ادامه از صفحه اول
چين و امريكا: ديكاپلينگ ژئوپوليتيك
جهان با او ديكاپلينگ يا جداسازي خواهد كرد.» اين استفادهها نشاندهنده رويكرد اسكات بسنت است كه ديكاپلينگ را نه به عنوان هدف نهايي، بلكه به عنوان اهرمي براي كاهش ريسك در برابر چين ميخواهد. به عبارت ديگر، اسكات بسنت و امريكا تا اينجا به ديكاپلينگ يا جداسازي استراتژيك باور داشتند و اصرار ميورزيدند.
چين در برابر اما به «يكپارچگي اقتصاد جهاني» تاكيد دارد. چنانكه شيجينپينگ در سخنراني سال ۲۰۲۲ در اجلاس داووس و نيز در سخنراني كليدي در مجمع ابتكار كمربند و جاده در ۲۰۲۳؛ و همچنين در نشست با مديران عامل جهاني در ۲۰۲۵ چنين ابراز داشت كه: «ديكاپلينگ تهديدي براي زنجيرههاي تامين جهاني است. اما چين نيز در عمل، مانند امريكا، جداسازي استراتژيك خود را در حوزههاي فناوري، هوش مصنوعي و عناصر خاكي كمياب را پيش ميبرد.» اما نوع ديگري از جداسازي با وقوع اسنپبك يا فعالشدن مكانيزم ماشه عليه ايران پيش آمد كه از ديكاپلينگ چهرهاي نهايي و ژئوپوليتيك ارائه كرد. در اين رويكرد، چين در كنار روسيه و ايران از پذيرش بازگشت قطعنامههاي تحريمي خودداري كرد و روز ۱۸ اكتبر ۲۰۲۵ يا ۲۶ مهر ۱۴۰۴ را روز پايان قطعنامه ۲۲۳۱ و پايان برجام و عادي شدن روابط ايران در سطح جهان در موضوع هستهاي اعلام كرد. اين رويكرد، نامش ديكاپلينگ ژئوپوليتك بود. يعني تغيير در سياست و موازنه قوا در جهان.
نشست دو رهبر چين و امريكا در پنجشنبه ۸ آبان ۱۴۰۴ در بوسان كرهجنوبي سيماي ژئوپوليتيك در قرن بيست و يكم را تغيير داد و تثبيت كرد. اين تغيير و تثبيت ژئوپوليتيك جهاني در بيانيه كوتاه ترامپ بعد از ديدارش با رهبر جين، در شبكههاي اجتماعي جلوه يافت كه نشست را نشست گروه ۲ ناميد.
در واكنش به اين نشست، رسانههاي غربي نيز از وقوع قدرت نو در ژئوپوليتك جهاني پرده برداشتند. سيانان نوشت: «صرفنظر از نتيجه، چين برنده است.»
گاردين آورد: «امريكا قلدري بود كه بحق مورد قلدري قرار گرفت.»
نيويوركتايمز نشست بوسان را «يك پيروزي بزرگ» براي پكن ناميد.
فايننشال تايمز اما چين را يك «رقيب همتا» شناخت.
و در نهايت ترامپ در بيانيهاش در شبكه اجتماعي از نشست با چين در بوسان به عنوان «نشست گروه ۲» ياد كرد. گروهي كه حالا گروههايي مانند گروه ۷ و گروه پرطمطراق و بيخاصيت ۲۰ را در عمل بيمعنا ميكند. جهان از اين پس دو گروه بيشتر ندارد: گروه چين و گروه امريكا.
پس بيهوده نبود كه ترامپ در پايان بيانيهاش نوشت: خدا چين و امريكا را حفظ كند.
فلفل دلمهاي و ديپلماسي اقتصادي
اهميت و ضرورت دارد. در شرايط «گشايش» نيز اين امر با ارتقاي حجم تجارت خارجي، جذب سرمايهگذاري خارجي، امكان پيوند با كريدورهاي حملونقل و انرژي، همكاريهاي اقتصادي در حوزههاي نوپديد و در نهايت فراهم ساختن بستر براي فعاليت بخش خصوصي، در خدمت توسعه ملي قرار ميگيرد. اگر بخواهم به بهانه اين يادداشت برگردم، حتي اگر حجم صادرات فلفل دلمهاي در آن مقطع نه حدود 20 ميليون دلار اعلامي كه ۲ميليون دلار بود، طرح اين موضوع در مذاكرات روساي جمهور ايران-روسيه يك كار خوب بوده است. همانگونه كه در ديگر دولتهاي كشور هم در مذاكرات خارجيشان اينگونه عمل كرده و ميكنند و اساسا اين نوع از موضوعات بايد نه در حاشيه مذاكرات كه در متن آن قرار گيرد.
بنابراين اينكه براي صادرات محصولات داخلي بازارگشايي و رفع مانع يا در اين سطوح مشكلات شركتهاي خصوصي را موردي طرح و احيانا حل كرد عين پيشبرد ديپلماسي اقتصادي و فراتر از آن وظيفه مقامات عالي است. ميتوان نسبت به برخي رويكردها يا جابهجايي اولويتهاي سياست خارجي در دولت پيشين نقد داشت و نگارنده خود در اين زمينه يادداشتهاي متعددي دارد، اما نبايد كار خوب را بد جلوه داد يا به اين نوع مذاكرات بهگونهاي واكنش داد كه دولتيها از پيگيري چنين روندي و بيان آن ابا يا شرم كنند.