشكلاتي كه در دوران اصلاحات و گشايش پديد آمده بودند پرداخته، بلكه تلاش كرده با معكوس كردن روند آزادسازي، آنچه را كه به عنوان بيماري بنيادين ميبيند، درمان كند. دوران رهبري شي را ميتوان، به تعبير كارل مينزنر، پژوهشگر، نوعي «ضداصلاحات» توصيف كرد: او حزب كمونيست را به هسته لنينيستي كنترل سياسي و اجتماعياش بازگرداند و آن را نه براي انقلاب يا اصلاحات، بلكه براي حركتي منظم به سوي تقويت قدرت فناوري، صنعتي و نظامي بازسازي كرد تا جايگاه ژئوپليتيكي چين را تحكيم كند. از نگاه اكثر ناظران خارجي، اين ضداصلاحات خطرناك است، زيرا الگوهاي آزموده شدهاي را كه چين را از فقر به قدرت رساند، كنار ميگذارد و مخاطرات سياسي جديدي را از طريق تمركز قدرت در دستان يك رهبر اقتدارگرا ايجاد ميكند. اما اقدامات شي ريشه در درك او از بزرگترين تهديداتي دارد كه حزب كمونيست و چين را به خطر مياندازند، به ويژه نقش ناخوشايند ايالاتمتحده در پشتيباني از رفاه اقتصادي چين. شي به جاي پيشبرد گشايش اقتصادي بيشتر، قدرت و منابع سياسي قابلتوجه خود را بر افزايش تابآوري چين در برابر تهديدهايي متمركز كرده است كه تا حدي از اصلاحات پيشين سرچشمه گرفتهاند. از نظر شي، اين مشكلات عميقا ريشهدار مانع اصلي پيشرفت چين در رقابت با ايالاتمتحده هستند، نه مداخله بيش از حد دولت يا سياستهاي اقتدارگرايانه.
تركيدن حبابها
بسياري از ناكارآمديهاي كنوني چين ريشه در آسيبهاي ناشي از رفاه اقتصادي خود اين كشور دارند. پس از مرگ مائو، رهبران حزب كمونيست چين نقشه راه روشني براي هدايت كشور به سوي گشايش اقتصادي، بدون كنار گذاشتن تعهد به آرمانهاي كمونيستي، نداشتند. آنها كه در انقلاب چين سختيهاي بسياري كشيده بودند، همچنان به سرمايهداري و پيامدهاي آن بدبين بودند، اما در عين حال نميخواستند چين به هرج و مرج دوران مائو بازگردد. بسياري از رهبران حزب در دهه ۱۹۸۰، ازجمله شي ژونگشون، پدر شي جينپينگ، خود قرباني پاكسازيهاي سياسي در دوران مائو شدند.
پس از بيش از يك دهه نوسان بين گشايش اقتصادي و كنترل هزينهها، اصلاحات اقتصادي درنهايت پيروز شد. پس از سركوب نظامي معترضان در ميدان تيانآنمن در سال ۱۹۸۹، دنگ شيائوپينگ، كه از ديگر بزرگان حزب كه مخالف آزادسازي بودند عمر طولانيتري داشت، چين را به سوي اقتصادي بازتر هدايت كرد. «سفر به جنوب» دنگ، كه در آن مجموعهاي از سخنرانيها در حمايت از نقش پررنگتر بازارها ايراد كرد، اصلاحات اقتصادي را كه پس از سركوب تيانآنمن به حاشيه رانده شده بودند، احيا كرد. دنگ براي حفظ ميراث خود، نه تنها جانشين مستقيم خود، جيانگ زمين، كه در سال ۱۹۸۹ رهبري حزب را برعهده گرفت، بلكه جانشين بعدي، هو جينتائو، را نيز برگزيد. در فضاي سياسي جديد، كه هيچيك از رهبران جديد نميتوانستند ادعاي پيشينه انقلابي بنيانگذاران را داشته باشند، حمايت دنگ از جيانگ و هو بهمثابه تقديس آنها بود و به آنها كمك كرد تا از فراز و نشيبهاي سياسي جانشيني جان سالم به در ببرند. جيانگ و هو هر دو به صورت مسالمتآميز از قدرت كنارهگيري كردند و سنتي شكننده براي انتقال قدرت ايجاد كردند. ثبات رهبري و شتاب گرفتن اصلاحات اقتصادي در چين نتايج چشمگيري به دنبال داشت. در طول دهه ۱۹۹۰ و اوايل دهه ۲۰۰۰، چين به طور مداوم رشد دورقمي توليد ناخالص داخلي را ثبت كرد كه از سال ۱۹۹۲، زمان آغاز «تور جنوبي» دنگ شيائوپينگ، تا سال ۲۰۱۲، زماني كه شي جينپينگ به قدرت رسيد، به طور متوسط سالانه بيش از 10درصد بود. نوسازي سريع چين در همه جا مشهود بود: آسمانخراشهاي جديد، افق شهرهايي مانند شانگهاي را متحول كردند و شبكههاي جادهاي به مناطق روستايي پيشتر منزوي گسترش يافتند تا آنها را به ساير نقاط كشور متصل كنند. دنگ همچنين سياست خارجي موفقي را ترويج كرد كه از رويارويي ژئوپليتيكي پرهيز ميكرد تا به چين فرصت دهد اقتصاد خود را توسعه دهد. او دستورالعملهايي صادر كرد كه چين بايد «تواناييهاي خود را پنهان كند و منتظر زمان مناسب بماند»؛ رويكردي كه به «پنهان شدن و انتظار» شهرت يافت. اصلاحات اقتصادي، ضمن ايجاد رشد و فضاي تنفس ژئوپليتيكي، به فساد، بيعدالتي و نابرابري نيز دامن زد. هيچ بخشي به اندازه بازار املاك و مستغلات، ناكارآمديهاي درهمتنيده سياسي و اقتصادي چين را نشان نميدهد. قيمت املاك در اين بخش به اوج بيسابقهاي رسيد، اما از سال ۲۰۲۱ به شدت سقوط كرد. در اواخر دهه ۱۹۹۰، رهبران چين به ساكنان شهري اجازه دادند در چارچوب اصلاحات آزادسازي براي تحريك رشد اقتصادي، اجارههاي بلندمدت املاك را دريافت كنند و اين املاك را در بازار خصوصي بفروشند. اين سياست، موجي از تقاضاي انباشته براي املاك را آزاد كرد و يكي از بزرگترين رونقهاي املاك و مستغلات در تاريخ را در سراسر كشور به راه انداخت. دولتهاي محلي، كه به طور قانوني مالك تمام زمينهاي شهري هستند، زمينها را به توسعهدهندگان فروختند تا خزانه خود را پر كنند. هنگامي كه هو جينتائو در سال ۲۰۰۵ ماليات كشاورزي دوهزارساله چين را لغو كرد -سياستي كه بار مالي كشاورزان فقير روستايي را كاهش داد، اما منبع اصلي درآمد دولتهاي محلي را از بين برد- مقامات محلي براي جبران كسري بودجه، بيش از پيش به فروش زمين وابسته شدند و در بسياري از موارد، با خشونت كشاورزان را از زمينهايشان بيرون كردند تا سود بيشتري كسب كنند. در سالهاي پس از اصلاحات، حباب عظيمي در بازار مسكن چين شكل گرفت. از آنجا كه بخش عمدهاي از ثروت كشور به اين بازار وابسته بود، ساير رهبران در توقف رشد آن ترديد داشتند. اما شي جينپينگ در سال ۲۰۲۰، پس از خودداري از اقدامات قاطع در دو دوره نخست رهبرياش براي مهار تدريجي تورم بازار، با اعمال محدوديتهايي بر وامگيري توسعهدهندگان املاك، كه پايه اصلي مدل كسب و كار آنها را تضعيف ميكرد، اين حباب را تركاند. درنتيجه، فروش املاك از ۱۸درصد توليد ناخالص داخلي در اواسط سال ۲۰۲۱ به ۷درصد در سال ۲۰۲۵ كاهش يافت و ساختوساز مسكن جديد ۷۰درصد افت كرد. اين سقوط، عامل اصلي كندي رشد اقتصادي چين بود، ثروت بسياري از خانوادههاي چيني را از بين برد و اعتماد مصرفكنندگان را در زماني كه اقتصاد بهشدت به افزايش مصرف نياز داشت، تضعيف كرد. با اين حال، شي، با آگاهي از هزينههاي سنگين بخش مسكن متورم، همچنان از مداخله براي تقويت اين بازار خودداري كرده است.
پويايي اصلاحات
روند بازار املاك و مستغلات چين، پوياييهاي بنيادين تلاشهاي اصلاحي اين كشور را آشكار ميكند. حتي زماني كه رهبران چين اصلاحات ضروري مانند تجاريسازي بخش املاك يا لغو ماليات چند صد ساله كشاورزي را با موفقيت اجرا ميكنند، اين اقدامات تقريبا به همان اندازه كه مشكلات را حل ميكنند، مسائل جديدي ايجاد ميكنند. فساد ريشهدار در سيستم، اين چالشها را پيچيدهتر ميكند، زيرا مقامات محلي در برابر اصلاحات مقاومت ميكنند يا فرصتهاي جديدي براي سوءاستفاده و منفعتجويي شخصي مييابند. شي جينپينگ از زمان به قدرت رسيدن، اولويت خود را بر پاكسازي ناكارآمديهايي قرار داده كه از رهبران پيشين با گرايشهاي ليبرالتر به ارث برده است، بدون توجه به هزينهها يا واكنشهاي احتمالي. اين اقدامات بيسابقه، نارضايتي و سرخوردگي گستردهاي ايجاد كردهاند، اما هيچ پيامد سياسي جدي براي شي به دنبال نداشتهاند كه نشاندهنده استحكام جايگاه او در قدرت است.
در جستوجوي تابآوري
از زمان ارسطو، تحليلگران سياسي دريافتهاند كه نظامهاي اليگارشي، ميان دو نيروي متضاد در نوساناند: نيروهاي گريز از مركز كه قدرت را به صورت گسترده پخش ميكنند و نيروهاي مركزگرا كه قدرت را در يك هسته متمركز ميسازند. از نظر شي جينپينگ و بسياري از رهبران حزب كمونيست، پراكندگي قدرت در نظام سياسي چين در دوران هو جينتائو، توانايي حزب براي حكمراني موثر را تضعيف كرده بود. تمركز قدرت در دستان شي، پاسخي آشكار به اين مشكل بود. او از اين قدرت متمركز براي فاصله گرفتن از سياستهاي ليبرالسازي اقتصاد چين استفاده كرد و در عوض، تلاشهاي خود را بر تقويت تابآوري اقتصادي و سياسي كشور متمركز نمود.نيروهاي نظامي و امنيتي نقش كليدي در تمركز قدرت و پيشبرد اصلاحات معكوس شي داشتهاند. شي از كارزار تهاجمي ضدفساد خود، كه در سال ۲۰۱۲ آغاز شد، براي مهار ارتش و دستگاه امنيتي و واداشتن آنها به تبعيت بهره برد. او مقامات ارشد و شبكههاي وابسته به آنها را ريشهكن كرد و براي رفع هرگونه ترديد درباره تسلط كامل خود، اغلب جانشيناني را كه خود برگزيده بود، پاكسازي كرد. اين كارزار نه تنها بخشي از فساد گسترده در نهادهاي حزبي را كاهش داد، بلكه با ايجاد فضاي ناامني و اطاعت در ميان رهبران، نفوذ شي بر آنها را تحكيم كرد. با وجود پاكسازي گسترده رهبران ارتش و سرويسهاي امنيتي داخلي، شي جينپينگ، مانند پيشينيان خود، همچنان به تامين مالي سخاوتمندانه اين نهادها ادامه داده است. چين از پليس و نيروهاي امنيتي تقريبا به همان ميزان ارتش حمايت مالي ميكند. شي اين نهادها را تشويق كرده تا از فناوريهاي نوظهور براي تقويت نظاممند ظرفيت نظارت خود بهره گيرند. او در سالهاي نخست رهبرياش، «سند شماره ۹» را منتشر كرد؛ يادداشتي داخلي كه نسبت به خطرات نفوذ ارزشهاي غربي هشدار ميداد. اين سند، كه بعدا افشا شد، رويكرد پيشين حزب در تحمل نسبي ايدههاي خارجي را معكوس كرد و دورهاي از سركوب جامعه مدني را آغاز نمود. شي بهصراحت اعلام كرد كه هدفش محافظت از چين در برابر چيزي است كه او «براندازي خارجي» مينامد و بدين ترتيب يكي از مشكلات ناشي از دهههاي اصلاحات پيشين را برطرف كرد. اصلاحات و گشايش اقتصادي، چين را به اقتصادهاي خارجي وابسته كرد و شي جينپينگ مصونسازي كشور از نوسانات اقتصاد جهاني را در اولويت قرار داده است. در سال ۲۰۲۰، او استراتژي «گردش دوگانه» را معرفي كرد: سياستي كه اقتصاد چين را بيشتر حول بازارهاي داخلي -يا «گردش داخلي» كالاها، خدمات و فناوري- متمركز ميكند، درحالي كه همزمان «گردش خارجي» را از طريق تجارت و سرمايهگذاري بينالمللي تقويت ميكند. استراتژي شي جينپينگ با بهرهبرداري از بازار داخلي عظيم چين، بر كاهش وابستگي به جهان خارج تمركز دارد و همزمان تلاش ميكند وابستگي بينالمللي به اقتصاد چين را افزايش دهد. جنگ تجاري كوتاهمدت در آوريل و مه ۲۰۲۵، در آغاز دوره دوم رياستجمهوري دونالد ترامپ، نشان داد كه چين با موفقيت در برابر تعرفههاي ايالاتمتحده مقاومت كرده است. شي توانسته از ارايه بستههاي محرك اقتصادي پرهزينه اجتناب كند و در عوض، حداقل حمايتهاي لازم را براي جلوگيري از بدترين پيامدها بر اقتصاد و صنايع صادراتمحور، كه بيشترين فشار تعرفهها را تحمل كردهاند، فراهم آورد. علاوه بر اين، پكن دريافته چگونه از وابستگي واشنگتن به چين براي مواد حياتي مانند آهنرباهاي عناصر كمياب -كه بسياري از توليدكنندگان امريكايي براي محصولات خود به آن نياز دارند- به عنوان ابزاري استراتژيك بهره ببرد و صادرات آنها را محدود كند. شي همچنين با تمركز بر سياستهاي اقتصادي براي تقويت توليد فناوريهاي پيشرفته، تابآوري چين را افزايش داده است. او با تزريق منابع به بخشهاي فناوري و صنعتي، درحالي كه مسائل اقتصاد كلان را تا حدي ناديده ميگيرد، اين حوزهها را تقويت كرده است. اين رويكرد كارآمد نبوده، اما موثر واقع شده است. براساس تحليل بلومبرگ از ۱۳ فناوري كليدي، چين در ۱۲ مورد پيشرو يا در سطح رقابتي جهاني قرار دارد. به طور خاص، چين در حوزههايي مانند انرژي سبز موفقيت چشمگيري داشته است، جايي كه گسترش شركتهاي چيني بهرهبردار از اين فناوريهاي نوظهور، به جنگهاي قيمتي شديد منجر شده و به كاهش فشارهاي تورمي بر اقتصاد كمك كرده است.
شي جينپينگ سياست خارجي محتاطانه «پنهان شو و منتظر بمان» دنگ شيائوپينگ را كنار گذاشت و رويكردي جسورانهتر را در پيش گرفت كه ميتوان آن را «نمايش بده و پيش برو» ناميد. اين تغيير تاحدي نتيجه ناكاميهاي آشكار مدلهاي اقتصادي غربي پس از بحران مالي جهاني ۲۰۰۸ بود. از آنجا كه چين اين بحران را با موفقيت بيشتري نسبت به قدرتهاي غربي پشت سر گذاشت، بسياري از رهبران حزب كمونيست بر اين باور بودند كه چين بايد نقش برجستهتري در صحنه جهاني ايفا كند. هو جينتائو از تغييرات اساسي در سياست خارجي اجتناب كرده و تنها به اصلاحات جزبي بسنده كرد، مانند افزودن اين ايده كه چين بايد «به طور فعال كاري انجام دهد» به فرمول دنگ. اما شي، با به قدرت رسيدن در سال ۲۰۱۲، از اعتماد به نفس رو به رشد چين بهره برد.
او در دوره اول رهبرياش با تاكيد قاطعانه بر ادعاهاي ارضي چين در مناطق مرزي، به ويژه با بازپسگيري بيش از ۳۰۰۰ هكتار زمين در درياي چين جنوبي، احساسات مليگرايانه را تقويت كرد. اين اقدامات
نه تنها جايگاه سياسي او را در داخل كشور مستحكم كرد، بلكه به او امكان داد تا رهبران ارشد ارتش را پاكسازي كند و در برابر انتقادات داخلي در زمان نياز به ديپلماسي آشتيجويانه مصون بماند. با اين حال، به نظر ميرسد شي واقعا معتقد بود كه زمان آن فرارسيده كه چين جايگاه خود را به عنوان يك قدرت بزرگ جهاني بپذيرد. اين تحول، بازتابي از يك تغيير نسلي و تلاش براي رفع كاستيهاي واقعي چين است. شي اولين رهبر چيني است كه مسير سياسياش در دوران اصلاحات آغاز شد و حرفه او با رشد اقتصادي بيسابقه و چالشهاي فزاينده پس از دوران مائو همگام بوده است.
چالش جانشيني
شي جينپينگ در مسير اصلاح مشكلات به ارث مانده از گذشته، چالشهاي جديدي براي خود و حزب كمونيست ايجاد كرده است. مهمترين اين چالشها، ازبين بردن يكي از دستاوردهاي كليدي دوران پس از مائو است: نهادينهسازي فرآيند انتقال مسالمتآميز قدرت. شي با لغو محدوديت دوره رياستجمهوري، جايگاه معاونت رييسجمهور را از يك فرصت كارآموزي براي رهبري آينده به نقشي تشريفاتي براي مقامات بازنشسته تبديل كرد. او همچنين از حضور غيرنظاميان در نهاد عالي نظامي حزب جلوگيري كرده است. اين محدوديتها توانايي جانشين احتمالي شي براي ايجاد پايگاه قدرت در ارتش را تضعيف ميكند كه ميتواند دوره رهبري او را كوتاه و ناپايدار سازد.
رژيمهاي اقتدارگرا به ويژه در برابر بحرانهاي جانشيني آسيبپذيرند. اتحاد جماهير شوروي هرگز نتوانست معماي جانشيني را حل كند: رهبران پيشين يا در زمان قدرت درگذشتند يا پاكسازي شدند يا مانند ميخاييل گورباچف، نظام را به سوي فروپاشي هدايت كردند. چالش اصلي شي اين است كه چگونه جانشيني را برگزيند كه پس از او قدرت را حفظ كند، بدون آنكه آنقدر قدرت به او بدهد كه در زمان حيات شي تهديدي برايش باشد. حتي اگر شي در كنگره بعدي حزب در سال ۲۰۲۷ جانشيني بالقوه معرفي كند، برقراري اين تعادل همچنان دشوار خواهد بود. همچنين هيچ تضميني وجود ندارد كه جانشين انتخابشده تا زمان انتقال قدرت در جايگاه خود باقي بماند. پيش از هو جينتائو، بسياري از وارثان احتمالي حزب كمونيست پيش از رسيدن به رهبري، پاكسازي، دستگير، بركنار يا حتي كشته شدند. چالش جانشيني براي شي جينپينگ دشوار خواهد بود، اما بعيد است به فروپاشي حزب كمونيست چين منجر شود؛ حزبي كه از بحرانهاي عميقتري مانند انقلاب فرهنگي و سركوب تيانآنمن در سال ۱۹۸۹ جان سالم به در برده است. سوال واقعي اين است كه آيا اصلاحات معكوس شي، توانايي حزب براي يادگيري از اشتباهاتش را تضعيف كرده يا نه. حزب كمونيست سابقهاي طولاني از خطاهاي فاجعهبار دارد، مانند كارزار «جهش بزرگ به جلو» كه به قحطي گسترده از ۱۹۵۹ تا ۱۹۶۲ انجاميد. اما در دوران پس از مائو، حزب خود را به عنوان نهادي فوقالعاده كارآمد در يادگيري نشان داد. هرچند هنوز اشتباهات جدي مرتكب ميشود -مانند عدم آمادگي زيرساختهاي بهداشتي براي مقابله با موج عفونتها پس از لغو گسترده محدوديتهاي كوويد- ۱۹- اما به ندرت اشتباهي را تكرار ميكند. رهبران حزب در آغاز جنگ تجاري دوره اول ترامپ غافلگير شدند، اما در سال ۲۰۲۵، با رونمايي ترامپ از تعرفههاي موسوم به «روز آزادي» در دوره دوم رياستجمهورياش، پكن آماده بود و مجموعهاي از اقدامات متقابل، ازجمله تعرفههاي تلافيجويانه ۳۴درصدي بر كالاهاي امريكايي و محدوديت صادرات عناصر كمياب را اجرا كرد. اگرچه تمركز بيش از حد قدرت در دستان شي جينپينگ ممكن است توانايي چين براي اصلاح اشتباهاتش را محدود كند، اما سيستم كنترل متمركز او تاكنون نشان داده كه در صورت نياز ميتواند مسير خود را تغيير دهد. به نظر ميرسد بخشي از ميراث شي، به عنوان فرزند يك رهبر انقلابي، درك شهودي اين واقعيت است كه اطرافيانش تمايل دارند آنچه را او ميخواهد بشنود به او بگويند. شايد به همين دليل، او افرادي را كه ميشناسد و به آنها اعتماد دارد در مناصب ارشد حزب منصوب كرده است. اين افراد معتمد ميتوانند حقايق را با احتياط و بهگونهاي كه اقتدار او را به چالش نكشد، به او منتقل كنند. برخلاف انتظار، فضاي سياسي پرمخاطرهاي كه شي ايجاد كرده، راه ديگري براي دريافت بازخورد دقيق فراهم ميكند. مانند ديگر رهبران اقتدارگراي موفق، شي از بياعتمادي ميان زيردستانش بهره ميبرد تا آنها را به چالش كشيدن يكديگر و ارايه اطلاعات دقيق از منابعي كه ممكن است غيرقابل اعتماد باشند، ترغيب كند. اعتماد شي به اصلاحات معكوس خود با ناكاميهاي ايالاتمتحده در انجام وظايف ابتدايي حكومتي، مانند تصويب بهموقع بودجه فدرال، تقويت شده است. دولت ترامپ، مشابه شي، استدلال ميكند كه قدرت اجرايي بيش از حد پراكنده است و با اقداماتي تهاجمي براي متمركز كردن و شخصيسازي اختيارات در دست رييسجمهور تلاش كرده اين پراكندگي را اصلاح كند. اين تمركز فزاينده و نامتعادل قدرت اجرايي در ايالاتمتحده، شباهتهايي به جمهوريهاي مشكلدار و قطبيشدهاي دارد كه در قرن بيستم تحت رهبري پوپوليستها در امريكاي لاتين اداره ميشدند. اما درحالي كه پروژه متمركزسازي ترامپ با ساختار عملياتي نظام ايالاتمتحده در تضاد است و به بيثباتي و آشوب سياسي منجر ميشود، تثبيت قدرت شي با ماهيت حزب كمونيست چين همخواني دارد، كه به طور سنتي به تقويت اقتدار رهبر ارشد تمايل دارد تا محدود كردن او. نتيجه اين است كه اقدامات ترامپ ظرفيتهاي ايالاتمتحده را تضعيف ميكند، درحالي كه تمركز قدرت شي، تابآوري چين را تقويت كرده است. تحولات سياسي و اجتماعي ايالاتمتحده از نگاه شي جينپينگ و همفكرانش، كه تحتتاثير انديشههاي لنينيستي، ايالاتمتحده را كشوري رو به زوال ميبينند، پنهان نمانده است. وانگ هونينگ، نظريهپرداز برجسته و ايدئولوگ اصلي حزب كمونيست در ربع قرن گذشته، پس از سفرش به ايالاتمتحده در اواخر دهه ۱۹۸۰، كتابي با عنوان «امريكا عليه امريكا» نوشت كه در آن به تناقضات مشاهده شده در جامعه امريكا پرداخت. او آنچه را «جريانهاي زيرين بحران» ناميد شناسايي كرد و بر تاثيرات مخرب فردگرايي و انزواي اجتماعي در امريكا تاكيد داشت. شي نيز نگرانيهاي مشابهي دارد و كشورهاي غربي را گرفتار «بيماريهاي مزمن مانند ماديگرايي و فقر معنوي» توصيف كرده است. اين ديدگاهها در هسته اصلي درك شي از آسيبهاي اصلاحات پيشين قرار دارد كه او تلاش كرده است آنها را اصلاح كند. درحالي كه شي جينپينگ با نظم و روشمندي عمل كرده، ايالاتمتحده در مديريت چالشهاي خود پراكنده و ناهماهنگ ظاهر شده است. مقامات و تحليلگران چيني شواهد فراواني براي ارزيابي خود از ناكارآمدي و افول ايالاتمتحده دراختيار دارند. از پايان جنگ سرد، ايالاتمتحده تقريبا در هر بحران ملي با مديريت ضعيف عمل كرده و اعتماد عمومي، چه در داخل و چه در خارج را تضعيف كرده است. در واكنش به حملات ۱۱ سپتامبر، ايالاتمتحده با بهانههايي سست، جنگي پرهزينه و مخرب در عراق آغاز كرد كه منابع و توان اين كشور را براي مقابله با رقباي قدرتمندتري مانند چين تحليل برد.
در پاسخ به بحران مالي ۲۰۰۸، واشنگتن بخش مالي را نجات داد، اما از حمايت قربانيان اين بحران غافل شد كه به تشديد نابرابري و افزايش سرخوردگي عمومي منجر گشت. همچنين، در مواجهه با همهگيري كوويد-۱۹، با وجود داشتن برخي از معتبرترين نهادهاي بهداشت عمومي جهان، دولت ايالاتمتحده واكنشهاي ناكارآمدي نشان داد كه سوءظن عمومي را تقويت و اعتماد به نهادها را تضعيف كرد. با وجود اين خطاهاي مكرر، ايالاتمتحده همچنان يك ابرقدرت جهاني است، اما اين جايگاه بيشتر به امتيازات موروثياش وابسته است. ايالاتمتحده، مانند كودكي نازپرورده، ميتواند اشتباهات عظيم مرتكب شود، بدون آنكه با پيامدهاي ويرانگري كه ديگر كشورها در شرايط مشابه متحمل ميشوند، روبهرو شود. در حالي كه استراتژيستهاي واشنگتن درباره اينكه آيا چين به اوج قدرت خود رسيده است يا خير بحث ميكنند، همتايان چيني آنها بحث مشابهي درباره ايالاتمتحده دارند و به نتايجي كاملا مشابه ميرسند. رسانههاي دولتي چين، ايالاتمتحده را بازيگر درگير «اضطراب هژمونيك» توصيف كردهاند و معتقدند واشنگتن نميتواند با واقعيت ظهور يك جهان چندقطبي كنار بيايد. در مقابل، تحليلگران امريكايي مانند هال برندز استدلال كردهاند كه قدرتي كه به اوج خود رسيده، ممكن است با رفتارهاي تهاجمي و خشونتآميز واكنش نشان دهد. اما ناظران چيني به طور مستقل به اين نتيجه رسيدهاند كه اين ايالاتمتحده است كه از افول جايگاه خود نگران است و به طور فزايندهاي آماده استفاده از هر ابزاري براي حفظ برترياش است.
در سالهاي اوليه جنگ سرد، جورج كنان، استراتژيست امريكايي، هشدار داد كه اگر دموكراسيهاي اروپا در برابر اتحاد جماهير شوروي تسليم شوند، ايالاتمتحده ممكن است اعتماد به نظام سياسي خود را از دست بدهد. امروز، چالش دقيقا برعكس است: كاهش اعتماد امريكا به نظام خود ميتواند دليل شكست اين كشور در رقابت با چين باشد، نه نتيجه آن. در مقابل، اصلاحات معكوس شي -ازجمله پاكسازيهاي مداوم و پيامدهاي فروپاشي بازار املاك- بحران اعتماد در چين ايجاد نكرده است. برعكس، شي با اشاره به دستاوردهاي ملموس مانند پيشرفتهاي فناوري، اعتماد به نفس بيشتري كسب كرده است. او همچنين ميتواند صبور باشد، زيرا پروژهاش بلندمدت است و با نوسانات يك نظام سياسي ناپايدار كه از يك افراط به افراط ديگر در نوسان است، مواجه نيست. شمار فزايندهاي از مقامات واشنگتن در بحث درباره چين از لفاظيهاي شبهجنگ سرد استفاده ميكنند، اما تمايل اندكي به انجام اقدامات دشوار و پرهزينه، مانند نوسازي پايگاه صنعتي دفاعي يا تقويت زنجيرههاي تامين كليدي، نشان ميدهند كه ميتواند به ايالاتمتحده برتري در برابر چين ببخشد. اگر اين روند ادامه يابد، ايالاتمتحده به سوي چيزي پيش ميرود كه ميتوان آن را استراتژي «معكوس روزولت» ناميد: سخن گفتن بلندپروازانه از قدرت امريكا، درحالي كه چماقي روزبهروز كوچكتر در دست دارد. در مقابل، شي جينپينگ در تلاشهايش براي تقويت جايگاه استراتژيك چين، رويكردي منظم و روشمند در پيش گرفته است، درحالي كه ايالاتمتحده گرفتار پراكندگي و ناهماهنگي شده است. درنهايت، برداشت نادرست از شي جينپينگ بخشي از ناتواني ايالاتمتحده در مواجهه با مشكلات داخلي خود است.
ترجمه: نوشين محجوب
٭ فعال در مركز مطالعات سياست خارجي
و عضو مركز چين جان ال. تورنتون