مريم آموسا
نمايشگاه آثار محمدعلي سعيدي با عنوان «باغ ايراني» از 2 تا 12 آبان ۱۴۰۴ در گالري خط سفيد برگزار شد. اين مجموعه تجربهاي استثنايي از هنر معاصر ايران ارايه ميدهد؛ جايي كه معماري سنتي، طبيعت، نور و رنگ، در تعادلي شاعرانه و فلسفي، مخاطب را ميان واقعيت و خيال به تأمل و تجربهاي چندلايه دعوت ميكنند. نقاشي از باغ ايراني، فراتر از بازنمايي تصويري، عرصهاي براي بازآفريني حافظه جمعي، انديشه فرهنگي و فلسفه بصري است. ريشههاي هنري سعيدي به تجربههاي كودكي و شيفتگي او به طرحها و نقشها در تصاوير تمبرهاي پدر بازميگردد. تماشاي دقيق اين نقشها و تركيبهاي بصري حساسيت بصري او را شكل داد و زمينهساز گرايش به هنرهاي تجسمي شد. تحصيلات رسمي در رشته گرافيك و تجربههاي چندرشتهاي در عكاسي، سينما و فيلمنامهنويسي، توانايي او را در خلق فضاهاي بصري پيچيده و متعادل تقويت كرده است. سعيدي توانسته تجربههاي شخصي، فرهنگي و جمعي را با مهارت فني و نگاه فلسفي در آثار خود پيوند دهد و فضايي خلق كند كه هم زيباشناسانه و هم معناگراست. محمدعلي سعيدي، متولد ۱۳۵۹ تهران، با حضور در بيش از ۱۰ نمايشگاه انفرادي و بيش از ۸۰ نمايشگاه گروهي و مشاركت در رويدادهاي بينالمللي مانند آرتفر ايتاليا و آرتفر لوور پاريس، هنرمندي است كه تلفيق نگاه فلسفي و مهارت فني را در آثار خود به خوبي نشان داده است. فعاليتهاي چندرشتهاي او، از جمله در سينما و فيلمنامهنويسي، به آثار نقاشانه عمق معنايي و قدرت روايت افزوده است.
باغ ايراني چندمين مجموعه شماست و تا رسيدن به اين مجموعه چه مسيري را طي كردهايد؟
باغ ايراني دهمين مجموعهاي است كه من خلق كردهام، داستان از آنجا شروع شد كه در۱۲ سالگي يك ماه كلاس نقاشي رفتم؛ پس از اين كلاس خانواده تشويقم كردند تا نقاشي را ادامه بدهم. براي همين در هنرستان ثبتنام كردم و پس از آن خيلي جدي به طراحي و نقاشي و عكاسي روي آوردم و نخستين نمايشگاه انفراديام را پس از ديپلم برپا كردم. دراين نمايشگاه مجموعه ۲۰۰ نقاشي آبرنگ كه سوژه همه آنها طبيعت بود، را به نمايش گذاشتم و بيشتر نقاشيهاي اين نمايشگاه فروش رفت. تا نمايشگاه ششم سوژه نقاشيهايم همواره طبيعت بود و اتفاقا فروش خوبي هم داشتم و آثارم به خانهها راه يافت. در كنار نقاشي من چون در هنرستان گرافيك خوانده بودم؛ همزمان كارهاي گرافيكي و عكاسي هم انجام ميدادم.
اما نقاشي به خاطر خالص بودنش برايم جذابيت بيشتري داشت و براي همين نقاشي جزو جدا نشدني زندگي بود. من هميشه ذهن قصهگويي داشتم و اين قصهها به مضاميني تبديل ميشدند و در نهايت فضاهاي سورئاليستي در نقاشي من ايجاد ميكرد. دو مجموعه نقاشيام تحت تأثير سبك سورئال شكل گرفت. در يك مقطعي هم تحت تأثير هنر انتزاعي بودم، در دورهاي هم آثارم را با تلفيق رئاليسم و هنر انتزاعي خلق ميكردم. اما از يك دورهاي چون عكاسي ميكردم هنگام نقاشيهاي ذهني كه از طبيعت ميكردم به صورت ناخودآگاه متأثر ازعكاسيهايي كه از بناها و طبيعت ميگرفتم بودم.
در طول اين مسير تكنيكهاي خيلي متنوعي را تجربه كردم و با تجربه به مهارت خوبي براي تلفيق تكنيكهاي مختلفي دست يافتم و باغ ايراني هم ماحصل همه اين تجربههاست.
براي خلق مجموعه باغ ايراني از چه تكنيكهايي بهره گرفتهايد؟
گاهي اوقات چهار يا پنج تكنيك با هم تلفيق شدهاند تا اين نقاشيها شكل بگيرد و لايههاي متعددي از رنگ روي هم آورده شدهاند تا اين فضاها شكل بگيرند. مثلا شما از تلفيق اكروليك و جوهر به بافت منحصر به فردي دست پيدا ميكنيد كه حس و حال خوبي به اثرتان ميبخشد.
چرا شيوه كارتان را بر پايه تلفيق تكنيكهاي مختلف گذاشتهايد؟
زماني كه مجموعه باغ ايراني را شروع كردم هدفم تصوير كردن لوكيشنهاي مختلف معماري نبود بلكه هر اثر در لايههاي مختلف رنگ با تلفيق تكنيكها و فضاهاي مختلف شكل ميگرفت كه خيلي خاص بود و اين خاص بودن كار را خاطره انگيزتر ميكرد و مواجهه مخاطبان با آثارم به گونهاي بود كه وقتي بافت هر تابلو را ميديد انگار مشابهش را تا آن زمان نديده بود.
مثلا تلفيق اكروليك با جوهر يك بافت خاص به من ميدهد، چون من زمان طولاني با تكنيك آبرنگ نقاشي ميكشم در تكنيك آبرنگ شاهد لايهگذاريهاي متعدد هستيم و اين لايه ها هر كدامشان مضامين و بافتهاي مختلفي دارند كه كار را بسيار جذاب ميكند. بيشك هر هنرمندي به مرور به سبك خودش دست پيدا ميكند و من هم با تلفيق تكنيكهاي مختلف به بافتي كه ميخواهم دست يافتهام. در واقع در هنر نوگرا هنرمند مجبور نيست كه به يك تكنيك خاص خودش را محدود كند.
در مجموعه باغ ايراني بيننده احساس ميكند، ردي از خشونت نيست و گويي هر اثر جلوهاي از باغ بهشت است، آيا تعمدي در اين كار داشتيد؟
دردورهاي كه فيلمنامه مينوشتم؛ قصههاي ايراني زياد ميخواندم و در كنارش فضاهاي معماري ايراني برايم بسيار جذابيت داشتند. انگار معماري امروز ما، هيچ شباهتي با معماري گذشته ندارد. من در نقاشيهايم به صورت ناخودآگاه تلاش ميكنم كه از اين ميراث صيانت كنم. باغهاي ايراني انگار همان جايي است كه من در رويا و واقعيت دلم ميخواهد در آن زندگي كنم. بيشك قصه آدمهايي كه در اين بناها و فضاها زندگي ميكردند با قصه مردمان امروز و افرادي كه در بناهاي مدرن زندگي ميكنند متفاوت است.
يكي از ويژگي های بارز نقاشيهاي شما شفافيت است و انگار هر اثر دست بيننده را ميگيرد و با خود به جهان رويا ميبرد، آيا تعمدي در اين كار داشتيد؟
دقيقا همينطور است؛ ماجرا از اين قرار است كه قصه هر اثر يك قصه خيالي است البته در هر اثر جزيياتي از تصاوير عيني به چشم ميخورد؛ اما تركيببنديها، بافتها همهشان زاده تخيلند و اتفاقا اين فضاي خيالانگيز براي مخاطب جذاب است حتي مخاطب عام هم نسبت به تابلوهاي من واكنش مثبتي نشان ميدهد.
پروسه خلق اين مجموعه به چه شكل بوده و هر اثر چگونه شكل ميگيرد؟
در ابتدا بر روي بومهايم با پاشيدن رنگها؛ لكههايي ايجاد ميكنم و اين كار ممكن است چندين مرحله اتفاق بيفتد. پس از آن فضايي كه در ذهنم هست را با رنگهايي كه شكل كاملا انتزاعي پيدا كردهاند را پياده ميكنم و بعد شروع ميكنم لايه لايه روي بوم رنگ ميگذارم؛ شايد ۱۰ بار اين كار تكرار شود. تا من به بافت مدنظرم برسم. در پالت رنگيام هيچ محدوديتي براي خودم قائل نيستم و دوست دارم در باغهاي ايرانيام همه رنگها به كار برده شوند. من وفادار به يك رنگ خاص نيستم رنگهايي مثل طلايي، نقرهاي، مسي و برنز در كارهاي من يكسان هستند. در واقع اين رنگها فضاي ماورايي را براي بيننده تداعي ميكنند. مرحله بعدي كه در واقع از كار انتزاعي خارج شد من چيدمان و تركيببندي كه مد نظرم هست را با قلمهاي بسيار ريز روي بوم اجرا ميكنم. پس از آن مرحله ساخت و ساز كار شروع ميشود و مثل يك نگارگر با قلمموهاي دو صفر و حتي شش صفر رو بومي شروع ميكنم به كار كردن برخي اوقات كشيدن يك تابلو يك ماه زمان ميبرد.
با توجه به كار اجرايي كه داريد، عموماً روزي چند ساعت نقاشي ميكشيد؟
من روزانه چندين ساعت نقاشي ميكشم. در خانه در كارگاهم هر روز نقاشي ميكشم و همزمان چند كار از يك مجموعه را با هم پيش ميبرم و لحظهاي كه احساس كنم كار تمام شده دست از كار ميكشم و امضایش ميكنم.
سوژه نقاشيهاي شما باغ ايراني است، بيشك باغ ايراني زاده تفكر و انديشه ايراني است، لطفا كمي درباره اينانديشه كه ما را به سمت اين سوق ميدهد كه چنين فضايي را خلق كنيم، بگویيد؟
معماري ايراني همواره دستخوش تغييرات اجتماعي و سياسي در دورههاي مختلف بوده، اما آن چيزي که از معماري ايراني چه در بناهاي باقي مانده و چه تاريخ هنر؛ زيبايي و لطافتی است از فرمهاي منحني و تركيببنديهاي جذاب و پلههايي كه قرار است انسان را به تعالي ببرد. معماري ايراني لايههاي مختلفي دارد و من در نقاشيهايم به صورت ناخودآگاه اين لايهها را به تصوير ميكشم. گويي معماري ايران قرار است ما را به رويا ببرد.
در مجموعه باغ ايراني ما شاهد غياب انسان هستيم؛ انسانها در كجاي باغ ايرانيايستادهاند؟
عدم حضور فيگورهاي انسان به اين معنا نيست كه اين خانهها و باغها خالي از سكنهاند، من باغهاي ايراني را از نماي دور نقاشي كردهام. اگر انساني در اين قابها ديده نميشود يا داخل خانهها هستند يا شايد اين باغها در جايي هستند كه انسانها امروزه آنجا زندگي نميكنند اما من دلم ميخواست كه محل زيستم اين شكلي بود. من در دورهاي فيلمنامه مينوشتم و نقاشيهاي من از دل فيلمنامههايم بيرون آمد كه تحت تأثير ناخودآگاهم بود من احتمالا آدم طبيعتگرايي هستم چون در طبيعت بيشتر از هر جاي ديگري لذت ميبرم شايد به خاطر آسيبهاي كه از آدمها ديدهام؛ آدمها در نقاشيهايم كم رنگ شدهاند.
در كنار نقاشي شما به عنوان نمايشگاهگردان نيز فعاليت ميكنيد؟
بله من مديريت گروه عكاسي فاين را هم بر عهده دارم كه تاكنون سه دوره آن برگزار شده و در حال حاضر سومين نمايشگاهش در گالري ايوان سفيد در كرج برپاست و در كنار آن تاكنون نمايشگاههاي گروهي متعددي برگزار كردهام.
شما تاكنون سه نمايشگاه گروهي تحت عنوان نوسقاخانه برگزاركردهايد؟ با گروهي كه تشكيل دادهايد چه برنامهاي داريد؟ آيا شما مدعي هستيد كه جنبش جديدي در هنر ايران به راه انداختيد؟
من واقعا چنين ادعايي ندارم كه بتوانم يك جنبش راه بیندازم اما پيرو پژوهشهاي كه تاكنون انجام دادهام چون پاياننامه كارداني و كارشناسي و ارشدم جنبش سقاخانه بوده و مدتي هم افتخار شاگردي صادق تبريزي را داشتم و مصاحبههايي هم با بزرگان سقاخانه داشتم به اين نتيجه رسيدم كه همچنان هنرمنداني هستند كه درگير جريان سقاخانه هستند و چه بسا تفكر بسيار غني هم دارند بر همين اساس تصميم گرفتم كه اين افراد را دور هم جمع كنم و تاكنون سه نمايشگاه گروهي برگزار كردهايم. با هم بودنمان موجب ميشود كه بتوانيم تجربياتمان را با هم به اشتراك بگذاريم در ابتدا اين جمع كوچك بود اما به مرور بر تعداد افراد اين گروه افزوده شده؛ واقعيت اين است كه جنبش سقاخانه با پنج، شش نفر شروع شد و قرار نيست؛ پرونده يك جريان به اين عظمت به سادگي بسته شود. به نظرم جريان سقاخانه و نوسقاخانه، جريان هنري است كه ميتواند به اقتصاد هنر ما كمك كند و مخاطبين تجسمي ما در خارج از ايران بهشدت تمايل دارند كه از ما اثر ايراني ببينند و آثار اين جنبش چنين قابليتي دارد. اين گروه قرار است هر سال نمايشگاههاي گروهي برگزار كند و بيشك دستاوردهاي گروه نه تنها براي اعضاي گروه بلكه براي مخاطبان هنرهاي تجسمي از جذابيت بصري بالايي برخوردار خواهد بود.
قصد دارم براي نمايشگاه پيش رو همه هنرمندان همزمان روي موضوع واحدي كار كنند و هر هنرمند با دست خط و تاش خودش به اون مضمون بپردازد. احتمالا فرمها فضاها و گونهاي از كار شكل ميگيرد كه براي خود ما كه در واقع خالقش هستيم خالي از لطف نيست چه برسد براي ديگران كه در واقع ميشود گفت دنبالكنندگان ما هستند. همچنين در حال تدوين كتابي در اين خصوص هستيم.
نمايشگاه باغ ايراني به پايان رسيد. دستاورد اين نمايشگاه چطور بود؟
اين نمايشگاه براي من بازخورد خوبي داشت و مخاطبان نمايشگاهم حال خوبي از تماشاي آثارم داشتند و نظرات مخاطبانم براي من بسيار ارزشمند بود و خوشحالم كه تعدادي از آثار اين مجموعه به خانههاي مردم راه يافت.
آيا با نمايشگاه باغ ايراني اين مجموعه به پايان رسيد؟
نميدانم اما نمايشگاه ديگري از اين مجموعه كه شامل آثارم با ابعاد بزرگ است به زودي برپا خواهد شد.