برای قرنها، دریا برای ما انباری بیپایان از منابع بود؛ یک «اقتصاد دریا» سنتی که در آن، اصل بر «برداشت» حاکم بود. اما این داستان کهن در حال تغییر است. نگرانیهای زیستمحیطی و استفاده بیرویه از منابع، جهان را وادار کرد تا داستان جدیدی را آغاز کند: داستان «اقتصاد آبی». این مفهوم، که رسما در سال ۲۰۱۲ در کنفرانس سازمان ملل متولد شد، یک بازتعریف ساده از اقتصاد دریایی نیست؛ بلکه یک تغییر پارادایم است. بانک جهانی در سال ۲۰۱۷، تعریفی را ارائه داد که به بهترین شکل، هسته مرکزی این داستان جدید را روشن میکند: «استفاده پایدار از منابع اقیانوسها برای رشد اقتصادی، بهبود معیشت و اشتغال، در حالی که سلامت اکوسیستمهای اقیانوسی حفظ میشود.» در قلب این مفهوم، یک جدایی آگاهانه نهفته است: جدایی توسعه اجتماعی- اقتصادی از تخریب محیط زیست. ما باید مدلی را کنار بگذاریم که در آن دریاها، «کالاهای رایگان» و محل«دفع زباله» تلقی میشدند.
چالش جهانی: از صید بیرویه تا پلاستیک
چالشهای این اقتصاد سنتی، هولناکند. طبق گزارش فائو، ۵۷ درصد از ذخایر ماهی در سطح جهان بهطور کامل بهرهبرداری شدهاند و ۳۰ درصد دیگر، بیش از حد بهرهبرداری شده و در حال تخریبند. این در کنار صید غیرقانونی است که سالانه تا ۲۲ میلیارد دلار به اقتصاد جهانی ضرر میزند. در عین حال، ما اقیانوسها را به سطل زباله نهایی خود تبدیل کردهایم. فاضلابهای تصفیه نشده، روانآبهای کشاورزی و مهمتر از همه، آلودگی پلاستیکی، در حال خفه کردن شریانهای حیاتی این اکوسیستم هستند. اقتصاد آبی پاسخی به این بحران است.
این اقتصاد، نه تنها به دنبال اندازهگیری ارزش ۱.۵ تریلیون دلاری سالانه دریاها (حدود ۳ درصد ارزش افزوده جهانی) است، بلکه میخواهد هزینههایی را که تاکنون نادیده گرفتهایم، محاسبه کند. اینجاست که چارچوبهای حسابداری جدیدی مانند «حسابداری اقتصادی زیستمحیطی» (SEEA) وارد میدان میشوند. هدف، رسیدن به یک «ارزش خالص تعدیلشده» است؛ یعنی سودی که پس از کسر هزینههای تخریب اکوسیستم (مانند کاهش ذخایر ماهی یا آلودگی) به دست میآید.
رویکرد ایرانی: فراتر از پایداری
یک استراتژی ملی
در حالی که جهان بر پایداری و رشد سبز متمرکز است، ایران این مفهوم را از منظری متفاوت و عمیقتر میبیند. «اقتصاد آبی» در ایران، صرفا یک مدل اقتصادی نیست، بلکه «ابزاری راهبردی برای تابآوری اقتصادی در برابر تحریمها» و «مؤلفهای کلیدی در تقویت قدرت دریایی»کشور است. این نگاه، در «سیاستهای کلی توسعه دریامحور» که توسط مقام معظم رهبری ابلاغ شده، به وضوح دیده میشود. هدف نهایی، «دستیابی به جایگاه شایسته جهانی و رتبه اول در منطقه در توسعه دریامحور»تعریف شده است. این یک «رویکرد دولتمحور و امنیتگرا» است. زبانی که از «بهرهگیری حداکثری از ظرفیتهای دریا» و «تولید اقتدار» سخن میگوید، نشان میدهد که برای ایران، توسعه دریا، با حاکمیت ملی و افزایش قدرت منطقهای گره خورده است.
داستانی از سه دریا: چالش ژئوپلیتیک ایران
جغرافیای منحصربهفرد ایران، ما را در برابر سه حوزه دریایی متمایز قرار داده است که هر کدام داستان، فرصت و چالش خاص خود را دارند. سیاست دریایی ایران نمیتواند یکپارچه باشد؛ بلکه باید روایتی متناسب با واقعیتهای ژئوپلیتیک هر منطقه طراحی کند:
1) خلیج فارس: شریان انرژی و تنش
خلیج فارس، دریای نیمهبستهای است که گلوگاه استراتژیک تنگه هرمز، یعنی محل عبور ۲۰ درصد نفت جهانی، در آن قرار دارد. این منطقه، شریان حیاتی انرژی و تجارت جهانی و در عین حال، عرصه اصلی تنشهای ژئوپلیتیک است. این خلیج برای ایران، هم نماد حاکمیت و اهرم ژئوپلیتیک و هم اکوسیستمی است که زیر فشار شدید آلودگی نفتی و صنعتی قرار دارد.
2) دریای عمان (سواحل مکران): دروازه اقیانوس
سواحل مکران، داستان امید و آینده است. این، دروازه ایران به آبهای آزاد اقیانوس هند است. بندر راهبردی چابهار، تنها بندر اقیانوسی ایران ، در این منطقه قرار دارد و پتانسیل آن را دارد که به قطب ترانزیت کالا برای آسیای میانه و افغانستان در کریدور شمال- جنوب (INSTC) تبدیل شود. چالشی که در این منطقه کمتر توسعهیافته وجود دارد، ایجاد زیرساختها همزمان با حفاظت از محیطزیست آسیبپذیر آن است.
3) دریای خزر: دریاچه پیچیده همکاری و رقابت
این دریای محصور در خشکی، با رژیم حقوقی پیچیده و نفوذ تاریخی روسیه، داستانی متفاوت دارد. خزر، منبع عظیم هیدروکربنی (نفت و گاز) و مسیری برای تجارت با همسایگان شمالی است. چالش اصلی در اینجا، مدیریت منابع مشترک و مقابله با آلودگیهای صنعتی و نفتی است که از سوی تمام کشورهای ساحلی به این اکوسیستم شکننده تحمیل میشود.
افق پیش رو: از کشت جلبک تا اقتدار
فرصتهای اقتصاد آبی فراتر از شیلات و حملونقل سنتی است. پیشرفتهای تکنولوژیکی، دسترسی به منابع جدیدی را ممکن کرده است. امروزه، جهان به اقیانوسها به عنوان منبعی برای انرژیهای تجدیدپذیر و حتی سوختهای زیستی نسل جدید (مانند جلبکها) مینگرد.
برای ایران، پیمودن این مسیر، یک موازنه ظریف است. ما باید همزمان با پیگیری اهداف کلان، یعنی «تابآوری ملی و اقتدار منطقهای» ، اصول پایداری را که روح اقتصاد آبی است، رعایت کنیم. چالش ما این است که چگونه از دریاها برای «تولید اقتدار» استفاده کنیم، بدون آنکه هزینههای زیستمحیطی آن، آیندگان را از این موهبت محروم سازد. نویسنده در دست تالیف فصل اول کتاب میکوشد تا نشان دهد که چگونه توسعه اکوسیستم دریامحور ایران، در تار و پود این الزامات امنیتی، زیستمحیطی و حاکمیتی تنیده شده است.