بازگشت گفتوگو به سياست
او در تبريز با صادركنندگان و كارآفرينان ديدار كرد، در تهران پاي حرف اعضاي اتاق بازرگاني نشست و در جلساتي ديگر با اصناف مختلف گفتوگو كرد. روايت حاضران از اين ديدارها اين بود كه رييسجمهور بدون متن آماده و تيم رسانهاي پررنگ، صرفا شنيد و يادداشت برداشت. در سياست ايرانِ پر از تريبون، همين «شنيدن» كمياب است.
سياست گوش دادن- از منظر جامعهشناسي سياسي، يكي از شكافهاي مزمن ميان دولت و جامعه در ايران، «فاصله ادراك» است؛ يعني آنچه تصميمگيران تصور ميكنند مردم ميخواهند، با آنچه در ميدان زندگي واقعي جريان دارد، فاصله دارد. جلسات هفتگي رييسجمهور، اگر به درستي طراحي و پيگيري شوند، ميتوانند بخشي از اين فاصله را پر كنند. پزشكيان تجربه طبابت دارد؛ حرفهاي كه اساسش بر شنيدن درد و شرح حال است. شايد همين پيشزمينه باعث شده سياست را هم با منطق طبابت ببيند: قبل از تجويز، بايد تشخيص داد و قبل از تشخيص، بايد گوش داد. اين همان چيزي است كه ميتوان آن را «سياست گوش دادن» ناميد، سياستي كه در آن قدرت نه فقط ابزار تصميمگيري، بلكه ابزار شنيدن ميشود.
از زبان قدرت به زبان مشاركت- جامعهشناسان ميگويند سرمايه اجتماعي در ايران دچار فرسايش شده است؛ نه از فقر مادي، بلكه از «ناديده شدن». مردم و حتي فعالان اقتصادي احساس ميكنند سهمي در تصميمسازي ندارند. وقتي دولت تنها سخن ميگويد و جامعه تنها ميشنود، نظام سياسي دير يا زود به بحران اعتماد دچار ميشود. در چنين شرايطي، هر تلاش براي مشاركت دادن بدنه جامعه، ولو در قالب جلسات مشورتي ميتواند ترميمكننده باشد. نكته مهم اين است كه پزشكيان در نخستين ماههاي كاري خود، در ميانه التهاب منطقهاي و فشار اقتصادي، مسير گفتوگو را برگزيده، نه نمايش قدرت. اين انتخاب، بيش از هر چيز نشانهاي از نوعي عقلانيت آرام است.
رسانه و بازنمايي صميميت- از منظر رسانهاي نيز اين تصميم ارزشمند است، زيرا ميتواند تصويري تازه از رابطه دولت و جامعه ارايه دهد. در دوران شبكههاي اجتماعي، فاصله ميان تصوير واقعي و تصوير رسانهاي بسيار كوتاه شده است. يك نشست صميمي واقعي ميتواند در چند دقيقه اعتماد هزاران مخاطب را برانگيزد، همانطور كه يك نمايش تصنعي ميتواند آن را نابود كند. در هفتههاي گذشته، تصاوير رييسجمهور در جمع فعالان اقتصادي منتشر شد؛ نه پشت ميزهاي بلند رسمي، بلكه در كنار مردم، بيتكلف و بيپيرايه. اين تصوير، اگر با واقعيت دروني سياست همخواني داشته باشد، ميتواند نقطه عطفي در بازسازي چهره دولت باشد. اما همين جا خطر هم نهفته است: اگر اين جلسات صرفا به كار رسانهاي و عكسهاي خبري ختم شوند، نتيجه معكوس خواهد داشت. اعتماد، در سياست امروز ايران، بسيار شكننده است. استمرار و صداقت، تنها راه حفظ آن است.
فراتر از اقتصاد- هر چند مخاطبان مستقيم اين نشستها فعالان اقتصادياند، اما پيام آن محدود به حوزه اقتصاد نيست. در واقع، گفتوگو با تجار و بازرگانان نمادي است از الگويي گستردهتر كه ميتواند به فرهنگ سياسي ايران بازگردد: گفتوگوي دولت با جامعه. در كشوري كه بخش خصوصي سالها خود را در حاشيه تصميمها ديده، شنيده شدن ميتواند به احياي انگيزه و اميد منجر شود. از همين منظر، اين جلسات نه فقط به بهبود تصميمسازي اقتصادي، بلكه به بازسازي حس «با هم بودن» در سطح ملي كمك ميكنند.
شرط بقا: از گفتوگو تا تصميم- اما گفتوگو اگر به تصميم منجر نشود، فرساينده ميشود. جامعهاي كه بارها وعده شنيده، ديگر با حرف قانع نميشود. بنابراين بقاي اين سياست منوط به آن است كه نتايج جلسات قابل لمس باشد. اگر فعالان اقتصادي ببينند پيشنهادهايشان در سياستهاي مالياتي، گمركي يا بانكي بازتاب يافته، گفتوگو به اعتماد تبديل ميشود. در غير اين صورت، به نماد تازهاي از «حرف بينتيجه» بدل خواهد شد. پيشنهاد برخي كارشناسان تشكيل دبيرخانهاي براي پيگيري مصوبات اين جلسات است؛ نهادي كه بتواند ميان وعده و اجرا پيوند برقرار كند. چنين سازوكاري ميتواند مانع از آن شود كه جلسات رييسجمهور سرنوشت بسياري از نشستهاي پيشين را پيدا كند: شروعي پر سروصدا و پاياني در سكوت.
از سياست به جامعه- در نهايت، ارزش اين تصميم در چيزي فراتر از اقتصاد نهفته است. اين جلسات ميتوانند به الگويي از گفتوگو در ساير حوزهها تبديل شوند: ميان دولت و دانشگاه، ميان حاكميت و رسانه، ميان سياست و جامعه. جامعه ايران امروز بيش از هر چيز نيازمند بازسازي زبان گفتوگو است؛ زباني كه بتواند در ميان تضادها، امكان تفاهم را زنده نگه دارد. شايد رييسجمهور به خوبي دريافته كه در فضاي كنوني، هيچ سياستي بدون گفتوگو دوام نميآورد. در زمانهاي كه سياستمداران بيشتر ميخواهند شنيده شوند تا بشنوند، تصميم براي گوش دادن خود يك عمل سياسي است، عملي آرام، اما ريشهدار.
پايان باز- اگر پزشكيان بتواند اين مسير را ادامه دهد، بيآنكه گرفتار هياهوي تبليغاتي شود، شايد بتوان گفت ايران بعد از سالها شاهد بازگشت نوعي سياست انسانيتر خواهد بود؛ سياستي كه در آن حاكميت نه پشت درهاي بسته، بلكه در گفتوگو با جامعه تصميم ميگيرد و شايد همين، نخستين گام براي ترميم اعتمادي باشد كه سالهاست سياست از آن تهي شده است.