شرح ديدار با نويسنده «كليدر»
دولتآبادي هرگز اينقدر نگران نبود!
عليرضا زرگر
جايزه «مهرگان ادب» هفته گذشته محمود دولتآبادي را به عنوان برگزيده بخش «يك عمر تلاش در عرصه نوشتن» معرفي كرد. اين نويسنده نامآشنا به دليل كسالت نتوانست در مراسم شركت كند. عليرضا زرگر، بنيانگذار دبير جايزه مهرگان، عصر پنجشنبه 8 آبان ماه براي ديدار با دولتآبادي به خانهاش رفت و شرح آن را در يادداشتي نوشته است.
روبهروي هم نشستيم. ساعتي حرف زديم. از همه جا و همه چيز. چقدر زمان زود ميگذرد. بيستوشش سال قبل به بهانه برگزيده شدن احمد محمود در مهرگان يك عمر تلاش به اتفاق به خانه او رفتيم و از او كه سخت بيمار بود، عيادت كرديم. دولتآبادي را بيش از سي سال است كه ميشناسم. هرگز تا اين حد دلواپس و نگران نديده بودمش. در حرفها و در نگاه نافذش، دلشوره و نگراني از آينده اين سرزمين موج ميزد.
هيهات! هشتاد و پنج سال عمر كني، رنج و سختي بسيار بكشي، از عشقها و اميدها و زيستبوم خود بنويسي، يكتنه به اندازه چند نويسنده اثر بزرگ و ماندگار خلق كني و در مقابل هر روز عدهاي بخواهند براي تو تعيين تكليف كنند كه چه بايد بگويي و چه نبايد بگويي و...
دولتآبادي بيش از نيم قرن نوشته است. دستان و انگشتانش ديگر ناي نوشتن ندارند. گذر عمر و خستگي سالها كار، تكيدهاش كرده است، اما هنوز باصلابت و بلندانديشه است، به بهبود روزگار و رونق زندگي مردم اميد دارد، دلش براي همه جوانها ميتپد و به نگاه و قلم نويسندگان نسل نو دل بسته است. اما از آنچه بر ادبيات و اهل فرهنگ ميرود خشنود نيست. لحظهاي رنج فردوسي بزرگ در نظرم ميآيد؛ اين بزرگترين چكامهسراي پارسيگو آنجا كه ميگفت بسي رنج بردم در اين سال سي...
فردوسي و دولتآبادي هر دو روستازادهاند، از خراسان بزرگ، يكي از روستاي پاژ توس و ديگري از روستاي دولتآباد سبزوار. فردوسي هزار سال قبل سروده بود: نميرم از اين پس كه من زندهام / كه تخم سخن را پراكندهام.
و من هزار و يك سال بعد، از اين كلام فردوسي وام ميگيرم، به او نگاه ميكنم و با خود ميگويم:
محمود دولتآبادي!
تو تخم سخن را پراكندهاي / نميري از اين پس، كه تو زندهاي
قدر بزرگانمان را بدانيم.